سایت دو زبانه‌ فارسی-آلمانی
سایت دو زبانه فارسی-آلمانی
Sunday
کوتاه سروده‌هایی از نواره لحرش چکامه سرای الجزایری
برگردان: ستار جلیل زاده

1سقفي عراء

وقبرة معطوبة النور.
سقفي غيمة
ترتشفني على مهل
ثم تركنني على حافة الشتاء
دمعة مكسورة السرور
1
آسمان بازی‌ست سقف‌ام
چکاوکی که از نور آسیب دیده.
ابری‌ست سقف‌ام
که آرام سر می‌کشدم
سپس چونان اشکِ شوق
بر مرزِ زمستان آرام در بر می‌گیردم.


2
سقفي شتاء فاخر الشتاء
وغيمة تطرقني بإلحاح
تسكنني / توقظني
توقظ في أجنحتي عتمة الغرباء
ثم تترك رغيف بردها على شفاه الليل
كي تكرمني كثيرا، كثيرا بالعراء.

2
زمستانی‌ست سقف‌ام
نیکوترینِ زمستان
و ابری که به اصرار در من نفوذ کرده
مأوا گزیده، شعله‌ورم ساخته
وآتشِ غمِ غریبانه در بال‌ام افکنده
سپس قرصِ نان سردش را
بر رخسارِ شب رها کرده
تا بسی گرامی بداردم
بسی، با آسمانی گشاده.


3
سقفي دمعة أمي
ورغيف حنانها الطازج
فهل يكفي رغيف الحنان
ليدحر العتمة عن شفاه الصباح؟
هل يكفي؟؟
كي يستوي القلب قوس قزح
أو شال فرح؟
أو سقف أمان
هل يكفي رغيف الحنان؟

3
سقف‌ام سرشک مادرم
با گرده نانِ گرمِ تازه‌اش.
و آیا این گرده نانِ گرم کفایت می‌کند
تا غم از رخسارِ سپیده‌دم بزداید
آیا کفایت می‌کند؟
که قلب با رنگین کمان برابری کند
یا با شالی شاد
و یا سقفی امن؟
آیا گرده نانِ گرم کفایت می‌کند؟


4
سقفي موال خجو
لأ
حواله في منتهى الأنين
يحتفل بدمعة
بحجم الهطول
يعلقها قمرا
باذخ الأفول
على سطوح الغد المجهول!

4
همراهی خجالتی‌ست سقف‌ام
و در نهایتِ زاری‌ست حال و روزش
خوش است به سرشکی
به اندازه‌ی بارانی سیل آسا.
آویزان ماه‌ی‌ست لب پریده
بر بسترِ آینده‌یی ناشناخته.
-
-
5
سقفي نهار يستدرجة النعاس
فينسى ملامحه
على طاولة الغروب!
-
5
چونان روزی‌ست سقف‌ام
که چرت اغوایش نموده
سپس سیمای‌اش را که بر میز غروب
از یاد می‌برد.


6
سقفي ليل طويل الأظافر
يستدرجه البرد
إلى سرير من قشعريرة
فتركن تفاصيله
في قميص الذبول
تبلله، تقضمه، تطرزه بالغياب الغريب!

6
شبی با ناخن‌های بلند است سقف‌ام
که سرما او را
به سوی بستری از تب و لرز می‌کشاند
و جزییات‌اش که در پیرهنی کوتاه شده
آرام می‌گیرد
خیس‌اش می‌کند،
به دندان می‌گیردش
و در غروبی شگفت‌انگیز می‌پیرایدش.

-

-