آخوندزاده مرد یک تنه (ادای دین به شاعر ِ روشنگر )فریاد ناصری
میرزا فتحعلی آخوندزاده مردی تمامن ایرانی که از قضا و شاید هم از بخت خوش بیرون از جغرافیای قدرت و سیاست ایران بزرگ شده است. آخوندزاده مردیست یک تنه در فرهنگ ایران زمین، اولین نمایشنامه نویس ایرانی، اگرچه نه در زبان رسمی ایران که به زبانی به اندازهی فارسی زنده و رایج - ترکی- اولین منتقد شعر و نمایشنامه و یکی از تاثیرگذارترین اصلاح طلبان اجتماعی که هنوزاهنوز بسیاری از حرفها و نظرهایاش در فضای فرهنگی ما پیشرواند البته این چندان مایهی مباهات نیست که آنچه دیگر در تمام جهان بدیهی هر کودکیست در ایران نظری پیشرو به حساب میآید آنقدر که میتوان گفت گاهی نظر چنان است که جان را نیز به مایه میطلبد.
البته اصلاح طلبییی که گفته شد با آنچه در جامعهی امروز ما رایج است فرسنگها فاصله دارد. اصلاح طلبی امروز نسخهی بدل و تقلیل یافته و رقیق شدهی آن اصلاح طلبی منسوب به میرزاست. میرازیی چنانکه بسیاری از نویسندگان مشروطه و دورهی روشنگری ایران تحت تاثیر و مقلّد او بودهاند؛ چون میرزا آقا تبریزی، میرزا آقاخانکرمانی.
آخوندزاده از همان ابتداء ِ دست به قلم بودن بهدلیل تجربههای زیستهاش در مسیری میافتد که خواسته و ناخواسته راهی جز ایستادن در برابر جهل و خرافه نبوده، یکی از مهمترین وقایع زندگی او شاید فرصتیست که پای مشق میرزا شفیع شاعر و خوشنویس مینشیند. شاعری که او را از وارد شدن در مسلک و روشی ریایی باز میدارد و چشماش را به رفتارهای ریایی آن طبقه باز میکند.
تجربههای دیگر زندگی آخوندزاده نیز در راستای همین کنار زدن پردهی غفلت، او را به وضعیت اجتماع و انسانهای پیراموناش حساس میکند و از همین روست که میتوان گفت آخوندزاده، نویسندهای متعهد به معنای واقعی کلمه است نه آن نویسندهی متعهدی که در چارچوبی ایدئولوژیک با یک چارچوب بینشی دیگر میستیزد. او فراتر از تمام بینشها به انسان و بیداری او میاندیشد و بعد از او کمتر نویسندهای به وسعت و به معنای او متعهد است که بیشتر در دام سیاست و پزهای روشنفکرانه میافتند.
آخوندزاده برای ارائه دیدگاههای انتقادی تازهاش ظرفهای تازهای نیز پیش میکشد. انتقاد از جامعه در ظرف نمایش، چیزی تازه و غریب در فرهنگ ما، از طرفی دیگر خود او اولین کسیست که نقد و نظر در این عرصه را هم چاق میکند بهخصوص در نامههایی که به میرزا آقاتبریزی مینویسد، نظرش را پیرامون نمایشنامههای او نیز به عنوان اولین سند نقد نمایشنامه ارائه میدهد. او در جایی از نامهاش مینویسد "غرض از فن دراما، تهذیب اخلاق مردم است و عبرت خوانندگان و مستمعان"-1
محمد جعفر قراچهداغی مترجم تمثیلات – نمایشنامههای آخوندزاده – نیز در مقدمهی ترجمهاش پیرو نظر آخوندزاده مینویسد "این فن تئاتر، که اصلح و اهّم و اوّل وسیلهی ترقیات است"-2 یا عنوانی چنین مینویسد "کتاب تماشاخانه(در علم تهذیب اخلاق)" و همینطور در ذیل بخش سبب ترجمه و مقصود از آن مینویسد "مراد از این تالیف و ترجمه، تهذیب اخلاق است در ضمن مکالمهی مضحک، به عبارت سهل و مصطلح"-3 خود آخوندزاده هم در مقدمهاش بر تمثیلات نوشته است "فایدهی نقل مصیبت و بهجت، بیان کردن اخلاق و خواص بنی نوع بشر است، که مستمع به خوبیهای آن خوشحال و از بدیها آن متاذی و غافل گردد، و هم نفس اماره از اشتغال این قسم حکایات متلذذ شده، به جلب سرور معاصی و مناهی میل نکند"-4
از طرفی آخوندزاده همانطور که برای ترقی و تعالی وَ آوردن مفاهیم جدید در ظرفهای جدید چون نمایشنامه توجه دارد به رمان و داستان نیز توجه دارد و آن را نیز شاخهای از فن دراما ذکر میکند "دور<گلستان> و< زینت المجالس> گذشته است. امروز این قبیل تصنیفات به کار ملت نمیآید. امروز تصنیفی که متضمن فواید ملت و مرغوب طبایع خوانندگان است، فن دراما و رومان است. رومان نیز قسمی از شعبهی فن دراماست که تعریفاش محتاج به شرح مطول است"- 6 داستان آلدانمیش کواکب- ستارگان فریب خورده- تنها اثر داستانی آخوندزاده نشان دهندهی توجه اوست، به این نوع ادبی و ظرفیت آن برای خلق اثری هنری و مترقی، بن مایهی این داستان از وقایع دوران شاه عباس صفوی اخذ شده و در راستای تفکر انتقادی و روشنگرانهی میرزا پرورش یافته است.
