-
بازیهای المپیک و " شاعران نسلِ سوم"
رباب محب
اینروزها تبِ جام جهانی و بازیهای المپیک بالاست. روزنامهها و مجلات سوئدی موقعیت را غنیمت شمرده به هر بهانهای که شده سر از کشور چین درمیآورند. چیزی از قلم نمیافتد، از تاریخ سیاسی کشور چین گرفته تا عادتهایِ روزمرهیِ مردم، برخوردِ دولتِ چین با فحشاء، همجنسگرائی، مسئلهیِ زنان، رشدِ جمعیت، دیدنیهایِ چین، جغرافیایِ چین، مذاهب و آداب و رسوم و ادبیاتِ چین.
لی لی شاعر چینی مقیم سوئد است که به زبان سوئدی مینویسد. گفته میشود او از توماس ترانسترومر شاعرِ نامدارِ سوئدی متأثر است. در ماه ژوئن امسال یک مقاله و یک مصاحبه از او در روزنامهیِ سونسکا داگ بلادت به چاپ رسیدهاست. او در مقالهیِ « نشانهیِ نوآوری» از نسلِ جوان چین و گرایشِ آنها به نوآوری در ادبیات سخن میگوید. در اینجا ترجمهیِ بخشی از این مقاله تحتِ عنوان « شاعران نسلِ سوم» ارائه میشود. این مقاله در تاریخِ سوم اوت دوهزار و هشت در روزنامهیِ سونسکا داگ بلادت در بخش فرهنگی صفحهیِ 14-15 به چاپ رسیده است.
-
- شعر به زبانِ چینی اثرِ لین زانگ – فروند
عکاس: دان هانسون
« شاعران نسلِ سوم»
لی لی
شعرِ نو چین با عمر صدسالهاش قیامی است علیه شعر کلاسیکِ چین و محصولی است از تأثیرپذیری ازادبیاتِ غرب. و شاید بتوان گفت اتحادِ اروپا یکی از عواملِ مهم بُروز آن است. از همان آغاز شاعرانِ نوگرا خود را از وزن و قافیه رها ساخته و در برابرِ شعرِ قدیم موضعی ضدِ شعر گرفتند. شعرِ نو برایِ پذیرشِ نورمهایِ ادبی اروپا باغهای شعر چین را ترک کرد. و اکنون که کمتر از یک هفته به آغاز بازیهایِ المپیک باقی است، بحثهایِ شعر چین هم شادکننده است هم نگرانکننده.
شعر جایِ خاصی نزدِ مردم چین دارد. آمار نشان میدهد که در حالِ حاضر 170 مجلهیِ شعر دولتی و خصوصی وجود دارد، از آن جمله میتوان از « شیکان» (روزنامهیِ شعر) با چهل هزار تیراژ و چینگ چینگ (ستارهها) با سی هزار تیراژ نام برد. سالانه پانصد دفترِ شعر و حدود دومیلیون شعر به چاپ میرسد. به استثنایِ شعرهایی که دربارهیِ المپیک نوشته میشود، اشعار تمامأ بدونِ سانسوربه چاپ میرسند. بیش از صدهزار نفر بطوردائم به شعر و شاعری میپردازند، یعنی خیلی بیشتر از دورانِ طلائیِ یا دورانِ شکوفائی شعر در زمانِ سلطنتِ تانگ (618-907) که فقط نام دوهزار و دویست شاعر به ثبت رسیدهاست.
زِنگ مینِ شاعر میگوید شعرِ نویِ چین (یعنی شعرِ بیوزن) همانندِ شعرِ تانگ – و سانگ میرود که غولِ سرزمینِ شعرشود. اما دیگران براین عقیدهاند که شعرِ نو شعری بیمایه است و طرفدارانِ شعر را ناامید میکند. به نظرِ آنها شعر نو چین لباس تازهیِ امپراتوراست که حتا نمی تواند زشتی او را پنهان کند.
