چهارشنبه
زن بودن یا دیده شدن، انحراف تاریخی و فکری
( یک یادداشت در دو بخش)
فریاد ناصری
-
۱) میل شدید به ابژه کردن زن

آنچه این روزها، در ظاهر امری نو و مترقی به‌نظر می‌آید در عمیق‌ترین لایه‌های خود، پیوندهای محکمی با نقاط تاریک ِ سطه و نظم‌ ِوضع موجود دارد وَ آن چیزی نیست جز بخش‌های مختلف سایت‌ها و مجله‌های گوناگون با عناوین مختلف‌ درباره‌ی زنان، این بخش‌ها درمیان بخش‌ها و فصل‌های دیگر یک نشریه، قرار دادن‌ ِ زن در میان دیگر موضوعاتی‌ست که باید بررسی شود، شناخته شود وَ مثل یک جسد بر میز تشریح کسان قرار گیرد، نه تنها زن را به سمت آن جایگاه اصلی خود نمی‌برد و آن را نشان نمی‌دهد، بلکه در یک رفتار حق به‌جانب کماکان آن را مثل هزار چیز دیگر، هزار بحث دیگر، چیزی قابل شناخت و بررسی می‌داند.
مشکل من نه در شناخت و بررسی است که انسان هر روز و هر روز بیشتر از پیش نیاز به بررسی خود و موقعیت خود دارد تا از این رهگذر بیشتر خود را بشناسد، مشکل از آنجا آغاز می‌شود که زن نه در مقام زن- انسان، که با این حرکت‌ها در مقامی دیگر به مثابه‌ی هر چیزی جز انسان، نشان داده می‌شود و این همان باز تولید نگاه مسلط مردانه است به زن، وَ گذاشتن وقت و فضایی این چنین به مثابه‌ی لطف و نشان توجهی‌ست که قدرت مردانه را بر مسند فرزانگی می‌نشاند.
سوال این است که آیا مرد در مقام یک امر و مفهوم کلی وَ مردان در مقام نمونه‌ای از جمعیت انسانی، آنقدر شناخته شده‌ هستند که نیاز به چیز رفتاری در مورد آنها نباشد، آیا هیچ نقطه‌ی تاریکی در امر مردانه دیده نمی‌شود که تمام این نشانه‌های فرهنگی(مجله‌ها، سایت‌ها، فیلم‌ها...) در فکر شناختن امر زنانه و اندیشیدن به آن هستند؟
همین به سکوت برگزار کردن ‌ِ امر مردانه یعنی پذیرفتن تسلط آن، در مقام ناظر و نظربازی که می تواند نظرمند باشد و منظورش را در صحنه‌ی نمایش و میز تشریح ِ تئوری‌ها و ویترین خلاقیت‌های‌اش به تماشا گذاشته و با قواعد و منطق برساخته‌ی خودش به تعریف آن بنشیند.


