-
شاهکار کوچک
دوست بازیافته؛ فرد اولمن؛ مهدی سحابی؛ نشر ماهی؛ 1386
آرش نقیبیان
عصر ما داغ رمانتیسم آوارگان را بر چهره خواهد داشت
امیل سیوران
در گرماگرم زمانهی پرآشوب و رویدادهای سرنوشتسازی که به استقرار نظام هیتلری در آلمان انجامید، دو نوجوان هممدرسهای زندگی به ظاهر آرام و بیدغدغهای را میگذرانند. از این دو یکی یهودی و دیگری از یک خاندانِ برجستهی اشرافی است. این آشنایی و دوستی صمیمانه اما دوام چندانی نمییابد، چرا که نیرنگها و بازیهای سیاستبازان با زندگی مردم فصل ناگوار و تراژیکی را از تاریخ بشر رقم میزند. سرنوشتِ یکی از این دو دوست تبعید و مهاجرت ناخواسته و سرنوشتِ دیگری بهراستی نقطهی اوجِ این داستانِ ارزشمند و پرکشش است و تا سطر پایانیِ داستان برای خواننده چون رازی سربهمُهر باقی میماند.
اگر بخواهیم خلاصهای از کتابِ دوستِ بازیافته به دست بدهیم شاید بیشتر از این نتوان گفت؛ اما آیا این چند سطر حقِ مطلب را ادا خواهد کرد.
در آغار قرن بیستم با آثار ارزشمندِ جورج لوکاچ، اندیشمند بزرگ مجار، و بعدها نوشتههای لوسین گلدمنِ فرانسوی دانش جدیدی شکل گرفت که به «جامعهشناسی ادبیات» شهرت یافت. لوکاچ در مقالهی خود با نامِ «گوبسک رباخوار» تحلیلی درخشان از اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی فرانسهی قرن هجدهم به دست میدهد و سعی میکند تا ریشههای اجتماعی و تحولاتِ فرهنگی را که منجر به نگارش این داستان توسط بالزاک شد واکاوی و بررسی کند.
لوکاچ در مقالهی دیگری نیز تحت عنوان «ریشههای اجتماعی رمان جنگ و صلح» همین پدیده را در روسیهی قرن نوزدهم انجام میدهد و ریشههای اجتماعی رمان تولستوی را با دقتی مثالزدنی بررسی میکند.
لوسین گلدمن نیز دو دهه بعد در کتاب دفاع از جامعهشناسی ادبیات راه لوکاچ را ادامه میدهد و از این طریق این دو نفر خواسته یا ناخواسته پایهگذار دانشِ جامعهشناسی ادبیات میشوند.
این حقیقتی است انکارناپذیر که بیگمان متن ادبی و خصوصاً رمان را نمیتوان از بسترِ تاریخیـاجتماعی که در آن شکل میگیرد منتزع کرد و اساساً تولد رمان با نضج و رشدِ بورژوازی در قرن هفدهم شکل گرفت. میلان کوندرا در مجموعه مقالاتی که تحت عنوان هنر رمان به فارسی برگردانده شده به خوبی به این موضوع پرداخته است. کوندرا معتقد است رمان هستی را میکاود و روابط انسان با اجتماعِ عصرِ خود را تحلیل میکند.
حال طبعاً با این نگاه میخواهیم به سراغ کتاب دوست بازیافته برویم و بررسی کنیم که چگونه کشوری با فرهنگ بسیار درخشان، آلمان، به راحتی از نطفهبندی و رشد یکی از مخوفترین نظامهایِ توتالیتر در قرن بیستم میگذرد و چطور شعور سیاسی یک ملت به سطحیترین و بیمایهترین حدی سقوط میکند تا به این سهولت فریب وعدهها و شعارهای شخص پیشوا را بخورند. هانس ماگنوس انتزنسبرگر، شاعر بزرگ آلمان در قرن بیستم، جملهی درخشان و عمیقی دارد که ذکر آن در این مقال خالی از لطف نیست. او میگوید: «در دورانِ فاشیسم نمیدانستم که در دورانِ فاشیسم زندگی میکنم.»
علتِ سازش اشرافیت آلمان با شخصِ هیتلر چه بود؟ صاحبان سرمایه و مشاغل چرا کوتاه آمدند و صدها سؤال دیگر که با خواندنِ این داستانِ کمحجم اما بسیار عمیق به ذهن متبادر میشود.
