جمعه

آن چنانی که هستیم و بودیم
از ولفگانگ گونتر لرش
Frankfurter Allgemeine Zeitung. 11.Oktober 2008 . Nr. 238/ von Wolfgang Günter Lerch- Original Titel: So wie wir sind und waren
--
علی صیامی/هامبورگ/اکتبر 2008
Ali Siami( alisiami1332@yahoo.de
-)
-کیهانی ناشناخته: ادبیات ترکیه، حکایت رهاشدن
طبیعی است که می بایست از "اورهان پاموک" شروع کرد. از زمانی که او جایزه ی ادبی نوبل را در سال 2006 برد، ادبیات ترکیه در خارج از مرز های ترکیه هم سری بلندکرد؛ انتخاب ترکیه به عنوان کشور مهمان در نمایشگاه کتاب فرانکفورت(15-19.10.2008 ) به این سربلندکردن توان بخشید. گستردگی عرضه ی ادبیات ترکیه به زبان اصلی و ترجمه، کلاسیک ها و امروزی ها، روشن می کند که این ادبیات از مدت زمانی پیش جایگاهی جهانی داشته است- نه فقط به خاطر جایزه ای که پاموک برنده شد- بلکه به خاطر دیگر نویسنده هایش.
این مسیر چگونه طی شد؟ تاریخ ادبیات معاصرمدرن ترکیه تاریخ رهاشدن بزرگ از پهنه های مختلف است، پهنه هایی که ادبیات در چنبره شان گیر می کند. بدون تلاش نویسنده های مدرن گذار از دولت اسلامیِ عثمانی به کشور ملی ترکیه غیر قابل تصور است. نویسنده ها این تحول را- هر دو دوران را- در کارهای شان پیگیری، تحلیل، بازشناسی کردند. رها شدن از چیرگی ادبیات سلامی و اسطوره های پارسی، که صدها سال زیر نفوذ سلطان ها گسترش یافته بود، کار بزرگی بر دوش نویسنده ها بود. هرچند که سوژه های ادبیات جهان در گوشه ای از دربار عثمانی حضور ضعیفی داشت( دیوان ادبیات)، و همینجاست که آغاز کننده ی چرخش به ادبیات جهان و سرمشق گیری از اروپا شد.
در اواخر دوران عثمانی، و خیلی فشرده تر در آغاز دوران جمهوری جوان آتاتورک( 1938-1881) نویسند ها خود را از فضای زبانِ ادبیات عثمانی آزاد می کردند تا به زبان بازِ ادبی (ترکیه ی اصیل= öz Türkçe ) برسند، کاری که در دهه های بیست و سی و چهلِ قرن پیش به سرانجامش رساندند. خارج شدن از چیرگی زبان عربی و پارسی چندان ساده نبود. می بایست در روند ی مصنوعی زبان جدیدی انکشاف می شد، زبانی که با چیرگی قوی واژه های عربی و فارسی بر زبان ترکی گلاویزو جایگزینش شود.- همچنین در پهنه ی ادبیات- و در عین حال قابل فهم و درک برای خواننده ی ترک باشد. نویسنده ها در پیشبرد این پروسه سهم بسیار بزرگی را ادا کردند، و به تقریب بالا هریک از نویسندگان با نوآوری های خودشان را در این جنبش سهیم شدند. طنز سیاهی می گوید: >رفورم زبانی در ترکیه "بیرحمانه موفق" شد.< نویسنده های ترک خود را از زوج زبانیِ سنتی، اما هنوز معتبر وقابل مصرف، آزادکردند و نگاه خود را به سمت اروپا و ادبیات اروپا؛ تئاتر، رمان و داستان کوتاه چرخاندند: مولی یر، شکسپیر، دوما، دیکنز و فلوبر، فقط چندنفری از دیگر پدرخوانده های ادبیات اروپا هستند که وارد ترکیه شدند.
در دوران عثمانی ادبیات موزون(شعر و نظم) با زبان استعاره و چند پهلویگی هایش، بخصوص دیوان اشعارش، بر ادبیات ترکیه سرکردگی داشت، حتا در قرن بیستم حضورش هنوز قوی بود- بخصوص اشعار عرفانی مثنوی شیخ گالیب( شیخ غالب) از قرن هجدهم که آدمی را مبتلا به عشق و زیبایی می کند- و همینطور مثنوی ها ی ایرانی ( مثل مثنوی مولوی.م) و شعرهای دیگر پارسی که سرمشق شاعران ترک بود. ادبیات فولکلوریک ترکی هم، که با سادگی شان فراوانی مصرف را داشتند، بر پهنه ی ادبی حضور قوی داشتند.