چین معاصر در معرض تغییراتِ عظیمِ اجتماعی است. بسیاری از جوانانِ چین سالِ 1989 را سالی تعینکننده میدانند، زیرا که تغییرات و تحولاتِ روزافزونِ سیاسی، اجتماعی پرداختن به شعرِ نو را دشوار میکرد. شاعران این نسل متوجه شدند که استفاده از شعر به عنوانِ ابزاری برای اعتراض به شرایط زندگی و اجتماعی توسطِ هم نسلِلانِ دائو که به " شاعران مبهمگو" مشهور شدند صورت گرفته است و آنها نمیتوانستند راهِ آنها را دنبال کنند و بایستی در درونِ « تاریخِ تحولات شعر» به دنبالِ راه یک حل بگردند و زبانی بیابند که با زمانِ آنها همگونی دارد. پس آنها مدعیِ شعرِ ضدِ غزل شدند. آنها به شعرمدرنی چون رومانتیک و سمبولیک به دیدهیِ شک و تردید نگاه کرده و معتقدند که شعر باید به «استعارهها» پشت کند. این دسته از شاعران خود را " شاعران نسلِ سوم" می خوانند.
شاعران نسل سوم از جمله سان وِدبو - یکی از معروفترین انها - از پستمدرنیسم متأثرند و از بودیسم و تائویسم الهام گرفتهاند اما آنها هرگونه ایدئولوژی را رد کرده واز زبان به صورت عینی و ابزار استفاده میکنند. نزدِ آنها زبان حالت ابژه و مفعولیت دارد و فرم و کلیتِ شعر مهمتر است از پیامِ آن. به عبارت دیگر چگونه نوشتن مهمتر است تا چه نوشتن. زبان شعر شاعران نسل سوم ساده است و از طنزِ نرمی موج میزند.
یک نمونه از شعرِ «شاعران نسل سوم» وُ آنگ شاعره است که در شعر «قهوه، شیر و چای» اینگونه سخن میگوید:
صبحم قهوه، شیر و چای است
قهوه سیاه است
شیر سفید است
چای زرد
و آن سه مایع خود را مخلوط میکنند
در فنجان من
بزرگ، مثلِ سرزمین آنسویِ پنجرهام
ثمرهبخشیِ جسمم کم و کمتر میشود
اما بیشتر و بیشتر قهوه، شیر و چای سرازیر میکنم
در معدهام
بعد از صبحانه میشویم سه فنجان
سه اشک بیرنگ میریزد
در قرن بیستم میان دو گروه از شاعرانِ چینی بحثهایِ مفید و مهمی پیرامون شعربالا گرفت. گروه اول «مردمیها» معتقد بودند که باید شعر را به زبانِ عامیانه و زندگی روزمره نزدیک کرد و افکارِ روشنفکری را از شعر دورکرد. گروه دوم« روشنفکران» بر نزدیک شدن به شعر غرب یا به عبارت دیگر «شعرجهان» پافشاری میکردند. این گفتوُ گوها به تأمل و اندیشه شاعران چینی پیرامونِ تأثیر از اروپا، هویت، فرهنگ و آداب و رسوم ملی انجامید.
هیچ نسلی به اندازهیِ شاعران نسل سوم قرن بیستم نتوانسته است تا این حد به ذات و هستیِ شعر نزدیک شود. این نزدیکی با وجه مشخصههائی چون مستقیم بودن یا فوریت، سادگی، ملوس بودن، و آزمون یا به تجربه دراوردن نمایان میشود و بدین ترتیب آنها کوشیدهاند تا خود را از تجاربِ قدیم و مسلمِ ادبیات رها سازند. حاصلِ این تلاش تحولاتِ عظیمی است که در شعر امروزِ چین روی داده است.