۲) زن‌- برگ کدام برگ از زن است؟

از طرف دیگر سوالاتی‌ست که می تواند به نوعی روند و راه‌ ِ پیش روی زن-‌ برگ را روشن‌تر کند، که قرار است در زن‌- برگ از زن حرف بزنیم، یا حرف‌های زنانه و زنانه حرف زدن باشد و اندیشیدن به آنها، یا نه قرار است پی‌گیر اندیشه‌ی زنان باشیم یا که پی‌گیر زنان در گیر ِ اندیشه، وَ سوالات بی‌شمار دیگری که در ذهن دیگران می‌تواند شکل بگیرد و به این سوالات اضافه شود. سوالی از این دست که اصلن، چرا باید از زن‌ها حرف بزنیم؟ حرف زدن از زن‌ها آیا نگه‌داشتن‌شان در سطح حرف نیست؟ تازه آن ابزاری که می‌خواهیم با آن درباره‌ی زنان بیندیشیم و بگوییم، آیا سنخیتی با موضوع‌اش دارد. زبان ابزار برساخته‌ی فرهنگ و تفکر مردانه آیا در ذات خود نقض کننده و نادیده گیرنده‌ی زن و امر زنانه نیست؟
وَ دوباره اصلن، با کدام زبان باید از زن‌ها حرف بزنیم؟ شاید اگر زن‌ در ساختن دستور و منطق زبان به اندازه‌ی مردان سهیم بود، مشکل اینقدرها هم حاد و پیچیده نبود!
امیدوارم که اینجا، چون ملانقطی‌ها در مقام نکته‌گیری برنیایید که همین نقش و سهم را مردان در ساختن زبان، زبان در مقام برسازنده‌ی جهان، از زن‌ها سلب کرده‌اند و فلان و فلان، که بحث به تسلسل می‌افتد.
اگر در تمام این سال‌ها به جای تکرار ِ این دور بیهوده ، زنان تلاش‌شان مصروف برساختن خود و دخالت در زبان بود، تا نمایش خود به عنوان موجودی نادیده گرفته شده که حالا باید دیده شود و حق‌اش داده شود. فرهنگ مردانه این مجال را نمی‌یافت که دوباره از این وضعیت به‌وجود آمده به نفع نادیده گرفتن زن، به نفع میل و خواست و دانش خود استفاده کند.
منفعت طلبی در هر موجود زنده و هر نهادی وجود دارد، اما نادیده گرفتن منفعت خود و اشتباه گرفتن آن، دیگر بر عهده‌ی هیچ‌کس نیست. زنان خواست اصلی خود را که شراکت در ساختن زبان و جهان بود، در یک انحراف فکری و تاریخی اشتباه گرفتند و آن را در عرصه‌ی دانش و فرهنگ مردانه به دیده شدن تقلیل دادند، از همین رو دوباره به چیزی مجهول که باید شناخته شود، که باید در موردش حرف زد، که باید به آن لطف کرد و عرصه داد تبدیل شدند. وَ در این برگشتن از اصل به چیزی بدل مبدل شدند.

زن تبدیل شد به برگ، برگی در میان برگ‌ها، چیزی که فرهنگ مردانه آن را هر وقت که بخواهد، رو می کند. بدون آنکه دستش خوانده شود!


9 Comments:
Anonymous ناشناس said...
فریاد عزیز
با درود به تو. دبیر این بخش فرزانه البته بهتر می تواند اهدافش را توضیح دهد اما به طور خلاصه بخش زن برگ قصد دارد در زمینه گفتمان زنان و مسائل مربوط به آن فعالیت کند. به نظرم تا زمانیکه در فرهنگ و اجتماع بشری تبعیض جاری است. وظیفه هر سایت و نیز انسان فرهنگی است که با صراحت از این فرهنگ انتقاد کرده و در راستای رسیدن به برابری زنان تلاش کند. ایجاد بخش زن برگ به این هدف می باشد.
اما درباره مطلب تو من یک جای آنرا نفهمیدم. چطور درست کردن بخش ویژه گفتمان زنان تبدیل کردن زن به ابژه است؟
و دیگر اینکه معنی زن برگ را گویا متوجه نشدی. زن برگ همان برگ زن است که اضافه تخصیصی بوده به معنی برگ ویژه زن می باشد. یکی از معانی برگ هم، فصل و دفتر و کتاب است.
قربانت
شاهرخ

Anonymous ناشناس said...
شاهرخ عزیز
سلام بی‌کران/ در مورد ابژه شدن زن: وقتی ما به تنهایی نیاز به بررسی مسائل مربوط به حوزه‌ی زنان را برجسته و برجسته تر می کنیم این رفتار ریشه در فرهنگ مردانه دارد ریشه در علم مردانه و مسند مردانه وَ غیبت بررسی‌یی این چنینی در حوزه‌ی مسائل مر بوط به مردان در نشریات و سایت‌ها زنان را به در موقعیتی قرار می‌دهد هم اندازه با مسائلی که باید بررسی شود نیاز به بررسی دارد و... اما در مورد زن برگ چون به نوعی آن سطر آخر بیشتر یک بازی حسی و ادبی بود از برداشتم، کمی از متن دورش کردم و خواستم بگویم که این بخش فصل و کتاب نمی‌شود تنها یک برگ می‌ماند برگی میان هزار برگ دیگر و از اضافات دستوری هم کمی تا اندازه‌ای با خبرم گرامی!---- ارادتمند تو فریاد