هنوز هم در ترکیه شاعران را با نگاهی دیگر و ارزنده می نگرند. یکی از شاعر های معاصر خلق، "عاشق فیصل کور" از سیواس، شاعر محبوب آتاتورک بود. شعر او "کارا توپراک= خاک سیاه" در آناتولی به عنوان هسته ی مرکزی و سرود وطنی" ترکیه ی جدید" معروف است. این روند رهایی نویسنده ها در ترکیه در آغازش نویسنده های زن را که امروزه کیفی و کمی در ترکیه حضوردارند، در مقایسه با مردان، وارد صحنه ی ادبی نکرد. جالب آن که اکثریت زنان با نثرنویسی وارد صحنه ی ادبی ترکیه شدند. فقط "گلتن آکین Gülten Akin" متولد 1933 در یوزگات Yozgat بود که توانست در شعر با مردان برابری کند.
همه چیز از "ابراهیم شیناسی Ibrahim Şinasi" و اثرش "ازدواج شاعر Şair evlenmesi " شروع شد که در سال 1859 نشریافت، کسی که اولین نمایشنامه ی تثاتری ترکیه را نوشت. داستان یک زناشویی عرفی و سنتی، داستان نوعی از زناشویی که متاسفانه هنوز هم در ترکیه زنده و جاری است. شیناسی پدر "تنظیمات ادبی edebiyat Tanzimat" است، یعنی مسئول تمام نوشته هایی که بعد از رفورم سلطانی 1839 و 1856 منتشر می شد. شیناسی پیش از هرچیز یک روزنامه نگاربود؛ او ترک ها را به خواندن روزمرگی ها تشویق کرد، و هنوز هم ترک ها همینطور هستند- اعضای فرهنگ شنیداری سنتی-، دنیای مدرن اینترنتی هم امروزه این ضعف کتابخوانی را افزایش داده است. عمر "ادبیات تنظیماتی" تا نیمه ی اول قرن بیستم ادامه داشت. در نثر نویسی "هلیل ضیا اوشاک لیگیل Halil Ziya Uşakligil" اولین رمان جدی را با عنوان "عشقِ ممنوع Aşk-i memnu" در ادبیات ترکیه می نویسد. داستانی مثلثی از گروه های اجتماعی بالای استانبول با فرهنگ غربی که به با تراژدی پایان می یابد. "یاکوب کادری کاراعثمان اوغلو Yakub Kadri Karaosmanoglu " با رمانِ "غریبه Yaban" ، "پیامی صفا Peyami Safa" با رمان " جنگ فاتح Fatih- Harbiye" و بسیاری دیگر از نویسنده ها در آثارشان دفاع ازجنبش آزادیِ ملی و دولت جدید و بخصوص ارزش های اش را پی می گیرند. در آن دوره از نویسنده خواسته می شد که مطابق دکترین دولتی و قوانین انقلاب فرهنگی بنویسد، همان چیزهایی که به عنوان آموزش دهنده ی مدرنیسم به مردم فهمیده می شد.
در شعر، "ناظم حکمت" و "اورهان ولی " بزرگترینِ انقلابی ها هستند. ناظم حکمت کمونیست، که سال ها در زندان بوده و سرانجام در مسکو به شکل تبعیدی زندگی کرد، شعر را از وابستگی های عروضی و وزنی آزادکرد و شد یک شاعر جهانی، کسی که با پابلو نرودا مقایسه می شود. "اورهان ولی" و دوستان شاعرش؛ "ملیح جودت آندای" و "اوکتای رفعت" هم به همینطور. اینان از بکارگیری حالت های سوزوگداز در شعر پرهیز می کردند. به معنای درون متنی شعر اهمیت می دادند، مصراع ها را کوتاه و بلند می کردند. " هر کس حق دارد که شعر بگوید" شعار اورهان ولی بود تا در شعر دموکراسی پدید آید. توفیق فکرت Tufik Fikret را می توان پیشگام و مشهورترین شاعر مدرن تلقی کرد(1915-1867)، مهمترین شاعر در جنبشِ(ثروت فنون Servet-i Fünun). از تاثیرگذارترین ها در عرصه ی شعر کلاسیک با کیفیت بالا می توان از"یحیا کمال بیاتلی" نام برد، یکی از شاعران سیاستمدار، که ترکیه ی جدید را به پیش راند. در شعر سمبلیک می توان از "احمد هاشم" نام برد که در "سفرنامه ی فرانکفورت" اش سقوط زبان ترکی عثمانی را نشان می دهد. به موازات رمان نویسی داستانِ کوتاه با مسیری بالارونده در مردم جابازمی کند. مشهورترین نویسنده در این ژانر، در سال های گذر از قرن نوزدهم به بیستم، "عمر سیفتین Ömer Seyfettin" است. مدت های مدید در پهنه ی ادبیات کلاسیک های مدرن، و همینطور در نسل جوان، "ساعیت فائیک عباسیانیک Abasianik Sait Faik" به عنوان چخوف ترکیه مشهوریت داشت. او به نام قهرمانان داستان هایش" آدم های غیر لازمLüzunsuz Adamlar " مشهوراست. ساعیت فائیک، که زندگی اش کوتاه بود و در اثر اعتیاد به مشروب مرد، فردی ملانکولیک بود. در حوزه ی رئالیسم با رئالیسم اجتماعی روبر هستیم، و می توان از "صباحتین علی Sabahattin Ali " متاثر از مارکسیسم، و یا از "ماحموت ماکال" متاثر از سوسیالیسم محلی و متولد 1933 نام برد که آغازگر نسل نویسنده های بومی نویس است. ماکال به هیچوجه چهره ی مهمی در عرصه ی ادبی نیست، اما حرکتی که او برای نوشتن در باره ی روستا ها آغازکرد، نقش او را برجسته می کند.
