زنان ِ پ.ورنوگراف، گفتگویی با کارگردانان: ماریا بیتی، امیلی ژووت، کاترین کورینجر، شو لی چی انگ[1]استفانی کانرت ترجمه ی میلاد مرادی
نشریه ی ژنر، سک.سوالیته و جامعه، شماره 1، بهار 2009
امیلی، ماریا، شو لی، کاترین... خودتان را معرفی کنید
امیلی:من آرتیست عکاس، ویدئو ساز، و حرفه ی اصلی ام کارگردانی فیلم های پ.ورنو ی کوئیر[2] است.
کارتین: من خودم را بیشتر ویدئوکار ی که فیلم هایی با موضوعیت بدن می سازد معرفی می کنم. من به شیوه ی خود از این عبارت دیوید گروننبرگ استفاده می کنم که می گوید: "یک بدن چه می تواند؟" من این کار را به شیوه ی خودم انجام می دهم. یعنی با ترکیب فانتاسم و نمایش با ساختن یک "واقعیت نمایشی" از فانتاسم. من از این فانتاسم به شیوه ای ناخودآگاه استفاده می کنم برای نوشتن. به شیوه ی ماشینی، یک مکانیسم. برای من فیلم هایم"ماشین های تمناگر"[3] اند.
شو لی: کارگردان، کوئیر، پ.ورنوگراف، بازیگر فیلم های اروت.یک، آرتیست تجربی... همه ی اینها به من می آیند! اینها فقط اتیکت اند. راه هایی برای نامیدن ِ خود. در جامعه ی ما آدمی نیاز به لیبل دار کردن مردم و تمایلات شان را احساس می کند. اگر خود را به این شیوه می نامم برای من مثل بازی ورق است. کارت هایی در دست دارم. کارت های هویت... چرا که نه! به نظرم می رسد به توجه به کارهایی که می کنم پس می توانم آنها را با اتیکت هایی که گفته شد لیبل دار کنم... بعنوان آرتیستی که کار پ.ورنو می کند همه ی این اتیکت ها به نظرم مناسب می ایند. البته این واژگان شاید خیلی قدیمی باشند؛ درست است که کار پ.ورنو می کنم ولی کار من پ.ورنو ی معمولی نیست که همگان انتظار دارند... کار من آرت ـ پورن است ولی خیلی هم "هنری"[4] نیست. در واقع می شود گفت که من سینمای تجربی کار می کنم. سینمای تجربی ای که مرزهای ژنر ی خود را می شکند...
ماریا: من نویسنده و کارگردان فیلم های اروت.یک و فتیش ام. ولی پ.ورنوگراف نیستم. جا ی من در مرز پ.ورنوگرافی ست. اگر بخواهم ژنر ِ فیلم ها یم را مشخص کنم ترجیح می دهم از واژه ی " اروتیک نوآر" استفاده کنم. پ.ورنوگرافی در نظر من میل به نشان دادن همه چیز است. من ترجیح می دهم با نشان ندادن ِ چیز هایی، قوه ی تخیل را آزاد بگذارم. به جای اینکه بطور مصر به آلات تناسلی تمرکز کنم. به سکس و انزال نهایی، ترجیح می دهم به آرامی رفع ِ حجاب کنم و بگذارم میل کم کم بالا برود و با آزاد گذاشتن قوه ی تخیل قسمت هایی از بدن یا لباس را ارزش مندتر کنم. به این دلیل است که فیلم برای من ابزاری ایده آل است: می توانم با زمان، فضا و پرسپکتیو بازی کنم. همچنین این بینش خاصی ست که به در کنار زمان و تجربه از پیشرفت باز نمی ایستد.