Anonymous ناشناس said...
فریاد ناصری بحثی را پیش کشیده که جرات بالایی را می طلبد.
سالهاست که بخش زن در نشریات و چاپ آثار بی مایه ی ادبی از زنان در نشریات چاپی و الکترونیکی ایرانی حالم را به هم می زند. مثلا می توان دید که اکثریت آثار ادبی زنان در بخش زنانِ نشریات چیزی جز چسناله های ننه من غریبم و نزد ستیز نیست.
از اینکه زن ها از این آب گل آلود ماهی خودرا بگیرند نمی توانم حرفی بزنم و یا ایرادی بگیرم، اما از آقایانِ زن پرست متعحبم که دست از این زن نوازی برنمی دارند.
نیازی نیست از نشریات دیگر نمونه های خرواری بیاورم، اگر در همین سایت به مقاله ی>نظام پدرسالاری< از امین قضایی ونسیم روشنایی نگاهی بیندازم، مقاله ای که فارسی شده ی منشا خانواده از انگلس است، با حکم ها و نظرات تاریخی-تکاملیِ شبهِ مارکسیستی اش، می توانم به درستی و بجاییِ طرح مشکل زن نوازی با انگیزه های مردانه-نرینگی، که فریاد ناصری در بالا به آن به شکلی خام پرداخته، صحت بگذارم.
بعضی چیزها را نمی توان گفت، هرچند حقیقت محض باشد. پرسشم این است که چرا مردان این همه زن نواز شده اند؟ تجربه ی شخصی ام از حرف های خودمانی بین بیشتر مردانِ زن نواز و جمع بندی ام از آن ها به من می گوید که بعضی از این زن نوازی ها ریشه در تصویری پیش ساخته از زن در نزد این مردان دارد؛ تصویری همآمیز از خواهر و مادرِ ستم دیده که باید حمایت شود، دخترِ خوشگل همسایه که سخت راه داده یا اصلا راه نداده، سرخوردگی از زنِ خود و پیش میلِ همخوابگی با زن دیگری بر مصداق غازبودنِ مرغ همسایه و ... . به پندارِ من شماری از مردان با این تصویر از زن و با همان نگاهِ از بالا به پائین زن نوازند.
به گمانِ من این نوع زن نواری فاصله ی زیادی دارد با دیدگاهی که زن را نیمه ای از بشر می داند و برایش برابریِ حق و وظیفه ی اجتماعی قائل است.
به عنوان یک مرد، خواهانِ برابر حقوقی زن و مرد هستم تا بار زندگی و مسئولیت زندگیِ بر دوشم نهاده شده را با زن تقسیم کنم. فراعت بیشتری داشته باشم، نه آنکه خرِ بارکشی بیش نباشم. پس با نگاه ترحم و زن نواز، زن را ستمکش و بیچاره و بدبخت نمی بینم که محتاج منِ مردباشد.
نگاهِ زن نواز طوری از زن و دردهای زن حرف می زند، انگاری که مرد در نازونعمتِ حقوق اجتماعی غوطه ور است و می خواهد سهمی از آن را به زن ببخشد. از سوی دیگرکار تا جایی پیش می رود که خانم شهلا لاهیجی در »درخواستی خاضعانه از تمام زنان ایران زمین« زن را مرکز دنیا و درد-و-رنج معرفی می کند تا ما مردان برایش کف بزنیم و اشک دلسوزی بریزیم:
» در برآشفتگی و درهم‌ریختگیِ ناشی از خشونت‌هایِ بی‌حدومرزِ اعمال‌شده، بی‌شک هم‌چون همیشه‌ی تاریخ، زنان اند که بیش‌ترین هزینه‌پردازانِ امروز و فردایِ آن خواهند بود؛ چه خود آماجِ این خشونت باشند و چه بر پدران، همسران و فرزندان‌شان آوار شود.«
اینکه شهلا لاهیجی برای نفع گروهی-حنسیتی اش چنین ادعای مسخره ای می کند و از > بی شک هم‌چون همیشه‌ی تاریخ < استفاده می کند(بی شک، واژه ای که مطلقیت ذهنی گوینده اش را در فضای شلم شوربای تقسیم دنیا به مرد و زن بیان می کند و نشانی از ذهنیت و نگاهِ تئوری نسبیت هم در آن نیست، آن هم در همیشه ی تاریخ!) مشگلِ اصلی من نیست، مشکل اصلیِ من هوراکشیدن شماری از مردان زن نواز و زنانِ بادشده به این ادعاهای مسخره است، ادعاهایی که به نظرِ من- در نهایت- نه تنها کمکی به پیشبرد برابر حقوقی زن و مرد نمی کند بل به ضد آن هم می تواند تبدیل شود.
شاید همینکه فقط یک کامنت در زیر مطلب فریادناصری آمده است و آن هم از جانب مسئول سایت، بتوان نتیجه گرفت که طرح چنین موضوعی هنوز تابویی جاندار در ذهن زن و مرد ایرانی است که نمی خواهند به آن نزدیک شوند.




