پیمان غلامی
-
درآمد مترجم: در درون نامه ها، معمولاً، جذابيتهايي بيش از آنچه در متنهاي رسمي يك انديشمند خوانده ايم، ميتوان يافت. خصوصا آنكه در اين نامه، جدل تاحدودي و در بخشي از نامه بر سر مفاهيم اصلاحات و انقلاب است. نام پير ژوزف پرودون در كنار اما گلدمن و ميخائيل باكونين بعنوان چهره هاي سرشناس و كلاسيك آنارشيسم شناخته شده است. ماركس در اواخر 1845 جهت آگاهي جبهه هاي مختلف كمونيستي و سوسياليستي در كشورهاي مختلف اروپايي از فعاليتها و نوشته هاي يكديگر و نتيجتاً شناخت وضعيت سياسي اقتصادي آن كشورها و تشكيل جبهه اي فراگير كمونيستي آغاز به انجام مكاتباتي با چهره هاي شناخته شده آن كشورها نمود. نهايتاً پس از نامه نگاري هاي ذيل و ادامه يابي اش، ماركس و پرودون با يكديگر در پاريس ملاقات ميكنند. اما نتيجه اختلاف نظرهاي گسترده اي ست كه با پاسخ يك نامه ماركس به پرودون اين همكاري خاتمه ميپذيرد. ماركس در جواب نوشته پرودون تحت عنوان "سيستم تناقضات اقتصادي، يا فلسفه فقر"، متني مينگارد تحت عنوان "فقر فلسفه" كه هم در نوشتارش و هم در عنوان نوشته اش پرودون را مزحكه ميگيرد. اين دو نوشته و خصوصا پاسخ ماركس، آغازي ست بر اختلاف نظرهاي گسترده تر ميان آنارشيستها و حذب ماركسيستهاي اتحاد كارگران بين الملل. دو نامه زير، بعنوان نامه هايي تاريخي آغازگر اين رابطه تاريك اند. -
-
-