سه‌شنبه
Mehrdad Arefani
شعری از مهرداد عارفانی
-
من کم می آورم... آن ها زیاد
دیگر به این اتاق نمی آیم.. و..این خانه دیگربه من نمی آید
فارسی بریز... در تابستانی که چهل درجه زیر صفر
تا پرده با میز رفیق شود
دختر باشد پرده
پسر پنجره
هیز هیز...دوشیزه ... است... این خیابان
قاطی پاطی توی هم ... النگو تکان نده چراغ سبز
کبود و کتک خورده
فراری ... پناهنده
قرمز می شوم پشت تو
رقصم گرفته بود
بازی بازی... تاب... آوردم
آن وسط
کنار دست ودود ... من چکش هستم ... تو انبر دست
بروکسل برفی و وحشی ... بدون امامزاده
نیمی از من افتاده بر اسفالت
نیم دیگر من قد می کشد مثل جرثقیل




1 Comments:
Anonymous آذر کیانی said...
سلام. حسی که در این شعر موج میزندمهرداد عزیز! فراتر از واژه هاست. اما بخوبی این حس ها را مهار کردی در قالب واژه هایی که میخواهند از درد بترکند.خیلی خوب بود.ممنون

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!