علی صیامی/ هامبورگ/ 20.10.2009

Anonymous ناشناس said...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

Anonymous ناشناس said...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

Anonymous ناشناس said...
فریاد عزیز ممنونم از مطلبی که فرستادی البته بحث جدیدی نیست و بسیاری در این باب نظرات بسیار مشابهی داده اند. بحث بر انگیز است و تقریبا به خوبی به آن پرداخته شده است و به امید آن که بحثی را در زنبرگ برانگیزد چاپ شد. همان طور هم که گفته بودید این بخش اول است و من در انتظار بخش دوم این مقاله هستم.

اندکی صبر خط مشی و چارچوب زنبرگ را روشن می نمود شاید من باید از ابتدا چارچوبی برای آن تهیه می کردم ولی تصمیم گرفتم که آزادانه بدون چارچوب جلو برویم . من خودم مخالف سرسخت نشان دادن چهره ای مظلوم از زن هستم و همیشه در مقالاتم سعی کرده ام خود زنان را نقد کنم .

در زنبرگ هم مقاله یا داستان به صرف این که نویسنده زن است چاپ نخواهد شد.

فرزانه بدیعی

Anonymous ناشناس said...
علی عزیز بایستی بگویم لحن شما و حتی مثال هایتان آن قدر تکراری و کهنه و پر از زن ستیزی است که جایی برای روشن کردن مطلبتان که مطلب بسیار جالبی است نمی گذارد. نگاه بالا به پایین مرد به زن و ضعیف نوازی مردانه حتی در دفاع از حقوق زنان دیده می شود واین بسیار نکته جالبی است ولی
بکار بردن اصطلاحاتی مانند زن نوازی و راه ندادن دختر همسایه این را القا می کند که نویسنده دوباره همان اصطلاحات و نظرات تکراری زن ستیز رابعد از این همه کوشش تکرار می کند که در این جا باید به عمق جنبش زنان در ایران و کوتاهی آن به تاکید بر استفاده از زبان خنثی ایرادات بسیاری وارد کرد و همچنین نفوذ این جنبش در ذهن مردانه این قدر کم بوده است که حتی آنان که نقد می کنند هم از این اصول اساسی بی خبرند ! البته نظریات شما در مورد این که چرا ایشان همه خر حمالی ها را بکنند بسیار درست است و این جا باز هم نگاه نقادانه به زن می بایست بشود ولی قضیه این جا است که این حرف ها حرف هایی است از قبیل این که مرد گاو شیرده ای است که زن فقط شیرش را می دوشد و وقتی که مرد گوشتش را میخورد و به همان اندازه تکراری و کلیشه ای است و راه به جایی نمی برد که فریاد کردن از ستم مضاعفی که به زن می رود. این ها گفتگو هایی قدیمی و بی مایه اند و تئوری هایی ضعیف سطحی و بی اصول .
در مورد این که چرا بخش زنان داریم من مثالی بسیار ساده می توانم بزنم برای این که شما ببینید حمایت از حق انسان ها هر جا لازم است . در کشور انگلیس حدودا پنج سال پیش مردی از کاخ باکینگهام رفت بالا برای گرفتن حق حضانت فرزندانش ! تا حدی هم زنان از او حمایت کردند و جنبشی ایجاد شد ! در این جا قضاوت شما را می خواهم بدانم : آیا زنانی را که در این جنبش حامی مرد ها بودند مرد نوازند؟

