یکشنبه

بندر
شعری از مهرداد عارفانی
-
--
چند شهسوار بر می گردد
با کراواتی از دار
پنجه پاشیده بر پیشانی
منگنه می شود در پرونده

جرثقیل برقصم روی این همه مشت
یا گل بازی کنم با این پوچ ؟

بروم کمی شهسوار بگردم در پاریس
قد بکشم کنار ژکوند
باسن بمالم ابر بر ایفل

سپیده از فاحشه ای که پستان در غروب می چرخد تاریک تر است
دانشجویی از آلبانی
یا اروپای شرق.... آسیا
فرقی نمی کند
دکترٍ می شود در اوگاندا ... مهندس در نیجریه
یا الماس در کنگو

شهردار سد معبر می شود
سپور می شاشد پشت دیوار دانشگاه
و سیگار می کشد یواشکی رمضان

این جنگل بوی چوب نمی دهد
نفت است
پاشیده بر پیشانی
و آب بر باسن کشتی ها دست می کشد
-
-
-
-
1 Comments:
Anonymous alireza bakhshali said...
یک رگهایی از تاثیر شعر شاملو در شعر شما دیدم انگار شعر آزاد شاملو یا سپید به قول خوداش به یک تکامل رسیده بود یا رنگ دیگری گرفته بود
موفق باشید شما بر خلاف بقیه شاعران مزامین شعریتان اجتماعی ایست و این در این روزگار بسیار گرانبهاست
فقط اگر بتوانید رویکردی شخصی یا فردی در شعرتان باز کنید یعنی کلامتان لطیف تر باشد از شعار بیشتر می توانید فاصله بگیرید همچنین نوشته های تان انسانی تر و لطیف تر می شود البته این نظر شخصی من است

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!