-
«آب فکر میکرد»
-
دفتر شعری از عاطفه گرگین
-
نشر گردون-بهار ۲۰۰۸
-
-
-
از جنوب زبانم
توفان فنجان قهوه ام را سر می کشم
دود می کشد دلم
و
زبانم تلخ می شود
واژه ای که افتاد
از جنوب زبانم
تا آخر جهان
می چرخد
تاب میخورد
در شمال زبانت
ماه
میان دو گلدان خانه ام
ماه گم راه است
درون
درون پلک های نیمه بازم نشسته ای
عزیزم
و هی سیگار می کشی
و من در مرزهای تنت گرم می شوم