و حال چند قطعه از مدعیانِ شاعران نسلِ سوم:
1
آخرین روز پائیز
از سان ونه بو یکی از مشهورترین شاعران نسلِ سوم
بعد از خوابِ عصر
فضایِ کار عوض میشود
در اتاق فرشِ قرمزِ پررنگ، اما نگاه من
به خیابان است، آنجا میروبد
باد مثلِ جاروب
برگهایِ زرد در هوا میچرخند، بعضی
به گوشهیِ خیابان میغلتند مثلِ
علامتهایِ نورانی به عابران میچسبند
و من حدس میزنم که حالا
یخِ آسمان مثلِ گربهیِ لاغری
میجهد، خویشانِ من اما در جنوبِ چین
شادند که اینجا نیستند- یک خداحافظی
که به زندگیام معنائی میبخشد و به من امکان میدهد
تا معنایِ وطن را بهتر بفهمم. از یک خیابان اینجا که
نامش خیابانِ آزادی است، میبینم
تمامِ ملت را: صداهایِ ریزِزنان
آبِ گرم
در زمانهایِ معین میآیند،
بوقهائی که ناگهان پدیدارمیشوند
و اگر بخواهم به قسمتِ
دیگری از شهر بروم، باید خودم را در
یک اتوبوس بچپانم، و ماهیای شوم
که تاب موج و
تلاش برای نفس کشیدن را دارد
2
ازدواج با کوکاکولا
از یان لی متولد 1954 شاعر و نقاش.
شعرِ او آمیخته با طنز و شوخی است.
من و کوکاکولا عکسی با هم گرفتیم
به نظرِ دوستانم ما چندان هم
عاشقِ هم نبودیم
آنها گفتند او با آنکه صدسال
در سراسرِ جهان فروخته شده
و مشهور بوده خیلی پیر است،
خیلی سیاه و شیفتهیِ پول
آنها گفتند فقط زانروی که او ثروتمند است
نباید با او ازدواج کنم،
به خاطرِ نسلِ آینده
و اینگونه بود
که فکر چرخیدن آغازید تا من
جهتِ تصمیم را گم کردم، تا من
جوانیِ گیرا را از دست دادم و
دیگر نتوانستم با زنان دیگر
مسابقه دهم تا فقط
اندوهناکی در من باقی ماند و من
اقرارِ میانِ تهیِ
طنیناندازرا فریاد کشیدم ،
تا من مثلِ یک تکه یخ که
فرو میرود درکوکاکولا، دیگر
نتوانستم حرفی بزنم
مگر از آرزویِ مصرف
3
چراغی بیفروز
از چِک دونگ دونگ متولدِ 1961. شعرِ او از جانبِ بعضیها به « الماسِ شعر مدرنِ چین» لقب گرفته است.
بر سنگ چراغی بیفروز
بگذارتابش دریا را ببینند
بگذار ماهیِ باستانی را ببینند
بگذار خودِ نور را ببینند
یک چراغ بالای کوهها
در رود چراغی بیفروز
بگذار ماهیِهایِ زنده را ببینند، بگذار ببینند
دریایِ خاموش را
بگذار غروب را ببینند، پرندهیِ آتش
که از جنگل میپرد
چراغی بیفروز. وقتی درونِ دره میایستم
میدانم که گِردِ من جمع خواهند شد
تا زبانم را ببینند که
چراغی است.
4
واقعیت یا حقیقت
از لان زُو، متولد 1970، آخرین مجموعه شعرِاو « برف بیصدا میبارد» بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
صبح
که روبهرویِ آینهیِ کمدِ لباس نفس میکشم
و بر رویِ آینه در بخار
میبینم0 یک
جرأت ندارم
پیش بروم. فقط میخواهم اعتراف
کنم:
این یک صفر است، یا یک حلقه
که من کشیدهام
5
زندگی
از نا یه متولد 1964، سردبیرِ روزنامه است. او یکی از شاعرههایِ مورد توجه چین است.
دوستت داشتهام
همانطور که در کودکی
یک اب نبات ِگردِ سیاه را
لیسی زدم وُ
آنرا در کاغذِ لفاف پیچدم
یکبار لیسیدمش
همانطور که میپیچیدمش
لیسیدم تندتر و تندتر
لیسیدم آهستهتر
حالا فقط من و کاغذِ لفاف ماندهایم
باید بگشایم: اندوه
استکهلم ششم اوت دوهزارو هشت میلادی
اسامی:
LiLi - Shikan - Xingxing – Tsng – Zheng Min- Song - Dao – Sun Wenbo – Wu Ang - Yan Li – Chen Dongdong – Lan Xue- Na Ye
-
-
-
-
-
-