اخلاق بد و بدتر
نوشته شاهرخ رئیسی
در حرکت به سمت مدرنیته، اخلاق سنتی/ مذهبی (Moral) به مرور با فرهنگ سازی و روشنگری بدل به علم اخلاق (Ethik) می شود.
اخلاق سنتی یا همان «مورال»، نظام اخلاقی است که ریشه در دین و سنت دارد. در فرهنگی خاص، قواعد و دستورات نوشته و نانوشته خود را بر مردم تحمیل کرده و مردم نیز بدون سنجش و برخورد نقادانه و بخردانه، آن را پذیرفته و اجرا می کنند. علم اخلاق یا «اتیک» اما دستاورد مدرنیته است. بر پایه نقد سنت و مذهب از طرفی، و به کارگیری خرد و منطق استدلالی بشر از جانبی دیگر، پایه ریزی شده است. فیلسوفان مدرنیته که به اهمیت علم اخلاق جدید پی برده بودند، هر یک بخشی از نظام و آرا فلسفی خود را به این مهم اختصاص دادند.
مدرنیته(Modernität) و مدرن شدن(Modernisierung) پروسه ی گذار از اخلاق سنتی به بی اخلاقی نیست. در کشور ما اخلاق مدرن به دو دلیل شناخته نشده است:
-
۱-عدم ترجمه و معرفی متون پایه ای توسط روشنفکران و مترجمان.
۲- عدم فرهنگ سازی دولت در این زمینه (که رسانه های گروهی چون تلویزیون و رادیو را در دست داشته و همه نشریات و مجله های غیره دولتی را کنترل و سانسور می کند).
به دلیل تجربه تلخ اسلام سیاسی در سه دهه اخیر، مردم ایران بخصوص نسل جوان بیش از هر زمانی پی به نارسایی و عدم کاربرد اخلاق سنتی (مورال) برده اند و یا از آن بیزار و منزجر شده اند. آنان آلترناتیو و جایگزینی هم بجای اخلاق کهن نیاکانشان نمی شناسند. در چنین اوضاع و شرایطی است که بحران اخلاق شکل گرفته و گریبانگیر جامعه می شود. این بحران اخلاق را می توان به وضوح در همه عرصه ها اعم از فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و غیره مشاهده کرد.
سالها پیش استاد ادیب سلطانی یک جلد از سه مجلد عظیم و پایه ای امانوئل کانت، یکی از مهمترین فیلسوفان مدرنیته را ترجمه کرد. کانت در سه کتاب دوران سازش به نامهای «سنجش خرد ناب» (Die Kritik der reinen Vernunft)، «سنجش خرد پراتیک»(Kritik der praktischen Vernunft) و «سنجش نیروی داوری» (Die Kritik der Urteilskraft) به ترتیب به سه موضوع مهم بشری می پردازد: توانایی شناخت و مرز خردورزی، اخلاق و اصول داوری و در سومین کتابش استتیک یا همان زیبایی شناسی. از میان این سه کتاب مهم کانت در سیر فلسفه و اندیشه مدرن، کتاب دوم که ویژه اخلاق و نیروی داوری انسان است ترجمه نشده است. این فقدان در زبان و فرهنگ فارسی نه تنها در رابطه با کانت، بلکه در ارتباط با مهمترین فیلسوفان مدرنیته وجود دارد.
اندیشه فلسفی که زیربنای جهان مدرن است در سیر خود بارها هر جزئش به نقد و چالش کشیده شده و می شود. اندیشه های فیلسوفان ایدئالیسم آلمانی نیز توسط فیلسوفان مدرن یا پست مدرن نقد شده است. نقد مدرنیته و فیلسوفان آن به معنای رد و بی اعتبار دانستنشان نیست. آنکه هنوز کتابهای اصلی فیلسوفان مدرن را نخوانده و نفهمیده چگونه با خواندن مقاله ای دست چندم(sekundärliteratur) درباره نقدی پسا مدرن، منکر مدرنیت و خردورزی آن می شود! نقد یا کرتیک (Kritik) در فلسفه به معنی نفی نیست. از طرفی تا زمانیکه ابتدائی ترین اصول اخلاق مدرن ترجمه و شناخته نشده اند، چگونه می توان با نقد آن ها آشنا شد و از آنان پا فراتر گذاشت.