شما چه عنوانی را می پسندید: فیلم پ.ورنوگرافبک یا فیلم صریح[5]؟
امیلی: زمانی که من واژگان "پ.ورنوگرافی" و "فیلم پ.ورنو" را در برابر زنان برای توضیح دادن پروژه ام بکار می برم معمولا با واکنش رد کردن آنان مواجه می شوم. مردم از واژه ی "پ.ورنو" تصوری تقلیل دهنده و منفی در ذهن دارند مانند واژه ی "فمینیست" ! تصور پ.ورنوگرافی به طور ضمنی با پ.ورنوگرافی ِ مردانه و " جریان مسلط هِترو" همراه بوده. که بسیاری زنان آن را نادرست تلقی می کنند (و البته باید آن را شناخت) . در این فیلم ها زنان تحت سلطه ی مردان اند و لذت زنانه معمولا نادیده گرفته می شود. به نظرم مهم است تا تعریف درستی از واژه ی پ.ورنوگرافی بدهم: پ.ورنو به معنای بازنمایی ِ تصویری (در اینجا ویدیو) عمل سک.س شبیه سازی نشده (non simulé) است. من اینجا وقتی از پروژه ام صحبت می کنم واژه ی "پ.ورنو" را به کار می برم چرا که حاوی ِ صحنه های شبیه سازی نشده ی سک.سی است. مقایسه همینجا متوقف می شود. دوست دارم واژه ای بکار ببرم تا از همه ی تفسیرهای منفی بکارت داشته باشد. اما هر بار به خود می گویم که این واژه وجود دارد و در نتیجه من هم باید همچنان استفاده اش کنم تا شاید بتوان آن را به معنای اولیه اش برگرداند. واژه ی فیلم "صریح" را هم دوست ندارم چرا که برای من حاوی هیچ بار معنایی ای نیست. چیزها را به اسمشان صدا کنیم بهتر است.
شما چه نوع فیلم های پ.ورنوگرافیک (یا فیلم های صریح) ی نگاه می کنید؟
امیلی: من فیلم های پ.ورنو ی کوئیری را که توسط زن ها ساخته شده اند، مخصوصا امریکایی ها، و همچنین پ.ورنو های هِترو روی اینترنت را نگاه می کنم.
کاترین: من همه نوع فیلم پ.ورنوگرافیک نگاه می کنم مخصوصا فیلم های "در اساس هِترو" و همچنین فیلم های سادومازوخیسم. در حین دیدن ِ این قیلم ها به هیچ وقت قضاوت نمی کنم بلکه به سادگی توجه می کنم ببینم تاثیر ِ اروتیکی بر من می گذارند یا نه. اگر داشته باشند که نگاه می کنم. ولی من فکر نمی کنم که میل من به ساختن فیلم از دیدن این فیلم ها باشد. آنچه جدای از تهییج خالص ج.نسی برای جذاب است ، قدرت است. وقتی که بازیگر زن و مواقع کمی بازیگر مرد ِ قدرتمندی پیدا می کنم قویا جذب می شوم. من "قدرتِ کنندگی " را دوست ندارم . به همین دلیل است که کمتر جذب قدرت سکسی مردان می شوم. ولی این هم ممکن است اتفاق بیفتد. بعبارت دیگر کمتر اتفاق می افتد که مردان جرات رفتار سک.سی به گونه ای دیگر را داشته باشند.
چگونه به فکر ساختن فیلم های پرن.وگرافیک افتادید و اصلا چرا این نوع فیلم را انتخاب کردید؟
شو لی: در سال 1992 برای برپایی یک اینستالیشن تعدادی زن را در نیویورک جمع کردم . عنوان اینستالیشن « Those Fluttering Objects of Desire » (این ابژه های معلق میل) بود. که در دوسالانه ی موزه ی ویتنی سال 1993 برگزار شد. این اینستالیشن از ماشین های قدیمی ای الهام گرفته بود که برای دیدن پ.ورنو استفاده می شدند. کافی بود تا یک سکه در آنها بیاندازی. من در صحنه سوال هایی از جنسیت و سیاست قرار داده بودم و به عنوان ابژه ی نگاه در اتاق زنان برهنه و یا پوشیده ای تعبیه کرده بودم که آرام و قرار نداشتند و معترض بودند. در آن مدت 1993 تا 1994 نخستین ویدیو های سک.س لزبین را در اجتماع فاحشه های نیویورک و توکیو (communautés gouines) با کمک دوستانم پر کردم. در می داشت در این ویدیو ها یک دست دوربین را نگه می داشت در حالی که دست دیگر درگیر عمل سکس بود... من این فیلم ها را کارگردانی کردم چرا که فکر می کردم که فیلم های پ.رونو ی موجود اذیتم می کرد. من خیلی ساده سک.س می خواستم، بدن های برهنه، خیلی مستقیم. در ابتدای دهمه ی 1980 در نیویورک بعنوان دستیار در تولید فیلم های پ.ورنو 35 میلیمتری کار کردم. من کارم نگه داشتن میکروفون برای ضبط صداهای سکس در حین فیلمبرداری بود. در واقع کار سخت و انرژی بری بود. سه روز و سه شب در هوا،میکروفون نزدیک واژن ... به صداهای س.اک زدن و رفت و برگشت ها گوش می کردم...همچنین بعنوان تدوین گر برای تایم اسکویر (Time Square) که سینما های پ.ورنو و پیپ شو هایش (peep show) در آن خیابان های بدنام و فاسد اش قرار داشت... من قبل از دوران اینترنتی پ.ورنو به سینمای پ.ورنو علاقه مند شدم. من عاشق پ.رونو بر پرده ی سینما و همچنین سک.س عمومی بر صحنه ی سینما، سک.س در توالت ها، فرو رفتن و در آمدن، نیازی که بالا می رود، با عجله، سیراب کردن عطش میل، ارگاسم جمعی ...
