»خود آموز فشرده دیکتاتور شدن در 1 + 15 گام» :
و یا: «چگونه در کوتاه مدت مبارز سیاسی کارآمدی شویم؟»
امین حصوری
-
سخنی با خواننده: این نوشتار انتقادی به طبع وصف حال همه ی گروه ها و فعالین سیاسی نیست و حتی در دامنه ی شمول خود نیز همه ی مشمولین خود را به یک اندازه در بر نمی گیرد! اما از آنجا که موضوع آن برجسته کردن خطری است که می تواند به طور بالقوه شامل حال همه ی ما باشد، به صورتی کلی و تعمیم یافته عرضه شده است. از سوی دیگر چنین تعمیمی می تواند به ماهیت اغراق آمیز ساختار ادبی هزل و در عین حال ناشیگری نگارنده در به کارگیری آن هم مربوط باشد. به هر حال شک ندارم هر کسی یا گروهی به فراخور شناخت انتقادی از احوال کنونی و سوابق آراء و عملکرد سیاسی خود - و نیز میزان شهامت اخلاقی اش - می تواند به بهترین نحو قضاوت کنند که آیا در دایره ی شمول این متن قرار می گیرد یا خیر.
مقدمه: جوان تر که بودیم یک نویسنده ی «متعهد» از بلاد ایتالیا بود که «نان و شراب» اش معروف شده بود. بدیهی است که ما به رغم کنجکاوی برای چشیدن آن، بنا به دلایل انسانی و الهی منصرف شدیم و در عوض به توصیه ی دوستان، کتاب «مکتب دیکتاتورها» ی او را با ولع تمام خواندیم و بلکه بلعیدیم. بعدها شنیدیم که گویا برادران دیگری هم در آن موقعیت همین کار را کرده بودند؛ (که انشاالله نور به قبر برخی از آنها ببارد!) به هر حال با خواندن آن فهمیدیم که این کتاب بر خلاف نام غلط اندازش، چقدر مفید و «انقلابی» است.
الغرض، خود آموز کوتاهی که پیش رو دارید، حاصل تجربیات عملی ما از سال ها به کار بستن آن تئوری هاست؛ بنابراین از آب گذشته است و بر نوآموزان عزیز واجب است که در صلاحیت ما در این حیطه (مانند سایر حیطه هایی که تاکنون دست به ارشاد خلق الله زده ایم) تردید نکنند؛ چرا که ما در جایگاهی هستیم که به خوبی می دانیم از چه حرف می زنیم (برای آن نوآموزانی که هنوز در باغ مناسبی واقع نیستند، سرنخی در یکی از بندهای پایانی می دهیم تا رفع شبهه گردد؛ گر چه به دلیل افساد دشمن، مصلحت نیست که اکنون با ذکر نام خود حجت را بر آنان نیز تمام کنیم).
اما برای آن دسته از خوانندگان/نوآموزان دل نازکی که لفظ «دیکتاتور» در عنوان این مطلب روح ظریف شان را جریجه دار و یا مشرب آزادی خواهانه شان را مکدر کرده است، یادآوری می کنیم که دیکتاتوری و دیکتاتور بودن به خودی خود بد نیست، یعنی بالذاته کراهتی ندارد؛ مهم آن است که چه کسی یا گروهی در این جایگاه قرار گیرد و نیت کار چه باشد. وانگهی در مواقعی که انقلابی در یک کشور عقب مانده رخ می دهد، حداقل برای دوره ای معین، وجود دیکتاتوری لازم و ضروری است ، که طبعا مدت این دوره را هم خود آنهایی که در مصدر قدرت قرار می گیرند، تعیین خواهند نمود.
بنابراین یادگیری نحوه ی دیکتاتور شدن و نحوه ی اداره ی یک مملکت دیکتاتوری، وظیفه ی مکتبی هر «انسان انقلابی» است. مخلص کلام آنکه سیاست عرصه ی جولان نازک دلان و ظریفان نیست!
اما بپردازیم به »خود آموز فشرده ی دیکتاتور شدن» :
افراد و حکومت های لازم:
1- کشوری که برای مدت طولانی در چنگال حکومتی استبدادی از نوع سلطنتی، مذهبی یا ایدئولوژیک و یا هر ترکیب و توالی ای از آنها گرفتار بوده است.
2- الف) آدم هایی که در درون کشور سال ها تحت فشار و خفقان بوده اند؛ بدون مجرایی برای اعتراض و فریاد و یا امیدی برای تغییر.
2- ب) آدم هایی که در اثر فشارهای فرهنگی- سیاسی- اجتماعی- اقتصادی و غیره اشاره شده در بخش «دو- الف» ، به بیرون از مرزهای کشور پناه آورده اند؛ ولی به هر دلیل با جامعه میزبان ارتباط چندانی ندارند و لذا با ایجاد کولونی های هم وطنان یا پناه بردن به لاک های مجزای تنهایی، جزیره های مطمئنی در اقیانوس بی امان غربت پدید آورده اند.
