شعرهایی از احمد فرحات
شاعر ، مترجم وروزنامه نگار لبنانی
ترجمه : حمزه کوتی
منظره زن
چه دوست داشتنی است
منظره ی زنی
که گردن اسبی را پاک می کند
او همانا در فاصله ای ست
میان آمادگی جسم خویش
و میوه ای که
دوست دارد باشد .
تاختن
آفتاب آلودگی
گل های نهانش را همین اکنون
خاموش کرد .
ای زنی که پیش می آیی
با طلای ناب
در انزوای خونم !
جادوی فروشده در میوه ها
زین پس به تو نارو نمی زند .
همگون
نم نمای باران
همگون من است
موسیقی شیشه های خصوصی
لذت خود را به شیوه ی من
شعله ور کرد
و گیاه نزدیک رشک می برد
و جان خود را
در کمین گاه جاری خاموش می کند .
دعوت
هنوز در تن
فضایی برای مرگ هست .
ای زنِ شراب بیا
و بیاسای
بیا
پیش که مکان
بوی کهن اش را از دست بدهد
وهوا تمامی حریق را بیابد .
چیرگی
از همین اکنون
دلیلی نیست
به نگاه بسیارم
در این درخت .
خاکی روشن
مرا به چیرگی اش بر آن
آگاه می کند .
روستای من
هرگاه دیدارش می کنم
خورشیدی دروغین می بینم
که باران صبحگاهش را
شکار می کند .
آنگاه با آرامشی از لطف وعده
وسعت مرا در رنگ ها
چوپانی می کند .
...
به گورستان رو می کنم
تا به شتاب
پرنده ای سپید را به سینه برم
که از آرامگاه پدرم بر جهید .
شاعر
رها از سقف آسمان
اما همانند آنکو در انتظار
بازگشت روزگار نخستین
وسروری ِ بودگان بخار
بر آتش فشان هاست .
...
او خواهان خوابی
که باز نمی ایستد از فرو باریدن
خواهان انزوایی که تنها نیست
خواهان گیاهی در شعر است
که تنها تو آن را می بری .
جهان بیهوده گویی یونانی است
برایم روشن شد
که جهان بیهوده گویی یونانی است
که در آن یکی
بر دیگری چیره می شود
واشیاء باز گردانیده
وزبان ها از دهان
بیرون آویخته است
با بخار بی مایه شان
از بسیاری وام گرفتن سخن .
شکاف های پنهان
اکنون که پیش می آید
مستی ش بر می افروزاند .
با بدرود ناگهانی زنی
سرشار می شود
که طلای جسم عاج گونش
در او می سوزد
و بر چهره ی او تنها
سایه اش می ماند
و چند شکاف پنهانی که
بوسه ها به وجود آوردند .
کوه حفیت *
این کوه گرفتاری بسته زبانی است
به گاهان
با چیزی همگرا می شود
که مرا برگ می زند
و نشانه هایی از من
آسمان را در فراز
می گسترانند
در کمانه های منظم .
با این فضا چه کنم
که در سرگردانی خود شتاب می کند
همان گون
که سرزندگی هبوطی
که همین اکنون پا سفت کرد ؟
..
هی تو ای کوه
خشکیدن هماره ات
هم چو مرگ من است
که به تکامل رسیده پشت سرم
در یقین رستخیزان .
.....................
*کوه حفیت : کوهی است تنها در صحرای شهر( العین) امارات .
در صحرا
تنها در صحراست
که جهان را جرقه ای می بینم .
راه می روم
ومرا چیزی نیست
که بماند یا زوال پذیرد .
تنها در صحراست
که سازوارگی کبریای طبیعت را می بینم
که با هراسی حتمی
آشفتگی یگانه ی روشنایی اش را دید می زند .
آشفتگی یگانه ای
با عزمی از پای فتاده و مقدس
که هرچه والاتر
انبوهی خود را می چشد .
آمیزه های زن
در شعری که آغاز می شود
روزها دور می گردند
اشیاء بی نام حرکت می کنند
در انتظار چیزی
تا بر آن بیاسایند
از ضربه های پنهانی وتهدید گر .
ای اختناق ای دوست
ای شعر
آتشت را هرچه بیشتر
به سمت من بران .
من به یغما چنگ زده ام
وبه آمیزه های زن
در درخشش دوباره اش .
درندگی
تمام این دریدن ها
برای رود مطلوب است
تا به صدای زن من بدرخشد .
اکنون چیزی نیست
تا فضا را بی حس کند
همچون آبیای صدای زن من .
پوست اساطیر
آهوان وناسکانی کهن
در این بامداد
فرود آمدند
از غبطه ی کوه های غافل گیر کننده
با هم دیدار کردیم
و در عزلت برهان خویش
همهمه کردیم
همگان آرام بودند
چون روغن پرند
و در نهایت شبح ها ، شبح های ما
به سمت پوست اساطیر رهسپار شدند .
خبر
اکنون آگاهم کردند
که همه ی باد
قهوه گاه بت های من است .
پس برای چه در دوردست
نمی توانم روزهای خود را
همانگونه که هست
فصل بندی کنم
و در لذت های کوبنده بدرخشم .
.............................................................................................................................
یادداشت :
این شعرها از کتاب " پوست اساطیر " با ترجمه ی این نگارنده برگزیده شده اند . احمد فرحات در سال 1950 در شهر عنقون در جنوب لبنان ودر خانواده ای اهل ادب وفرهنگ دوست متولد شد . او علاوه بر شاعری روزنامه نگاری حرفه ای است ودر این زمینه جوایز متعددی تاکنون دریافت کرده است . به عقیده این نگارنده پژواک شعر عرب در شعرش بسیار کمتر است وبیشتر یاد آورد شعر شاعران آمریکای لاتین مثل اوکتاویوپاز و بورخس است وفشردگی کارش به هایکوها پهلو می زند . وی در گفت وگویی می گوید که شعر شاعران خاور دور از شعر پرهیاهوی عرب به دور وآرام است . آثار او عبارتند از : سراشیبی ها 1983 ،برنامه گل 1990، نان آسیا (ترجمه شعرهایی ازلائوس ) 2000 ، صداهایی از مغرب جهان عرب در دوجزء( مراکش والجزایر ) ، تغذیه خورشید ( جُنگ شعر از شاعران جنوب شرقی آسیا) 1990 ، شعری از فیجی (ترجمه) 2002 ، پوست اساطیر 2003 .از سال 1976 وارد عرصه روزنامه نگاری شد واکنون در روزنامه الخلیج – در الشارقه امارات - مسئول بخش فرهنگی است .م
-
-
-
-