یاشارکمالِ خشکی ناپذیر، کسی که در حال حاضر در دهه ی هشتادسالگی است، توانست با نوشتن تعداد زیادی رمان و بویژه رمان "اینجه ممد"ش از بومی نویسی فراتر رود و در سطح جهان نامی برای خودش بسازد و در سال 1979 جایزه ی صلح فرانکفورت را از آنِ خودکند. رمان ها و داستان های کوتاهش به بسیاری از زبان های دنیا برگردانده شده اند. اما ساعت برای تکروها مثل" آحمت حامدی تانپینار Ahmet Hamdi Tanpinar " به سختی سعد شد. کسی که الگوی پاموک بوده است. براساس گفته ی پاموک، تانیپینار با رمان "حضورHuzur" اش کسی است که> بزرگترین کتاب را درباره ی استانبول نوشته است< که در ترکیه منتشرشده است. پاموک این کتاب را با "اودیسه" از جیمز جویس مقایسه می کند.
شدت و چگونگی تغییرات جامعه ی ترکیه در نیمه ی دوم قرن بیستم در حرکت جریان های ادبی قابل دیدن است. اگر بسیاری از نویسندگانِ هنوز وفادار به جمهوری جوان ترکیه و سکولاریسمِ بنیانگذارش کمال آتاتورک مانده اند، ویا نویسندگان چپ، که هردو خود را "آموزگار مردم" می پنداشتند وبرای تحقق دولت مدرن وآرمان های ملی وتوده ای می نوشتند، بودند کسانی هم که شکلِ زندگی اندیویدوآلیستی، اکزیستانسیالیستی و فمینیستی انسان ها موضوع کارشان بود. در شعر "ایلهان برک"، "آتیلا ایلهان"، "فاضیل حوسنو داغلارجا"، آحمت عاریف" و بسیاری دیگر. در نثر، آثار کم حجمِ "یوسوف آتیلگان"( مرگ در 1989 با دو رمان و چند داستان کوتاه) است که اندیشه های اکزیستانسیالیستی مبنای کارش بودند. قهرمان های او یا با روحیه ای ملانکولیک و یا تراژیک از زندگی را بدرود می کنند، مثل شخصیت "آنایول اوتلی" در رمان "هتل وطن" و یا در رمان "تکرو" شخصیت "آیلاک آدام".
در بخش جنبش زنان، که آتاتورک اهمیت ویژه ای برای آنان قاثل بود، معروفترین نویسنده" هالیده ادیپ آدیوار" است، کسی که بطور کامل از روح کمالیسم سر به بیرون آورده است. او در رمان Ateşten gömlek زن را در جنگجویی با همرزمان مردش برابر نشان می دهد. پسزمینه ی داستان های او انقلاب کمالیستی است، که او خودش طرفدار آتشین آن بود. کتاب های هالیل ادیپ، که مدام هم نشر می یابند، بر جنبش زنان و نویسنده های زن تاثیر بالایی گذاشته است. "عدالت آغااوغلو"، متولد 1929، "فروزان سلچوک"، "لیلا اربیل"(کسی که علیه حضور اخلاق عثمانیسم در جامعه ی مردان امروزی ترکیه می نویسد) و "سِوگی سویسال"، که در چهل سالگی مرد، و در رمانِ " حمله کنید Yürümek " اش آزادانه موضوعات اروتیکی را نوشته بود و آشوبی در اجتماع انداخته بود. همچنین Tomris Uyar, Pinar Kür. درسال های اخیر نویسنده ها: Feyza Hepçilingirler, Ernediz Atasü و Asli Erdogan که این آخری با رمان "Kirmizi pelerinli kent" که جزو رمان های برزیلی است مشهوریت زیادی یافت. در خود ترکیه " Oya Baydar" با آخرین رمانش" حرف گم شدهKaip söz " به موضوع تابویی کردها پرداخته است.