البته قضیه حضانت تنها یک مثال است و من اصلا معتقدم که راه گرفتن حقوق مساوی اصرار بر مواضع پیشین نیست و زنان می بایست راهی دیگر را در پیش گیرند. راهی با اصول عمیق و فرا از صحبت ها و بحث ها و تئوری های کلیشه ای و بی مایه !

فرزانه بدیعی

Anonymous ناشناس said...
خانم بدیعی
با کمال تاسف باید بگویم که یادداشتِ تان در کلیتش توسل به حربه ی کهنه ی زن ستیز دانستنِ منتقد است، همان حربه ای که، به پندارمن، ترس به جانِ بسیاری از زنان و مردان انداخته است و لب فروبسته اند بر بسیاری از انحرافات در جنبش برابر خواهی انسانی.
شجاعتِ فریاد ناصری در لخت دیدن شاه و به زبان آوردنِ آن را ستودم، چون می دانم بسیاری از مردان و حتا زنان ترس از متهم شدن به چنین اتهاماتی؛ مثل زن ستیز، دارند.
فکر می کنم اگر روزی زنان مبارز ایرانی علیهِ زندانی شدن مردان به خاطر نداشتن قدرت مالی در پرداخت مهریه ی عندالمطالبه اعتراض کنند، نه تنها به هیچوجه مردنواز نیستند، بلکه درجه ی رشد شعور شان را در دفاع از حقوق بشری نشان داده اند.
اگر درست فهمیده باشم مطلب فریاد ناصری قصد گفتن این را داشت که » زن برگ، بخش زنان، ادبیات زنان، جنبش زنان و... « همگی نگاه از بالا به پائین به زن را در خود پنهان دارند. در یادداشتم موافقتم را بر این نظرتصریح کردم و در عین حال به این نظر اضافه کردم که بسیاری از زنان از این آب گل آلودشده ماهی می گیرند و چسناله ها و ننه من غریبی نویسی شان را به نام ادبیات به خوردِ دیگران می دهند.
تصریح می کنم که نبود برابر حقوقی دو نیمه ی بشری( در شکلِ مرد و زن) را ستمی بر هر دو نیمه می دانم و هیچ موافقتی با دستکِ ستم مضاعف به زنان برای ایجاد حس گناه به مرد ندارم. تاکید می کنم، روی دیگر سکه ی برابر حقوقی برابر مسئولیتی است.
خانم بدیعی
برخلاف نظرشما، با زبان خنثا آشنا هستم و عمدا یادداشتم را با لحن تحریک کننده نوشتم. فکر می کتم اگر از سکوی آموزگاری پائین بیائید، آنگاه خودتان را به کمکاری در آموزش مردانِ برابری خواه متهم نخواهیدکرد.
شاد باشید
علی صیامی/هامبورگ/24 اکتبر 2009

Anonymous محمد said...
جالب بود

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!