-
پروست چگونه ميتواند زندگي ما را دگرگون كند
آرش نقيبيان
به انگیزهي انتشار همزمان دورهی 7جلدی در جستجوی زمان از دست رفته؛ مارسل پروست؛ مهدی سحابی؛ نشر مرکز؛ 1386
یکی از راههای تحمل هستی، غرق شدن در لذت ادبیات است. «گوستاو فلوبر»
در این یادداشت بیآنکه بخواهیم به جنبههای تاریخ ادبیات ـ نقد ادبی این رمان ارزشمند بپردازیم (کاری که قبل از این بهکرات انجام شده) قصد داریم با نیمنگاهی به کتاب ارزشمند نویسندهی سوییسی، آلن دو باتن، حوزههایی قابل تعمیم به همهی دورانها را در کار ارزشمند مارسل پروست بیابیم و بررسی کنیم.
بیگمان یکی از مهمترین درونمایههای رمان در جستجوی... ستایشِ زندگی است. جالب اینجاست که این ستایش از جانب کسی اظهار میشود که لااقل نیمی از عمر خود را در بستر بیماری و رنج گذراند و کمتر رویِ خوشی از زندگی دید.
مارسل پروست یک سال قبل از آنکه نگارش کتاب عظیمش را به پایان برساند، در پاسخ به سؤال خبرنگاری که از او میپرسید: اگر لحظات کوتاهی از عمر شما مانده باشد با آن چه خواهید کرد؟ میگوید: «به عقیدهی من اگر قرار باشد آنگونه که شما میپرسید بهزودی بمیرم، نفسِ زندگی بهناگهان در نظرم ارزشی فوقالعاده پیدا میکند. بهراستی اگر فاجعه رخ ندهد هیچ انگیزهای پیدا نمیکنیم تا به کارهای بزرگمان برسیم.»
عنوانِ کتاب، در جستجوی زمان ازدسترفته، بیگمان گویای سرِ ضمیر و دغدغهی همیشگیِ پروست یعنی درک او از مفهوم زمان و نگرانیاش نسبت به از دست رفتنِ زمان است. این نکته را نباید فراموش کنیم که فیلسوفِ همدورهی پروست، برگسون، در اوایل قرن بیستم نظریه و تزِ پراعتبارش را دربارهی «زمان» منتشر کرده بود و تأثیر این نظریه خصوصاً در اوایل دهههای 20 و 30 میلادی در آثار نوابغی چون جیمز جویس، ویلیام فاکنر، روبرت موزیل[1] و خود مارسل پروست قابل مشاهده و مطالعه است.
اما نگرانی پروست بیگمان چیزی از جنسِ دیگر است. او دغدغهی کوتاهی عمر را دارد و سؤال اساسیاش این است: آیا بهراستی میتوان به جستجوی زمان از دست رفته همت گمارد؟ جستجوی عللِ اتلافِ و از دست دادنِ زمان به تعبیر ایوون بلانژه، منتقد و مورخ ادبیات فرانسه، شاید مهمترین درونمایهی کتاب باشد. مارسل پروست در خانوادهای شدیداً بورژوامسلک و دلبسته به اشرافیتی کهن به دنیا آمد. پدر پروست، دکتر آدریان پروست، از مفاخر پزشکیِ فرانسه و شخصیتی کاملاً شناختهشده در جامعهي فرانسهی آن روزگار بود.
بیدلیل نیست که مارسل در مقایسه با پدرش همواره خود را موجودی بیارزش قلمداد میکرد و سایهی سنگین پدر و مادرش تا آخر عمر بر سر او سنگینی میکرد.
جملهی معروفی از مارسل پروست در کتابهای ادبی فرانسه به چشم میخورد که بهتر از هر چیز نمایانگر نگاه او به رابطهی بین خود و پدرش است: «کاش میتوانستم کاری را که پدرم برای بیماران انجام میدهد، من با کتابهایم برای مردم انجام دهم.»
پروست در جوانی مشاغلِ مختلف را آزمود. حتا اندکی تلاش کرد تا راه و حرفهی پدر را در پیش بگیرد، اما سرانجام جادوی ادبیات او را با خود برد.
محور مهم دیگری که در رمانِ در جستجوی زمان... طرح میشود و بیگمان از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است: صبوری خواننده در کتاب خواندن است. پروست در شاهکار خود الگویی درخشان از نگارش و خوانش یک متن ادبی بهدست داده، الگویی که تا همیشه برای خوانندگان باقی میماند: مطالعه بدونِ هیچ دغدغهای، هدفی و... برای اینکه از جبر زمان فارغ شویم باید دل به ادبیات بسپاریم و راستی به جز با این نحوهی نگاه به ادبیات چگونه میتوان به سراغ شاهکارهایی چون اولیس[2]، خانوادهی تیبو[3]، مردان با حسننیت[4] و... رفت.
پروست ما را تشویق میکند خوانندهای بیحوصله نباشیم. او مدتها قبل از طرح نظریهی مرگِ مؤلف (رولان بارت)[5]، معتقد بود با قرائتِ متن، خواننده به اثر روح میبخشد. کافی است به نظریههای جدید نقد ادبی نزد بزرگانی چون تزوتان تودوروف[6] اومبرتو اِکو[7] و.... نگاهی بیندازیم تا بـه عمـقِ دید و نبوغ پیشگویانهی مارسل پروست پی ببریم.