جوانترین ستاره ی نویسنده ی زن "الیف شافاک Elif Şafak" است که رمانش "Baba ve piç" باعث آشنای اش با قاضی و دادگاه شد، چیزی که متاسفانه در ترکیه هنوز هم برای اکثر نویسنده های ترکیه پیش می آید.
او به مانند همکار مردش اورهان پاموک ترسی از دست زدن به آهن گداخته، مثل تابوهای اجتماعی کردها و یا ارمنی ها و یا حتا سکسوآلیته ندارد. هرچند امروز پرداختن به این موضوع ها ساده تر از چندسال پیش شده است. شفق که در استانبول زندگی می کند، تحصیل کرده ی رشته ی "جندر" در آریزوناست. او به مانند پاموک ترسی از بازی کردن و دست بردن به معناهای جافتاده ی واژه ها ندارد. او زبان عثمانی را در نوشته هایش بکار می گیرد و از خلال آن در داستان هایش به موضوعات تابویی اجتماع که ممنوعیت عرفی و دولتی دارد می پردازد. ترکیه ی امروز هنوز در چنبره ی نگاه بسته اش به تاریخش رنج می برد، چیزی که در آغاز جمهوری جوان بنانهاده شد، اما تغییرات در جامعه و آگاه شدن جامعه به بیوگرافی چندملیتی بودنش، که به آهستگی پیش می رود، جای این نگاهِ بسته را تنگ می کند. برای نویسنده ها و مردم امروزِ ترکیه روشن است که با حکومت عثمانی ای در واحد کوچکتری روبرو هستند.
حالا باید به خواست رهایی ای اشاره کرد که نزدیک به صدوپنجاه سال رابطه ی نزدیک با غرب در ترکیه تاثیر گذاشته است، تاثیر نویسنده های اروپایی، روسی و حتا آمریکایی بر ادبیات ترکیه به عنوان بسترِ نخستین. نویسنده های ترک در مسیر خود یابی ادبی و گذار از فاز " جایگزینی فرهنگ غرب" در ترکیه به "تولید فرهنگ و ادبیات ترکی" هستند- همانطور که پاموک خود را بر شانه های داستایوسکی، دیکنز، فلوبر و توماس مان می دید و از آن ها پائین آمد- . نویسنده ها گاه در مقابل غرب و گاه در کنارغرب قرار می گیرند تا اثری مختص ترکیه تولید کنند.
جفا خواهد بود اگر این مسیر را به نویسنده های جوان امروزی محدود کنیم. ناظم حکمت و بسیاری مانند او و حتا طنزنویس ترک عزیزنسین تلاش زیادی کردند تا خودیابی ادبی ترک در تبادل فرهنگی اش با غرب >خویشتن خویش< را از دست ندهد. پاموک مواد اولیه ی داستان هایش را از جامعه ی ترکیه و روابط سنتی اجتماعی آن می گیرد، اما اوبا بکارگیری اندیشه ی مدرن و روش مدرن نویسندگی خودش را به سنت ها وابسته نمی کند، بلکه به تشریح آن ها می پردازد. از کارهای این نویسنده می توان متوجه شد که هنوز می توان از داستایوسکی و نوع نوشتنش در باره ی جامعه ی تزاری روس و زمان خواستن برای تغییرات اجتماعی یادگرفت و آن را بکاربست. پاموک می خواهد این بحث طولانی مدت اجتماعی بین خود و جامعه اش را در داستان هایش پیش ببرد.
-
-
-
-
2 Comments:
Anonymous ناشناس said...
leider die uebersetzung ist schlecht.
mehdy

Anonymous ناشناس said...
فکرمی کنم نقب زدن ما ایرانی ها از فرهنگ زرتشتی-اسلامی مان به فرهنگ غرب از زمان مشروطیت به این طرف یکی از عامل های نارسایی ذهن ایرانی است. بگذریم از اینکه سال ها یکی از آبشخور های آشنایی ایرانی با فرهنگ غربی از راهروی روسیه ی نیمه فئودالی-سرمایه داری و بعد ها کمونیستی بود.
در حوزه ی ادبیات هم چنین بود و هست. آشنایی با چگونگی رشدادبیات ترکیه از سنتی ها به مدرن می تواند به دلیل مشابهت ها و تفارق هایش پنجره ی دیگری بر چرایی آن نارسایی ذهنی ایرانی بگشاید. به همین دلیل شخصا از مترجم این ترجمه و سایت اثر متشکرم.
علی یاراحمدی

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!