دوشنبه
اعتیاد به بزرگی

گابریله مایردینگ
ترجمه:مسعود نکوبخت


آیا مارتین هایدگر ایدئولوگ ناسیونال سوسیالیسم بود؟ چیزیی که فیلسوف فرانسوی "امانوئل فائه" به آن اعتقاد دارد در حالیکه فیلسوف آلمانی "مانفرد گایر" بر اساس موضوع مورد بحث، در یک مونوگرافی قابل فهم، نظر دیگری دارد.
وقتی که باران می بارد و هیچی هیچ می کند، متفکر به سمت "بودن" سوق پیدا می کند.
زمانی که مارتین هایدگر در کلبه جنگلی اش در جنوب آلمان به زوزه باد در کوهستان گوش فرا
می داد، در اوج ساعات فلسفی خود بود. او آن بالا در خلوت خویش و به دور از روزمرگی دونمایه، "فروپاشی وجودی "موجودیت" را نوشت. این "تنهایی" را که با ناشناس بودن تفاوت دارد، در اثر اصلی خود "بودن و زمان" منعکس کرد. او شش سال بعد اشتباه بزرگی مرتکب شد، آنهم پیدا کردن نیروی یک "بودن جدید" در تودۀ مردمی که توسط ناسیونال سوسیالیسم تحریک می شد.
مانفرد گایر در مونوگرافی منتشر شده اش ، این گمراهی هایدگر را به عنوان تکه ای خارج از روال عادی یک زندگی پر فراز و نشیب نشان می دهد و بدین ترتیب با فیلسوف فرانسوی که متفکر آلمانی را در کتاب جنجالی اش L’ introduction du nazisme dans la philosophie به عنوان ایدئولوگ ناسیونال سوسیالیسم معرفی می کند، مخالفت می کند. فائه گناه هایدگر را حتی در همان " بودن و زمان " می بیند؛ در حالیکه گایر سعی می کند به تحقیق و بررسی ایده ها و تاریخچه زندگی هایدگر بپردازد. از این راه گایر به چیزی نائل می شود که مقاله انتقادی فائه همیشه خواهان آنست؛ آنهم بازبینی تفکرات هایدگر با توجه به نقاط عطف تاریخی است؛ همچنین گایر به روشی انتزاعی تلاش می کند تا با شخصیت انسانی هایدگر آشنا شود چرا که از همان ابتدا در جهاچوب موجودیت، "خود بودن " نقش مهمی را ایفا می کند: " انسان باید از دل متن، موقعیت بغرنج را درک کند و از آن برای خود یک طرح زندگی رسم کند."
گایر به خود این فرصت را می دهد تا هایدگر را درک کند بدون آنکه او را دوست بدارد چنانکه می گوید: «او برای من آدم جذابی نیست ولی من می توانم استراتژی زندگی او را درک کنم؛ همه چیز را می توان این طور خلاصه کرد: هایدگر از یک محیط کوچک می آید و به عنوان متفکر، همیشه به سمت " بزرگترین " اهتمام می ورزد.»
این تنها رمز فلسفه اوست که در آن یک جنبش بدیع وجود دارد. این خودخواهی بی اندازه، او را به سمت بازی کردن با ایده انتسابی " بزرگی " ناسیونال سوسیالیسم سوق می دهد.
تکامل این جنون به بزرگی را گایر در مراحل مختلفی بازنگری کرده است؛ از ریشه های هایدگر در محل تولدش تا جستجو در نظریۀ "بودن" وی. نتیجه: در مجموع، تصویر هایدگر که در کنار ناسیونال سوسیالیسم دیده میشود، تنها یک اپیزود از فلسفه اوست ولی این درست است که فلسفۀ او همیشه به سمت عظمت سوق داشت و با توجه به شرایط تاریخیِ ناسیونال سوسیالیسم، رنگ فاشیستی به خود گرفت.
گایر اعتقاد دارد که هایدگر نیروی سیاسی که در سال ١٩٣٣ مشوق آن بود را اصلاً درک نکرد به همین دلیل، فائه سخنرانی های هایدگر را در سالهای ١٩٣٣ و ١٩٣٤ با توجه به محتوای عوام فریبانه آنها، دلیلی قانع کننده برای انتقاد از وی می داند. فائه تلاش می کند این سخنرانی ها را به سمت سالهای آغازین فلسفه هایدگر باز گرداند و تاثیرات آنرا در مراحل بعدی فلسفه او دنبال کند اما از این طریق، فراز و نشیب یک زندگی دراماتیک رااز دست می دهد. این اشتباه است اگر فکر کنیم که هایدگر عاقبت نقابش را بر می دارد. در اینجا نقابی برداشته نمی شود جرا که دوباره توهم و گمراهی ای نمایان می شوند که هایدگر سرسختانه به آن فکر و نگاه می کند.
متفکر بعنوان حاکم؛ اشتباه اصلی هایدگر از نگاه گایر در ایدۀ "پادشاهان فیلسوف" نهفته است که ریشه در فلسفه افلاطون دارد. افلاطون در رسالۀ "جمهور" خواهان حکومتی از بهترین ها با متفکری با تجربه در رأس آن بود.چهار چوبی پر مخاطره؛ بزرگی فلسفی در شرایط خاص تاریخی با استبداد گره می خورد. به مانند افلاطون، هایدگر هم بدنبال بزرگترین بود، او هم مثل افلاطون بدنبال ایده آل و آرمان سازی بود و همین طور گره خورده و مرتبط با قدرت. اگر اتهامی فلسفی به کلییت کار او وارد باشد همانا این اعتیاد و جنون به بزرگی فلسفه او است.
او سازنده لحظات بزرگی بود که فرو پاشیده شدند. هایدگر بعد از فروپاشی ناسیونال سوسیالیسم به "منزلگاه بودن" بازگشت که اعتقاد داشت آنرا در زبان شاعر و متفکر می توان پیدا کرد. از طریق نیچه، با اینکه هایدگر در گذشته بعنوان دانشجوی الاهیات با او مشکل داشت، جستجوی دلائل کرد تا ببیند چه چیزی باقی می ماند چنانچه خداوند بعنوان نظم دهنده و آفریننده حذف شود و به جای آن بدون هیچ مخاطره ای "خواست به قدرت" جایگزین شود.
گایر اعتقاد دارد که همین مباحث، هایدگر را با فاشیسم و در انتها با آن شور بی حاصل و قدرتنمایی که خود را از لحاظ صنعتی در بالاترین حد ممکن تجهیز می کند، پیوند می دهد. با این حال، تفکرات هایدگر برای یک نقد اجتماعی و عملی مناسب نیستند. گایر اعتقاد دارد که فلسفه او برای حل واقعی مشکلات سیاسی، اخلاقی یا انسانی کمکی نمی کند با این همه اما فلسفه او همیشه جذاب بوده است چراکه مباحث ابتدایی فلسفه اروپایی مثل بودن و هیچی را با احساسات پایه ای وجودی مثل ترس، تنهایی، بی حوصلگی و بی تفاوتی که انسان مدرن را تهدید می کند، پیوند می زند. آدم نباید حتماً شیفته هایدگر باشد تا این موضوع را درک کند.

Manfred Geier: "Martin Heidegger", Rowohlt Verlag, 160 Seiten, 8,60 Euro
-
-
-
1 Comments:
Anonymous سایه روشن! said...
*...



به قلب ِ خود می خندد !

و با این همه


خواسته اش را

به جا می آورد .



...*

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!