آخوندزاده در نمایشنامههایاش غالبن با رویکردی طنز و بیشتر در یک فضای روستایی تیپهای اجتماعی و شخصیتهای قابل لمسی خلق میکند و مفاهیمی را دست مایهی آثارش قرار میدهد که هنوز هم میتوان آنها را در جامعهی امروز ایران دید و لمس کرد و با این رویکرد به نقد خرافه و خرافهپرستی و مروجان خرافه میرود.
آخوندزاده به جز نمایشنامهها و داستاناش آثار دیگری نیز از خود به یادگار گذاشته است که همگی آنها در نوع خود از آن زمان تا به امروز تازگیهای خود را حفظ کردهاند. یکی رسالهایست در تغییر و اصلاح خط که در آن پیشنهادهای تازهای برای اصلاح خط و الفبا برای امروزی کردناش ارائه شده است. البته این رساله نه در روش های پیشنهادی که در تفکری که دنبال می کند بیشتر قابل تامل است. دیگری مکتوبات است. مکتوبات، سه نامه از کمالالدوله ( پسر اورنگ زیب شاهزادهی هندوستان) به جلال الدوله است و در آخر جوابیههای جلالالدوله به نامههای انتقادی کمالالدوله. قسمت اعظم این اثر سهم نامههای کمالالدوله است که آخوندزاده در آنها سختترین و بیپرواترین نقدها را در زبان و قلم کمالالدوله به پیکرهی پوسیدهی فرهنگ و جامعهی ایران آن زمان وارد میکند. همین رساله خود به تنهایی نشان دهندهی تمام مواضع فکری آخوندزاده است و دایرهی وسیع دانش او در زمان خودش. مکتوبات به دلیل اسلوب شکلگیریاش یادآور "نامههای ایرانی" اثر سترگ مونتسکیو است، اگر چه در اثر مونسکیو نامهها شکل دهندهی روایتی داستانی هستند و در مکتوبات چنین روایت داستانییی وجود ندارد اما هر دو به دلیل موضع انتقادی و رویکرد افشاگرانهشان از وضعی نابهسامان بسیار بههم نزدیکاند. آثار آخوندزاده بسیار مورد توجه قرار گرفتهاند و در زمان خود به زبانهای مختلف ترجمه شده و نویسندگان زیادی به تقلید از آنها پرداختهاند که از میان آنها میتوان به میرزاآقاتبریزی و نمایشنامههایاش اشاره کرد که به تقلید از آثار نمایشی آخوندزاده نوشته شدهاند و اولین نمونههای نمایشنامهی فارسی هستند، همینطور میتوان به سه مکتوب اثر انتقادی میرزا آقاخانکرمانی اشاره کرد که شدیدن تحت تاثیر مکتوبات آخوندزاده نوشته شدهاست.
در ادامهی مطلب قصد دارم به ادای دین آخوندزاده به شاعران بپردازم، با توجه به نقش کوتاه اما روشنگرانهی میرزاشفیع ِ شاعر در زندگی آخوندزاده که ذکرش گذشت.