او مسیر تاریخ ادبیات جهان را در طی یک قرن مشخص کرده و کمتر نویسندهای در ادبیات جهانی توانسته خود را از تأثیر این نابغه در امان بدارد.
درس بزرگِ دیگری که از کتاب در جستجوی... میگیریم جزئینگری و توجه به ریزترین حوادثِ اطراف و اتفاقاتِ زندگی است. ولادیمیر ناباکوف خالقِ رمانِ جاویدان لولیتا جملهي معروفی دارد: «زندگی یعنی جزئیات.» حجم عظیم رمانِ پروست، نگاهِ دقیق و ظریفِ راوی به ریزترین جزئیات زندگی است.
دقِت نویسنده در طرح حوادث و رخدادهای بهظاهر بیاهمیت «درست به مانند الگوهایِ پروست در داستاننویسی: گوگول، فلوبر و تولستوی» بهراستی این است که به ما بفهماند در هر چیز کماهمیتی سوژهای ارزشمند نهفته که میتواند در دستانِ توانای یک نویسنده و هنرمند به شاهکاری عظیم بدل گردد. او معتقد بود که لذت خوانشِ مطالبِ پرت و پلا کار متعارف نویسنده است.
موریس دوبلی نویسندهی همعصر پروست دربارهی او مینویسد: «مارسل وقتی خوابش نمیبرد برنامهی حرکت قطارها را با اشتیاق مطالعه میکرد!»
ذوق به هنر و ادبیات و رهایی از ابتذال زندگیِ روزمره نه تنها دغدغهی نویسندهی کتاب در جستجوی زمانِ از دست رفته، بوده بلکه رگههایی از این نگرانی را در آثار غالب نویسندگان و هنرمندانِ بزرگ جهان مییابیم. نزد افرادی که توان بهرهبرداری مستمر و ارتباط برقرار کردن با هنر و ادبیات را دارند، همیشه یک خطر عمده وجود داشته و دارد و آن چیزی نیست جز ترسِ آلوده شدن به ابتذال و خطر سقوط به ساحتِ امر مبتذل. به تعبیر زیبای آدورنو[8]، مارسل پروست همواره بر این نکته پای میفُشرد که تنها به شوق ادبیات و لذتِ کشفِ ادبی است که زندگی را تحمل میکند. بهراستی چگونه نفسِ ادبیات برای نویسندگانی چون پروست، فلوبر، استاندال و... تبدیل به بزرگترین انگیزهی حیات میشود؟ این پرسشی است که هیچکدام از مورخان و منتقدان ادبی تا به امروز پاسخ در خور اعتنایی به آن ندادهاند.
ستایش کلمات و ارزشگذاری واژگان در شاهکار این نویسندهی برجسته ارزش و مفهوم مطلق خود را آشکار میکند. خصوصاً اینکه بدانیم پروست به شهادت درونت می در زندگی شخصی خود نیز بهندرت حرفِ نامربوط و بیهودهای از دهانش خارج میشد و همواره از عبارت و جملات مستعمل و کلیشهای پرهیز میکرد و ابتذال را در هیچ حالتی پذیرا نمیشد.
از رمانِ عظیمِ در جستجوی زمان از دست رفته درسهای فراوانی میتوان آموخت و طبعاً هرکس به حد بضاعتِ خود میتواند از این کتاب بهرهمند شود، اما بهراستی چگونه میتوان در برابر نبوغ بزرگاني چون مارسل پروست، گوستاو فلوبر، ویلیام فاکنر و... که عمری را در کار عرقریزانِ روح سپری کردند و قلههایی رفیع و دستنیافتنی در فرهنگِ بشری از خود به یادگار گذاشتند، سری به تعظیم فرود نیاوریم؟ چرا که به تعبیر زیبای آلبرت اینشتین اگر قد ما بلند است، از آن روست که بر شانهی غولها ایستادهایم.
آرش نقيبيان
منابع:
1ـ پروست؛ درونت می؛ فرزانه طاهری؛ طرح نو؛ 1380
2ـ رگههای تخیل در رئالیسم فرانسوی؛ آلبین ژوبل؛ کامیار کوشان؛ اطلس؛ 1375
3ـ تاریخ ادبیات فرانسه؛ ایوون بلانژه؛ مهوش قویمی؛ نشر همت؛ 1380
[1]. روبرت موزیل نویسندهي نامدار اتریشی و خالق رمان مرد بیخاصیت.
[2]. جیمز جویس نویسندهي ایرلندی با این کتاب شهرت جهانی یافت.
[3]. شاهکار 4 جلدی روژه مارتن دوگار نویسندهي فرانسوی و برندهي جایزهي نوبل ادبی.
[4]. رمان 12 جلدی ژول رومن نویسندهي فرانسوی.
[5]. رولان بارت نویسنده و منتقد فرانسوی در دههي 60 میلادی با انتشار کتاب درجه صفر نوشتار تحولی عظیم در گفتمان ادبی فرانسه ایجاد کرد.
[6]. تزوتان تودوروف ـ نویسنده و محقق در حوزهی نقد ادبی، متولد بلغارستان است و از جوانی تابعیت فرانسوی را پذیرفته.
[7]. فیلسوف، نشانهشناس و رماننویس برجستهی ایتالیایی و از بزرگترین متفکران امروز ایتالیا و غرب.
[8]. تئودو آدورنو فیلسوف و زیباییشناس آلمانی از بانیان تشکیل حلقهی فرانکفورت از برجستهترین روشنفکران و اندیشمندان قرن 20 به حساب میآید.
--
-
-
-
-