جامعه و فرهنگ ایرانی در این زمان بیش از هر دوره ای درگیر بحران اخلاق است. هر ایرانی، چه روشنفکر و اهل اندیشه باشد و چه بیگانه با مطالعه و تفکر، در انجام امور هر روزه و پیش پا افتاده زندگی اش خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه با این بحران درگیر می شود. تنها راه برخورد با بحران از روبرو است و نخستین قدم، پذیرفتن آن.
در چنین شرایطی است (وجود بحران اخلاقی) که حکومتها و نظامهای توتالیتر و فاشیستی به حیات خویش ادامه می دهند. آنان از روشنگری و اطلاع رسانی به مردم هراس دارند. خود را مجهز به پیشرفته ترین تکنولوژی ها می کنند تا راه ارتباط مردم با منابع آگاهی رسانی را قطع کنند.
تاریخ بشر نشان داده که اخلاق در همه عرصه های فرهنگی حضوری ناگریز دارد و جزئی جدایی ناپذیر از هستی بشری است. سیاست نیز یکی از این عرصه ها است. سیاست بدون همراهی اتیک یا اخلاق مدرن شاید در کوتاه مدت دستاوردی داشته باشد، اما در درازمدت نتیجه ای جز همان فاشیسم و دیکتاتوری عاید مردم نمی کند. اینکه برخی می گویند «سیاست اخلاق نمی شناسد»، حکمی است نادرست بر پایه پیش فرض هایی اثبات نشده. علم سیاست، تفکر سیاسی و گزینش سیاسی همه برای بشر است و سعادت و شکوفایی او. رواج چنین حکمهای سستی خود نشانی از بی اطلاعی از ابتدائی ترین اصول روشنگری و فلسفه مدرنیته است و البته توجیه خطا و اشتباه خویش. در اجتماعی که بحران زده بی اخلاقی است، در روزگاری که بحران های گوناگون دیگری چون بحران اقتصادی و سیاسی و غیره نیز در کنار بحران اخلاق حاضرند. یاس، پوچی، انفعال، بی مسئولیتی و گریز از تعهد بر زندگی مردم سایه می افکند. چنین مردمی را می توان به راحتی در بازی سیاسی «انتخاب بین بد و بدتر» شرکت داد. تا به کاندیدایی با گذشته ای تیره و تار در سرکوب و جنایت، رای دهند و البته شعار «ببخش و فراموش نکن» را بپذیرند.
امانوئل کانت در رساله درخشان روشنگری چیست نوشته بود: «روشنگری/ روشن نگری/ روشنی یابی ( AUFKLARUNG) ، خروج آدمی ست از نابالغی ( UNMUNDIGKEIT) به تقصیر خویشتن ( SELBSTVERSCHULDET) خود . و نا بالغی ، ناتوانی در به کارگرفتن فهم خویشتن است بدون هدایت دیگری. به تقصیر خویشتن است این نابالغی، وقتی که علت آن نه کمبود فهم، بلکه کمبود اراده و دلیری در به کار گرفتن آن باشد بدون هدایت دیگری»، ( ترجمه سیروس آرین پور). این رساله هنوز هم پس از گذشت ۲۵۰ سال از نگارشش از جمله معتبرترین تعاریف مدون از روشنگری محسوب می شود .
کانت جمله ای را سرلوحه جنبش روشنگری دانست که اکنون پس از گذشت چند سده هنوز ضرورت تکرارش در جوامع توسعه نیافته ای چون ایران یا حتی بسیاری از کشورهای به نسبت پیشرفته غربی احساس می شود: «شجاع باش و فهم خویش را به کار بینداز».
-
زمانی که عقل خویشتن را در تعیین سرنوشت خود به کار اندازیم، بی وجود رهبر و قیم، ، رها از سنت و مذهب و مستقل از پدر و مادر، راه هراس و تردید را بر خود هموار نموده ایم. پس خود مسئول انتخاب و گزینش خویش هستیم. مسئولیتی که نمی توان آنرا به عهده هیچ قضا و قدر یا رهبر و مولایی گذاشت و این هزینه استقلال است و فردیت.
یک روی این جهان که فرد انسان حاکم آنست، تردید و گزینش است و روی دیگرش شکوفایی شخصیت خویش و گشایش افقی جدید. جامعه مدنی، حفظ حقوق و کرامت انسانی و حکومت بخردانه مردم بر مردم تنها در اینچنین شرایطی مهیا و امکانپذیر می شوند.
---