سه‌شنبه
دو شعر از منوچهر دوستی
-
دایره

به روز شدم دوباره
به ساعت پنج صبح
مثل همیشه
با برپا خیز ساعت
به ساعت پنج صبح

به روز شدم
با تپش تند و ناملایم هر روزۀ قلب
با ترس همیشگی در پیش رو
و تمامی بدهی های باب روز

به روز شدم
با کلیکی بر زخم کهنۀ کم آوردن
و دویدن و دویدن تا پنج دیگر.

و نگاه کن پائیز را
که چگونه نیش زردش را نشان می دهد.
و نگاه کن مرا
که چگونه
به روز می شوم دوباره
مثل سقوط برگ.

زمانه حرفش را زده
و چاقوی از خود بیگانگی
خطش را کشیده
و من اینگونه
در دایرۀ هنوز
به روز میشوم.

-----------
-
راهی دیگر

بگذار خود را خلاص کنم
بگذار تمامی پل ها را بشکنم
بگذار فریاد آخرین را برکشم
مثل آتش
به جان مرده ای
که همچنان بدوشش می کشیم.

اینهمه پیچ
اینهمه مهره
خر مهره
ما را به کجا خواهد برد

در گرمترین روزهای زندگی
ما دیگر آفتابی را نخواهیم دید که از آن ما باشد
اگر قرارمان اینست
که سکوت را بر نبش هر سخن بکاریم
و دفتر بیماری را بگشاییم
که از ترس افتادن
نسخۀ فلج را می پیچد.

در مردن باید صرفه جویی کرد!
-
-
-
-
-
0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!