3- احزاب و سازمان ها و شخصیت های سیاسی شناخته شده که از زمان های دور در تبعید به سر برده باشند، ولی همواره نیمه فعال بوده باشند و در عین حال به شدت کافی و وافی پای بند یا دربند گذشته ی سیاسی خود باشند.
شرایط لازم:
4- تداوم سرکوب حرکت های مدنی و اجتماعی که شایبه ای از اعتراض بالفعل یا بالقوه در آنها نهفته باشد.
5- وجود شعور و حساسیت های انسانی و دغدغه های ترقی خواهانه و تحول طلبانه در آدم های بند «دو -الف» و بند «دو- ب»، که با وجود همه ی ناامیدی ها و انسداد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، نتوانند از خواست تغییر سیاسی در کشور چشم پوشی کنند. این افراد اصولا باید فاقد «توانایی» بی تفاوت بودن و بی اعتنایی نسبت به سرنوشت کشور و مردم خود باشند. در این صورت گذشت زمان و روند حوادث غمبار و مزمن، بر خشم و نفرت آنها می افزاید و به جای ناامید کردن، آنها را در خواست شان مصمم تر می کند. به ویژه اگر شرایط یاد شده در بند 15 را دارا باشند.
6- عدم وجود شرایط مناسب برای ارتباطات واقعی گسترده و فعالیت های جمعی آدم های بند دو در جهت خواست مشترک آنها، یعنی تغییرسیستم حکومتی کشور مورد علاقه ی مشترک آنها؛ در مقابل وجود فضای مجازی مناسبی مانند اینترنت برای قلم زدن(تایپ یا کلیک کردن) از خواست مشترک!
7- تداوم امر مطلوب یا نامطلوبِ عدم وجود رسانه های آزاد در کشور مورد علاقه (با برقراری شرط ذکر شده در بند سه، این شرط خود به خود برآورده شده تلقی می گردد).
فرایندهای لازم یا اجتناب ناپذیر:
از اینجا به بعد دیگر کارها تا حد زیادی خود به خود پیش می رود و با فراهم بودن مقدمات فوق، نوآموزان عزیز می توانند با خیالی آسوده و اطمینانی بالا، تحقق فرآیند های زیر را انتظار داشته باشند:
8- بخشی از افراد ذکر شده در بند دو حول «سازمان ها و افراد سیاسی شناخته شده ولی نیمه فعال» جمع و یا حتی متشکل می شوند و شعارهای سابق آنها را جذب می کنند تا برای مبارزه با رژیم مستبد حاکم بر کشور به خوبی مسلح شوند.
9- بخش دیگری از افراد یاد شده در بند دو، دورادور ایده ها و شعارها را می گیرند، ولی فاصله ی خود را از «سازمان ها و اشخاص سیاسی شناخته شده ولی نیمه فعال» حفظ می کنند. این افراد به پاره ای از این شعارها و ایده ها دلبستگی پیدا می کنند و آنها را درونی می سازند.
10- «سازمان ها و اشخاص سیاسی شناخته شده ولی نیمه فعال» به همراه افراد ذکر شده در بندهای هشت و نه، در فضایی مجازی مانند اینترنت به شدت و با جدیت به فعالیت می پردازند.
11- پایبندی بی چون و چرا به سابقه ی باورها و عملکرد سیاسی از سوی «سازمان ها و افراد سیاسی شناخته شده ولی نیمه فعال» موجب می شود که آنها در فضای سیاسی مجازی یا غیر مجازی به «مصاف» یکدیگر بروند، چرا که خصومت های گذشته هیچ گاه ترمیم نیافته اند. در این «مصاف» باید به افراد بندهای هشت و نه که طی فرآیند بند ده گردآوری شده اند، مسئولیت هایی متناسب با توان آنها سپرده شود تا به تدریج و به خوبی نسبت به اهداف سازمانی خود و روش های پایبندی و دفاع از آنها کارآزموده شوند.
12- از آنجا که وجه مشترک همه ی این افراد و گروه ها، وجود همان «احساسات و شعور انسانی و دغدغه های تحول خواهانه» ی ذکر شده در بند پنج می باشد، خط قرمز مشترک همه ی آنها نیز همچنان مبارزه یا عدم مبارزه با رژیم خودکامه می باشد. بنابراین از آنجا که «مصاف» یاد شده در بند یازده هنوز خاتمه نیافته است، برای کوبیدن حریفان فرضی قدم اول آن است که حریفان، بیرون از محدوده ی اشتراکات مقدس قرار داده شوند، تا تفاوت عیار آنها با «خودی»ها بر همگان محرز گردد (حداقل بر خودِ «خودی»ها)؛ برای این منظور می توان آنها را مزدور رژیم یا خودفروخته تلقی کرد و یا بدین اوصاف ملقب نمود؛ همچنین می توان در باورها و کارنامه ی سیاسی سابق و کنونی آنها دست کم نقاط ضعف را بزرگ نمایی کرد و در صورت لزوم از تحریف تاریخی هم بهره گرفت. در عین حال می توان «دیگران» را عقب مانده، دگم و مرتجع و یا فاقد دانش های نوین سیاسی معرفی کرد و بدین ترتیب صلاحیت خود از لحاظ تجهیز به همه ی دانش های روز و ابزارهای مدرنِ عمل سیاسی را یادآوری نمود.