امیلی: هفت سال از دانشجویی ام در رشته ی عکاسی می گذشت که اولین عکس هایم را گرفتم. عکس هایی که زنانی را نشان می داد که همدیگر را می بوسیدند. تعدادی هوموفوب به شدت شوکه شده بودند و به من می گفتند که عکس هایی که من می گیرم هنر نیستند بلکه پ.ورنو اند... من به خود می گفتم که بالاخره روزی تفاوت این دو را به آنها نشان خواهم داد! من در ویدیو هایم اغلب به پ.ورنو نزدیک شده ام ولی به شیوه ای فکاهی و ویران کننده. به عنوان مثال با تغییرکارکرد دادن ابژه ها [ در ویدیوی کوتاه BlancX می بینید که من دندانهایم را با یک ویبره ماساژور مسواک می زنم]. بالاخره یک روز، از اینکه در تمام ِ فرانسه نمی توانم یک پ.ورنو لزبین ِ خوب پیدا کنم خسته شدم و در نتیجه دست به کار شدم و One Night Stand (2005) هشتاد دقیقه ای را ساختم . این یک فیلم کوئیر است که به توسط ل.زبین ها و ترنس ها و برای آنها ساخته شده. به عبارت دیگر فیلمی ست که توسط یک یک کوئیر(من) فیلم برداری شده. با بازی بازیگران ِ لزبین و کوئیر. و برای مخاطب کوئیر. من نیاز داشتم تا این فیلم را بسازم چرا که فیلم های پ.رونوی ل.زبینی که وجود دارند اغلب توسط مردان هِترو و با بازیگران ِ هِترویی ساخته می شوند که تظاهر به ل.زبین بودن می کنند. دلیل اش این است که آنچه آنان در فیلم می کنند به هیچ وجه بازنمایی مناسبی برای سک.سوالیته ی لزبین/کوئیر نیست. چرا که آنها لذت نمی برند. چرا که همه ی آنچه انجام می دهند بیننده را ترغیب نمی کند. این فیلم را ساختم چرا که ساختن این فیلم برای من دارای لذتی بود همراه با به دید رساندن ِ سک.سوالیته ی خاموش مانده ی ما.
کاترین: در مورد من باید بگویم که من خودم را بعنوان کارگردان فیلم های پ.ورنو نمی شناسم.
ماریا: میل به ساختن فیلم های صریح در دهه ی 1990 به سراغ من آمد. من جذب زنانی شده بودم که خود را بطور سیاسی و اجتماعی و با استفاده از اندامشان در پرفورمنس ها بیان می کردند. من در آن دوره با گروه های فعالان و ویدیوکاران ِ متعددی همکاری می کردم و با زنان بسیاری رفت و آمد داشتم که با استفاده از بدن خود در خیابان ها، در اماکن عمومی و در نمایشگاه ها مسائلی سیاسی را به چالش می کشیدند. در آن دوره اجتماعی وجود داشت به نام "جنبش بدن "[6] که من با علاقه ی بسیار در آن شرکت کردم. در سال 1991 بود که به روشنی احساس کردم که حرفه ی من در سینماتوگرافی ِ صریح است. می خواستم در جهان جنسی خودم غرق شوم. و روی لذت و اکستاز ِ موقعیت ِفرمانبردار در بازی سکسی ِ سادومازوخیسم تمرکز کنم. موقعیتی که در برابر کلیشه های معمول که از دیدگاه فرد فرمانده قرار دارد. خواست من تجربه ی هر چه عالی تر بود. رفتن به انتهای این تجربه و پیش تر رفتن تا جای ممکن و نشان دادن آن به شیوه ای تا جای ممکن خوب و زیباشناسانه. ترجمه ی درست و بهینه ای از اندیشه های اروتیکی که در سر داشتم.