یکی از پرسشهای مهم و اساسی فلسفهی سیاسی در قرن بیستم خصوصاً نزد بزرگانی چون هانا آرنت، کورنلیوس کاستوریادیس و آیزایا برلین این است که دامنهی سیاست و دخالت حکومت در حوزههای خصوصیِ شهروندان تا کجا و به چه میزان است و از چه طریق میتوان سیاست را دموکراتیزه کرد و از چه رو سیاستمداران به خود اجازه میدهند تا با سرنوشتِ تودههای مردم این چنین بازی کنند و سعادت و آزادی را که گوهره بشری است بدین راحتی قربانیِ اهداف مشکوک خود کنند؟ بیگمان این سؤال فلسفهی سیاسی تا دورانی که مدنیت و حکومت پابرجاست اهمیت خود را حفظ خواهد کرد.
***
دوستِ بازیافته از نظر حجم، نه رمان است و نه نوول؛ تفصیل و گستردگیِ رمان را ندارد، اما نوول نیز نیست زیرا نوول معمولاً گوشه یا مقعطی از زندگی را باز مینمایاند. فرد اولمن بیگمان در نوشتن چنین رمانِ کوچکی بسیار موفق بوده است. موفقیت دیگر نویسنده در این است که توانسته قصهی خود را به زبانی آهنگین بازگو کند که در عین حال هم سبک و غنایی و هم ژرف و نافذ است. در بخشی از داستان هانس شوارتس قهرمانِ کتاب میگوید: «زخمی که بر دل دارم هنوز باز است و هر بار که به یاد آلمان میافتم گویی بر آن نمک میپاشند.»
هانس شوارتس همچون میلیونها نفر از آوارگان سیاسی قرن بیستم که قربانیِ مقاصد شوم رژیمهای توتالیتر و ایدئولوژیک شدند داغ آوارگی و سرگردانی را بر پیشانی خود دارد. او نمیتواند هموطنان خود را به جرِم خطاهای فاحشی که در انتخابِ شخص هیتلر و حزب نازی داشتند ببخشد.
تا یادم نرفته بگویم دوستِ بازیافته شروع و پایان بینظیری دارد خصوصاً شوکِ پایان داستان به خواننده حیرتانگیز است و نمیگویم تا لذت آن را خود تجربه کنید.
تجدید چاپ این کتاب توسط نشر ماهی بعد از 25 سال که در بازار کتاب نایاب بود اقدامی بسیار باارزش است. خصوصاً در وانفسایی که حقایق و بدیهیاتِ مسلم تاریخی مورد شک و استهزاء قرار میگیرد و برای این که فراموش نکنیم (حافظه تاریخی) همواره در خطرِ تحریف و مخدوش شدن است و شاید یکی از وظایف ادبیات، «اگر بتوان برای ادبیات وظیفهای برشمرد»، حفاظت و پایداری از حافظهی جمعی باشد. سخن آخر را از آرتور کوستلر، نویسندهی بزرگ مجار، بخوانیم و بشنویم که لُبِ کلام است و چکیدهی معرفتیِ این شاهکار کوچک: «دربارهی دورانی که جسدهای آدمیان را ذوب میکردند تا از آنها برای پاکیزگیِ نژاد برتر صابون بسازند، صدها کتاب بزرگ و قطور نوشته شده است؛ اما یقین دارم که این کتاب کوچک برای همیشه جایی را در کتابخانهها از آن خود خواهد کرد.»
منابع
1ـ سیری در رئالیسم اروپایی؛ جورج لوکاچ؛ منوچهر معتمد؛ بامداد 1352
2ـ دفاع از جامعهشناسی رمان؛ لوسین گلدمن؛ محمد جعفر پوینده؛ چشمه 1381
3ـ هنر رمان؛ میلان کوندرا؛ منوچهر همایونپور؛ قطره 1385
4ـ فلسفهی سیاسی در قرن بیستم؛ مایکل لسناف؛ خشایار دیهیمی؛ ماهی 1384
5ـ چهار رساله در باب آزادی؛ آیزایا برلین؛ محمدعلی موحد؛ خوارزمی 1380
-
-
Fred Uhlmann
----------------------------------------------------------
-
-
-