یوزپلنگ آفریقایی و ماهِ زرد رنگ!!
کامیار احمدی
-
یوزپلنگ آفریقایی، چهارشانه، سیگاری روشن بهدست دارد و مدام پلهها را پایین و بالا میرود...دُم 73 سانتیمتریاَش از زیر اورکت سبز رنگ آمریکاییاَش بیرون زده است... دُمِ خوشرنگَش با آن خط و خالهای سیاه بر زمینهی نخودی رنگ، بر هیبتَش افزوده است... دُمَش آونگوار راست و چپ میشود... 6 سال است از این پلهها مدام پایین و بالا میرود... پلههایی که در خلائی سیاه واقعاَند... این 51 پله بر هیچچیز سوار نیستند... بر هیچچیز تکیه ندادهاَند... تنها در خلائی سیاه هستند و بس...یوزپلنگ آفریقایی کام دیگری از سیگارش میگیرد و چهار پله را بالا میرود... برمیگردد... 20 پله را آرام پایین میرود و مدام بر سیگارش پُک میزند... گامهایش را آهسته برمیدارد، نه تند، نه کند... روویِ پلهای مکثی میکند و کام آخر را از سیگارش میگیرد و فیلتر سیگار را به خلاء پرتاب میکند... دوباره راه میافتد و از پلهها پایین میرود... به اولین پله میرسد... با دست راست دُمَش را جمع میکند و مینشیند... پاهایش را از لبهی اولین پله در خلاء سیاه آویزان میکند...مبهوت سیاهی روو به روو شده است... آرام دست چپَش را بر سرش میکشد... به ناگاه بلند میشود... با سرعت هرچه تمامتر پلهها را دوتا یکی میکند و بالا میرود... پلهی 10...16...20...27...50 و 51... به بالاترین و آخرین پله میرسد... در چوبیِ کهنهای روویِ آخرین پله قرار دارد... با دست راست آهسته در را هُل میدهد... صدای لولاهای درِ چوبی درمیآید و در آرام باز میشود... نورِ زرد رنگ و ضعیفی بر چهرهی یوزپلنگ 175 سانتیمتری میافتد... یوزپلنگ جلو میرود و برای اولینبار در طول این 6 سال پا بر این صفحهی سیاه میگذارد... سطحی از سنگِ مرمرِ سیاه، با طول و عرض 12 متر در 12 متر... او بر سطحِ سیاه ایستاده است و اطرافَش را نگاه میکند...ماه کوچک و زرد رنگی با نوری ضعیف بر آسمان سطحِ صاف ِ سیاه قرار دارد... درست بر مرکز مربعِ سیاه جای گرفته است، در ارتفاع یکمتری از سطحِ صفحهی سیاه...یوزپلنگ جلو میرود.. جلوتر... از کنار ماه میگذرد، میرود تا به منتهی الیه صفحهی سیاه میرسد... خلائی سیاه را روو به روویش میبیند... پایین را نگاه میکند... برمیگردد... بهطرف ضلعِ چپِ مربعِ سیاه میرود و باز همان خلاء سیاه... به ضلعِ راست میرود و همان خلاء سیاه...بهطرف ماه میآید... ماه کوچک را که قطری 25 سانتیمتری دارد، با دو دستَش میگیرد وآنرا از آسمان مربعِ سیاه میکَنَد... ماهِ زرد رنگ را زیر بغل میزند و از صفحهی سیاهِ مرمری خارج میشود... به در چوبی میرسد... از پلهها پایین میآید... آرام و با وقار بر پلهها پا میگذارد... دُمَش تکان نمیخورد... پایین میرود... به پایینترین پله میرسد... ماه را روویِ پله میگذارد...با دست راست زیپ شلوار جینِ آبی رنگَش را پایین میکشد... ماه را نگاه میکند و بر ماه میشاشد... نورِ ماه زردتر میشود...زیپ شلوار را بالا میکشد... یوزپلنگ آفریقایی به ماه نگاه میکند، که دارد بهسرعت زرد رنگتر میشود... تلختر... زردی تلخ... با نوک پای راستَش ماه را در خلاء میاندازد... ماه سقوط میکند و بهسرعت در خلاء گم میشود...
کامیار احمدی
08/03/2010نروژ/ فاگرنس