از اولین فیلم پ.رنو یی که دیدید چیزی به خاطر می آورید؟
کاترین: من از اولین فیلم پ.ورنویی که دیدم چیزی خاطرم نیست ولی اولین خودارضایی ام جلوی یک فیلم را بیاد دارم. چیزی که تاثیری خیلی مستقیم بر شما می گذارد، بعبارت دیگر فانتاسم، حتا نیازی نیست که آن را بوجود بیاورید. در برابر شماست و به تنهایی کافی ست.
امیلی: به گمانم ده سال داشتم. پسر همسایه ی ما که حدود سیزده سال داشت نوار کاستی پیدا کرده و همه ی بچه های محله را جمع کرده بود تا در حال کلوچه خوردن به فیلم نگاه کنند. من و دوستانم خوشمان نیامده بود! فکر می کنم به ما بعنوان زنان آینده احساسی از بی عدالتی و حقارت به ما دست داده بود...ولی در عین حال اعتراف می کنم که کمی هم جذب شده بودیم!
شو لی: نخستین فیلم پ.ورنویی که دیدم Behind the Green Door (1972) بود. همچنین این نخستین فیلمی بود که در آمدنم به آمریکا دیدم! این فیلم در "سینمای هنری" شهر کوچکی اکران می شد. من تازه به آمریکا آمده بودم و به این سینما رفتم بدون اینکه بدانم "آرت سینما" به معنای "سینمای پ.ورنو" است. یکی از فیلم های کلاسیک بزرگ بود. و شاید نشانه ای بود به مسیری که قرار بود به عنوان پ.ورنوگراف طی کنم.
ماریا: راستش را بخواهید من هیچ وقت واقعا دوست نداشته ام فیلم پ.ورنو نگاه کنم. در نظر من پ.ورنو آنتی ـ اروت.یک و اصلا وجود خارجی ندارد. من رمز و راز را ترجیح می دهم، آنچه که به قوه ی تخیل واگذاشته شود. پ.ورنوگرافی چندان مرا جذب نمی کند. هیجان من به سمت زنانی است که از نقطه نظر روانشناختی، احساسی و هنری، کنترلی کامل بر بدن خود دارند. کاتالیزور ِ میل ام در جهان اروتیک ام چنین چیزی است. اکثر فیلم های پ.ورنو ی در بازار بی مزه اند و در واقع توالی ِ صحنه هایی قابل پیش بینی اند. در این فیلم ها زنان با سینه های برآمده و از حالت عادی خارج شده، نگاه هایی تهی، بدون هیچ احساسی، با ژست های مکانیکی و ارگاسم های شبیه سازی شده بازنمایی می شوند. در نظر من اینها عروسک های توچشم زنی هستند. این فیلم ها به جای اینکه مرا تهییج و تحریک کند حالم را بد می کند. این فیلم ها از زیبایی، از اصالت و زیبایی شناسی و همچنین روانشناسی عاری اند. برای من پ.ورنوگرافی "خوب" در سال های دهه ی 1970 و 1970 وجود داشت: سناریو ها اصالت داشتند. بازیگران هر کدام پرسوناژ بودند و حضور واقعی داشتند. آنها اکستاس ی در مرحله ای دیگر داشتند. گاهی این فیلم ها طعمی از طنز داشتند. و این یک فرم واقعی در سینما است. در حال حاضر هیچ کدام از آن مشخصات دیگر وجود ندارند. محتوای پ.ورنوی امروزی تا اندازه ای تجاری شده و بد است که می توان در پنج دقیقه ویدیو ی پولی در اینترنت خلاصه اش کرد.
کاترین: من یک بازیگر تئاتر ام و شروع فیلم سازی ام زمانی بود که تاره با سادومازوخیسم آشنا شده بودم. کشف س/م در من نوعی آزادی خلاق را با قدرت بیدار کرد: این کاری ست که تئاتر و سک.سوالیته را با هم تلفیق می کند. در واقع این دو سرمایه های اساسی کار من اند. بازی های س/م ، برخورد های س/م برای فیلم هایم سرچشمه ای از الهام اند. آخرین فیلم ام This is the girl در واقع فیلمی از یک برخورد اروتیک، سکسی و عاشقانه است. اساس فیلم های من تئاتر است در حالی که از ساخت آیینی و فانتاسمیک هم برخوردارند.
