دانلود کتاب(برای دریافت این کتاب ابتدا بر روی کلمه ی دانلود کلیک راست کرده و سپس گزینه ی save target as را انتخاب کنید)
آنها کشتن او را بر میگزینند، ابتدا با سپردن او به ملالتِ زندان و آنگاه به بدنامی و گمنامی. این گمنامی چیزی بود که او خود نیز خواستارِ آن بود. “وقتی قبر پر شده باشد روی آن با میوههای بلوط پوشیده خواهد شد، طوریکه دست آخر هیچ نشانی از قبر من بر جای نخواهد ماند، درست همان اتفاقی که دوست دارم برای خاطرهی من در اذهان مردمان بیافتد.” این تنها یکی از واپسین آرزوهای او بود که باید محترم شمرده میشد و از همه دقیقتر هم اتفاق افتاد. خاطرهی ساد با افسانههای مضحک مخدوش شده است. نام او به زیر بارِ کلماتی مانند “سادیسم” و “سادیستی” افتاده است. دفترهای خاطرات او از بین رفتهاند، دست نوشتههای او سوزانده شدهاند، (یعنی ده جلد از کتابِ Les Journées de Florbelle,)، کتابهای او غدقن شدهاند. گرچه در پایان قرن نوزدهم Swinburne و چند پژوهشگر کنجکاو دیگر به آثار او علاقهمند شدند، تاکنون تنها آپولینر بوده که برای ساد جایی در ادبیات فرانسه باز کرده است، اما هنوز برای به رسمیت رساندن ساد راهی طولانی در پیش دارد. در نگاهی اجمالی به آثار مفصل درباره “ایدههای قرن هجدهم” یا حتی دربارهی “شهوترانی در قرن هجدهم”، هیچ نامی از او به چشم نمیخورد. واکنش هواخواهان ساد به این سکوت مفتضحانه که در مقابل از او به عنوان نابغهای پیشرو استقبال کردند، قابل درک نیست؛ آنها ادعا میکنند که آثار ساد، سردمدارِ نیچه، اشتیرنر، فروید و سوررئالیسم است. اما این طرز تفکر مانند همه طرز تفکرها، با مقام خدایی دادن به ساد، به او خیانت میکنند. تعداد منتقدینی که از ساد نه یک آدم بد ذات میسازند و نه یک بت (بلکه یک انسان و نویسنده) را میتوان با انگشتان دست شمرد[. . . ] -
-
-
-
-
-