ترانههایِ ایرانی
رباب محب
!
نخودی دلخوری.
خرواری نزاکت.
پاکتی ببخشید «آدمم جاهل».
طفره رفتن، چرخِ لنگرِ خوبیست.
!
فدا شدن برایِ دیگری یعنی با کارتِ برنده بازی کردن.
: فدایت: سرم، تنم، جانم، جسمم. چرخِ طیارم- بچرخ زیرِ
قامتِ ماتِ خالِ حکمِ
مقوائی.
!
عزا، واژهیِ خوبی ست –
برایِ مردمی که وقتِ شادی ندارند.
بیا به مجلسِ خود بیا،
با حلوا وُ خرما وُ گردو
وَ کاسه وُخیار.
!
تقدسِ از خود نپرسیدن، فکرِ بدیعی نیست. در مغزِ ایرانی.
اما بدیعیست آبِ لوله که یخ بزند،
لبهیِ یقهیِ گلِ آهاری برمیگردد،
سویِ خودش.
!
خرناسِ گلپیچِ امینالدوله.
ورقِ آس.
میوهیِ سماقِ کوهی.
کبابِ درههایِ اویندره.
فیل، بالهایِ پشه را ورق میزند
بلدرچین،
چرخِ نقاله را
چرخ.
!
استکهلم/
سی و یکم اکتبر دو هزا رو هشت میلادی برابر با دهم آبان هزار و سیصد و هشتاد و هفت.
-
-
-
-