-- -
آهوارههایی از زیبا کرباسی
-
آهوارهی ۵۵
- -
دفی که از دست قلمههای قلندر در رفت
وسط حیاط
گرد باغچه روئید سینهچاک
مثل این کلمههای در اتفاق
تا بگوئیم نواختهاند او را
دورتادور طواف بیدهای بیدل
-
-
آهوارهی ۴۷
-
چه خوشخیال آب میشود
آن شمع
آفتاب را نمیشناسد!
-
-
آهوارهی ۴۵
-
خدا پُر پُر می مینوشد و
منگ میشود
من خالی خالی خدا مینوشم و
مست میشوم
-
-
آهوارهی ۴۶
-
حالا دیگر حقیقت را میدانم
این کاج سر سبز شاهد است
من و او با فصلها غریبهایم
سبز میمانیم۰
-
زمستان ۱۹۹۹
-
-
-
-
bu ahvaralar daha sevmalidilar
هم زیبایی و هم زیباست نوشته هات.
میسی