13- برای آنکه قدم دوازده زیاد طولانی نشده و موجب خستگی و یا ملال نوآموزان عزیز نگردد، ادامه ی آن را در این بند می آوریم:
لازم است سازمان ها و احزاب مذکور (شناخته شده و پرسابقه ولی نیمه فعال)، تا حد ممکن افراد جدید توصیف شده در بند هشت را که در سال های اخیر به آنها پیوسته اند، نسبت به این روندِ «حریف شناسی و حریف ستیزی» هشیار و باانگیزه نمایند، چرا که بدون این کار مسیر طولانی مبارزه، کسل کننده و یکنواخت و فاقد تجربه های مبارزاتیِ لازم (برای پیروزی در مبارزه ی اصلی) خواهد شد و وانگهی در صورت سهل انگاری در این کار، حریفان ممکن است دست پیش را بگیرند.
14- افراد یاد شده در بند نه که فاصله ی خود را از «سازمان ها و افراد سیاسی باسابقه ولی نیمه فعال» حفظ کرده اند، اما شعارها و ایده ها را جذب و درونی کرده اند، به تدریج منشا این ایده ها و شعارها را فراموش کرده و براساس همین شعارها و ایده ها در فضای مجازی دست به مبارزخوانی می زنند و به عنوان قدمی ضروری برای مبارزه، وارد «مصاف» یاد شده در بند یازده می گردند.
15- تمامی افراد و سازمان های حاضر و فعال در «مصاف» یاد شده ، در گرماگرم این نزاع های مجازی ولی حقیقی، به دلیل انکارمتقابل و مکرر یکدیگر، با مشکل «هویتِ در معرض تهدید» مواجه می گردند و برای رفع این مشکل، از ایده ها و شعارهای سیاسی خود و پایبندی خود به آنها برای خود «هویت مبارزاتی» می سازند تا از آن پس با جدیت بیشتر و عزم مصمم تری به «دفاع از خود» که لازمه ی مبارزه با رژیم خودکامه و به عبارتی «جوهره ی اصلی مبارزه» است بپردازند.
1+51- یک راه میان بر که می تواند نوآموزان عزیز را از پیمودن بخشی از مراحل یاد شده معاف کرده و آنها را در زمان کمتری به مقصد این دوره ی خودآموز برساند آن است که یقین کنند اهداف مثبت و راهکارهای هوشمندانه ی آنها برای آزادی میهن در بند، به مراتب از دیگران مثبت تر و هوشمندانه تر است و لذا در موارد لازم این اعتماد به نفس و شهامت را داشته باشند که دیگران را به زورهم که شده با خود همراه کرده یا دوربزنند و در صورت لزوم، از دست زدن به اقدامات ضروری که با وجود ظاهری خشن و غیردموکراتیک، برای طی مسیر دشوار مبارزه و غلبه بر موانع موجود «اجتناب ناپذیر» هستند، نهراسند و پیشاپیش انتقادات و سرزنش های دیگران را نادیده بیانگارند. برای این منظور کافی است «کارآموزان عزیز» همیشه به یاد داشته باشند که:
1) در انتقادها وسرزنش های حریفان، غرض و مرض های بسیاری نهفته است؛
2) هدف «ما» مقدس تر از سایرین بوده و صلاحیت و خلوص «ما» هم بیش از «حریفان» است؛
3) اغلب افراد و گروههای حریف، سد راه «مبارزه ی واقعی» هستند. چرا که به قدر کافی عملگرا و همانند «ما» هوشمند و به روز نیستند. آنها نمی دانند امر مبارزه، امر بسیار خطیری است که اصلا شوخی بردار نیست تا بتوان آن را با«آرمان خواهی» های رومانتیک پیوند زد؛ آنها نمی دانند که امرمبارزه ی سیاسی، واقعیتی است جدی و خشن برای کسب قدرت سیاسی (به هر قیمت ممکن) که مانند هر معامله ی سیاسی دیگری، قوانین خاص خود را دارد و قابلیت بالایی برای مانورهای ضروری می طلبد.
به هر حال «آحاد ملت» ایران از قدیم گفته اند:
«کار هر بز نیست خرمن کوفتن
گاو نر می خواهد و مرد کهن»
****************************
موخره: به خوبی واقف هستیم که برای نیل به هدف مورد بحث در این خودآموز، مقدمات، روش ها و فرآیندهای درونی و بیرونی دیگری هم وجود دارد که ملازمت آنها برای حصول نتیجه ی قاطع تر، مفید فایده خواهد بود؛ اما به دلیل ذیق وقت - و البته عملگرا بودنِ ذاتی ما - و نیز بنا به برخی ضرورت های عاجل بیرونی و ملاحظات خاص سیاسی، این خودآموز باید کوتاه و مختصر تدارک دیده می شد تا امکان استفاده از آن در سطح وسیع برای همه ی عزیزانی که در کوتاه مدت، تغییرات بزرگی را هدف قرار داده اند، میسر باشد.... و من الله توفیق! نآن برای برای آآااآن برای عموم
-
-