حرف پاد افسون من ونقطه عذاب من است
-
گفت و گوی علی کریم حسن با ادیب کمال الدین
مجله:الصدی- امارات
شماره:117-30ژانویه 2001
ترجمه:حمزه کوتی
اشاره:شاعرعراقی ادیب کمال الدین توانست که خود رامبدع شعری متفاوت نشان بدهد.
وبا نوشتن شعر حروفی (القصیدة الحروفیة)جهان شعری یگانه خود را بنیان گذارد.
در گفت و گوی ما با ادیب کمال الدین هرچه بیشتر با تجربه او در حرف وشعر حروفی
آشنا می شویم.
چرا به نوشتن شعر حروفی روی آوردی.وآیا می توانیم آن راشعر حروفی بنامیم؟
بله…می توان آن را شعرحروفی نامید.وبرای این خاطر به آن روی آوردم
تا خود رادرقالب شعری نوینی به دور از روش های روزمره ،متداول وعادی بنمایانم.
وطرفه اینجاست که این پرسش درشعر(کوششی درحروف)ازمجموعه(نقطه)آمده است
که می گوید:
((وسکینت نور گفت:شعر وحروف برای چه؟
گفتم:تا حالت های چهره
و فریادهای قلبم رادر کتابی جدید نقش بزنم.
گفت:پس برتو باد به سین
که سکینت است وسم وسکین.))
واین گونه بود که خواستم با پاد افسون حرف ،پس مانده های تن زخمگین وقلب خوش سرشار
از جراحت ها وترکش هایم را درمان کنم. وازمیان طلسم های این پاد افسون شگفت ،برای سرزمین
دهشت وهراس، روزگار جنگ وحصار را فریاد بزنم.وآنچه را که پنهان وخاموش است کشف کنم.
و رازهای حرف را که با نقطه اش سخن می گویدآشکار سازم. ودر قصیده(خطاها)این گونه گفتم:
((نقطه حیلت گر به حرف حکیم گفت:
می بینم که پیر شده ای…وسر از آتش پیری شعله ورشد.
حرف حکیم گفت :برای اینکه پیروزی های من از آن تو وشکست ها یم برای من است.))
بنابراین تو با حرف در حالتی عاشقانه به سر می بری؟
در حالتی عاشقانه ودائمی که نه تنها تغییر نمی کند بلکه هر روز وهرساعت عمیق تر می شود .
همان کاری که عاشقان می کنند.رسیدن به شادی رازگون وشادابی ناشناخته.وآشکار کردن نهان گشته وتبادل رازها.
خب…چگونه این نهان گشته را کشف کردی وبا آن به تبادل راز پرداختی؟
اولاً:حرف ذاتا راز است…منظور حرف عربی.که در آن حضوری الهی ونیرویی آسمانی وتاثیری مستقیم
وتازگی درونی وجود دارد.که نمی توان به ژرفناهای آن راه برد.برای اینکه این حرف معجزه بزرگ الهی یعنی(قرآن) را در طول روزگاران بر گرده داشته است.
ثانیاً:اینکه من حرف راخصوصا به کار بردم.برای اینکه معتقدم حرف 12طبقه(صافی)دارد.و راز وبصر واراده اوهستند.وزوایای تن او را ترسیم وحالت های چهره اش رامشخص می کنند. وازرهگذر محورهای این طبقه ها
-جز وکل-ورابطه آن ها با تجربه شعری وتجربه تلخ وسخت روحی ام،درمیان طفولیت تلخ وجوانی بربادشده
وپیری محاصره شده میان فشارها و جنگ ها وتکه تکه شدن ها وبگیر وببندها..
تمام اینها می توانند که تصویر شعری تازه ای بیافرینند ومی توانندکه دردهای جهان رادرجام حرف
بفشرند ونقطه مرکز جهان شود.مرکز هر آنچه که درجهان دوست داشتنی وعذب گون وروشن است.
به گونه ای که چیزهای دیگر بیهوده جلوه کند.
در این میان من معدن خود را کندم.وناله و فریادم را به گوش رساندم.وسنگ گورم را نوشتم.وبر اعتراضم پای فشردم وشادی هایم را آفریدم.
پس تو می نویسی تا جهان را تغییر بدهی؟
من با نوشتن –اگرچه بر مبنای فرض- می کوشم که جهان را تغییربدهم.این کوشش به قصدباشد
یا نه مادامی که شاعر ،جهان وکشمکش های آن را فاش می کند.وپرده از رازهای فرصت طلبان
برمی دارد.بی شک در جهت دگرگون ساختن جهان عمل می کند.اما شاعران چقدر می توانندکه جهان را تغییر
بدهند؟وچگونه؟این همان پرسش مخاطره انگیز است.ازجهتی من می نویسم تا با جهان سازش کنم .
این جهانی که درنظرمن به شدیدترین شکل، جنگلی از وحوش بشری وحیوانی است.که اولی از دومی خطرناک تراست.چرا که دومی نقاب به چهره زدن نمی داند.بنابراین به زن محبوب خود در شعر (کوششی برای دیدار)
گفتم:
(( تن تو سور است
اما نه برای یکی چون من
بلکه سور وحوش پاکیزه است))
اگر چه وحوش بشری ،وحوش حیوانی را رام کردند اما خود بدون رام شدن باقی ماندند.سخن من زننده به نظر می رسد برای کسانی که تصور می کنندجهان واحه خیر و زیبایی است.این مغالطه بزرگی است.
با نقد های این دستاوردت در زمینه شعر حروفی چگونه روبه رو می شوی؟
شکر خدا منتقدان به این دستاورد شعری ، شعرحروفی ، به خوبی پرداختند.ودر مطبوعات محلی ،لندن،تونس،خلیج و لبنان منتقدان وادبای فراوانی نوشتند.وبه خصوص من در چهار دفتر شعرم یعنی :جیم ،نون،اخبارمعنی ونقطه به این دیدگاه حروفی ام پرداختم.به گونه ای که فرصت مناسبی برای نقد داد تا درنتایج این روش پژوهش بشود. ازهمه کسانی که نوشتند ودنبال کردند صمیمانه تشکر می کنم.
-
………………………………………
-
نکته: درپاسخ اول شاعرمعنی واژه (سکین) چاقو می باشد.آیه 4 سوره مریم (و سر ازآتش پیری شعله ور شد=واشتعل الرأس شیباً)همان گونه که از پاسخ شاعر برمی آیدمربوط می شود به یکی ازشعرهای ایشان که وی این آیه قرآنی را به همین شیوه وبدون اقتباس آورده است. برای این آیه شریفه از ترجمه دکتر محمدمهدی فولادوند درکتابی که ایشان ازسیدقطب با نام(آفرینش هنری در قرآن=التصویرالفني في القرآن)ترجمه کرده اند بهره بردم.که بسیار زیباست.م
-
-
-