آخوندزاده در نمایشنامهی کیمیاگر در میان تمام شخصیتهایی که خلق میکند شخصیت شاعری را ترسیم میکند که بر خلاف دیگر شخصیتهای نمایش فریب دغلبازیهای کیمیاگر را نمیخورد و وقتی دیگران به فکر طلا کردن سکههای خود هستند او از شعر تازهاش حرف میزند که احوال تاریخی چپاول و حملهی لزگیهاست. اما آنها به او میگویند که " چه موقع شعر خواندن است؟"- 6 و وقت طلا کردن سکههاست که " البته، عقل تو هم این کار را قبول خواهد کرد!" حاجی نوری شاعر اما مکدرانه این حرف را رد میکند و در مقام دلیل میگوید "به این دلیل که صنعت هر کس برای خودش اکسیر و مایهی گذران اوست. دیگر چه لزوم کرده پشت سر کیمیاگرها بیفتد. من ابراهیم خلیل را ندیدهام. اما به فراست می دانم دستگاه عوامفریبی باز کرده است، هر چند پیش از این چنانکه میگویند به تفلیس رفته بود، اما او را به کیمیا ساختن که اذن داد؟ کیمیایش که دید؟ اکسیر در عالم وجود ندارد اگر چه شیخ صلاح که از خاچماز آمده به مرتبهای عقل شما را دزدیده، حرف او را باور کردهاید، که سخن مرا هرگز اعتماد نخواهید کرد".
بعد از این گفته یکیک دلیل کسادی بازار و بیرونقی درآمد طبیب و زرگر و تاجر و ارباب را عاقلانه وامیکاود و به زرگر میگوید: طلای مردم دزدیده به جایاش مس و برنج قاطی طلاشان کردی، به حکیم میگوید: شغل تو دلاکی بود، خواستی حکیم شوی یک قبرستان آدم کشتی. به ملا سلمان میگوید: تو شغلات قاطرچیگریست، رفتی پی ملا شدن در حالی که قادر به نوشتن اسم خودت هم نیستی و به ارباب میگوید: اهل قیل و قال شدی پشت سرمردم و امنای دولت بد گفتی... اینهاست دلیل بیرونقی کسبتان وَ در آخر وقتی میپرسند اوضاع خودت چرا چنین است میگوید " هنر من در حقیقت اکسیر است اما چنانکه شما می گوئید برای اکسیر لامحاله فلزات دیگر لازم است که تاثیر آن را قبول کند. همچنان برای هنر من هم ارباب ذوق و کمال و معرفت لازم است تا قدر اشعار مرا بدانند. در صورتی که از بدبختی من در میان همشهریهایم که شما هستید، نه عقل و کمال باشد و نه شوق و ذوق، در این صورت از هنر من چه فایده حاصل خواهد شد و شعر من به چه کار خواهد آمد؟"
گویی آخوندزاده میخواهد در نوع شعری که حاجی نوری سروده به شعری که خود دوست دارد یعنی شاهنامه، ادای احترام کند و در مقام شاعر هم به فردوسی وَ هم به میرزاشفیع، شاعری که آخوندزاده را در واقعیت از ریا و خرافه و جهل آگاه کرد و رهانید. اینجا نیز به مردم هشدار میدهد ، مردمی که نمیخواهند از گذشته و تاریخ خود با خبر شوند، آینده را هم میبازند و خود شاعر در حرفهایاش به این بیکمالی و بیخبری مردماناش آشکارا اشاره میکند و از آنها جدا میشود. به عبارت دیگر این مردم هستند که از دایرهی آگاهی او دور و از او جدا میشوند.پینوشتها:1- چهار تیاتر و رسالهی اخلاقیه- میرزا آقاتبریزی- به اهتمام دکتر حسین محمدزاده صدیق- انتشارات نمایش- ص۲۸۰
2- نمایشنامهی کیمیاگر- میرزا فتحعلی آخوندزاده- به اهتمام دکتر حسین محمدزاده صدیق- انتشارات نمایش- ص ۵۶
3- همان- ص ۵۸
4- همان- ص۶۱
5- چهار تیاتر و رسالهی اخلاقیه- میرزاآقاتبریزی- به اهتمام دکتر حسین محمدزاده صدیق-انتشارات نمایش- ص۲۸۸
6- تمام نقلقولهای بعد از این از متن نمایشنامهی کیمیاگر
*داستان آلدانمیش کواکب با ترجمهی رسول پدرام و پارهای از نمایش نامهی سرگذشت مرد خسیس در تارنماهای زیر قابل مشاهده و دسترسی هستند.
سایت رسول پدارم
سایت سخن
۱۷/شهریور/۱۳۸۸ فریاد ناصری