دو شعر از علیرضا زرین
-
-
برای سپیده و کودک نازاده اش
این روزها را
شعر کن
شب ها را
که معکوس هم اند
ترا می جویند
در انعکاس خویش
که جرقه ها
کارزار آتش را
به هدیه می آورند
در بی نهایتی
که شعر وشعار را
در شمارش معکوس
زورقی خوش بادبان
و هموار می کند
بر آب های جزر و مد ِ امروزهای فردا
تا ببوسد وبدرود گوید ایران
بر کابوس های هزاران هزار ساله اش
آمین!
-
-
-
در پگاه ِ الف ِ نی
سارها
در نیزار
می خوانند
در پگاه
این نقطه های سیاه
بر الفِ نی
شعر ِ غروب را
به تصویر می کشند
می نگارند
آمادگی شان را
برای سکوت
و خواب
نُت می پردازند
در گوش ِ شبتاب ها
چند لحظه بعد
پرده ای سیاه
قیقاج ِ پرواز پرستوها
در چشم ِ ذهن
2007
---