ماریا: من سینمای اکسپرسیونیست آلمانرا دوست دارم. همچنین سورآلیسم فرانسه، فیلم نوآر امریکایی، دنس ِ مدرن، موج نوی ژاپن، روبرت ماپلترپ، هیچکاک، برلین وایمار و ... همچنین چیزی که ارتودکسی و نرمالیت را منحرف کند و خراب کند دوست دارم. سکس در زندگی روزمره ی من منبع الهام مهمی است. سکس قوه ی تخیل من را، انرژی و خلاقیتم را و در کل رفتارم در زندگی را تغذیه می کند. سکس پدیده ی دایره وار انرژی بخش است.
امیلی: اگر بخواهم به شکل ادبی بگویم منابع الهام من عبارتند از: مونیک ویتیگ(ویرژیل، نه و مبارزین)، ویرجینی دسپوند (مرا ببوس و تئوری کینگ کونگ)، آن اسکات(سوپراستارها)، دروتی آلیسون (پوست). آنانی که از جهان عکاسی مرا تحت تاثیر قرار دادند عبارتند از: نان گولدن، تری ریچاردسون، لاری کلارک ... فیلم هایی مورد علاقه ام Hedwig and the Angry Inch از جان کامرون میشل، Harold and Maud از هال هسبی، L'effrontée, Gummo ...
و کارگردانان پ.ورنوی مورد علاقه ی شما چه کسانی اند؟
کاترین: شاین لوییس (The crash pad) . به این دلیل که او به قدرت زنانه علاقه دارد. فیلم های او سرزنده و واقعا پ.ورنو و لزبین اند. در ژنر هِترو Fashionistas Safados از جان استاگلیانو را دوست دارم . این فیلم در عین زن ستیزی اش قدرت خیالی ِ زنانه ای را هم نشان می دهد. این فیلم ساعت ها به طول می انجامد. نوعی خارج از قاعده بودن به همراه صحنه های سک.س تاثیر گذار که من دوست دارم.
شو لی: من علاقه ی زیادی به نخستین فیلم های کاترین بریلا داشتم. نوعی از صراحت و جرات در آنها بود! او فیلم سازی ست که همچنان به کشف موضوعات سکس صریح در فیلم هایش ادامه می دهد. شاید او کمی اخلاق گرا باشد ولی خلاقیت خستگی ناپذیری دارد! سینمای موج نوی قرن گذشته هم یکی از منابع تاثیرگذار بر من بوده است. هر نسل، هر ژنر موج نوی مخصوص به خودش را دارد. بی معناست اگر بخواهیم شخص مشخصی را نام ببریم. من به "جریان ها" خیلی حساس ام . بعنوان مثال سینمای transgression دهه ی 1980 در نیویورک و سینمای کوئیر دهه ی 1990 که با فیلم ماهی ِِ تاد هاینس آغاز شد. با این وجود، مفهومی که من از سینماتوگرافی در ذهن دارم نخست توسط گدار پایه ریزی شد... و بطور خاص توسط موج نو ی فرانسه!
چرا باید بعنوان یک زن فیلم پ.ورنوگرافیک ساخت؟
امیلی: چرا که نه؟
شو لی: من این که زنان فیلم پ.ورنو بسازند را دوست دارم. اینکه آنها جلو و یا در پشت دوربین باشند. حالا فیلم بد یا خوب فرقی نمی کند. من فکر می کنم که زنان باید کارها را در دستشان بگیرند. همینطور ج.نسیت شان را!
آیا برای شما به عنوان آرتیست، زن بودن اهمیت دارد؟
امیلی: بله مهم است. به من انرژی می دهد. من به این جمله ی برتا هریس علاقه دارم:" جرات کنید و مهیب و ترسناک باشید مثل هیولا. هیولا زن است، دیوانه، خطرناک، شجاع و جنایتکار در همان بدن ترسناک. بیاد آرید، ارگانی که شما زنان را متفاوت و قوی می کند و از شما هنرمند می سازد رحم تان نیست بلکه مغزتان است. شما بیشتر می توانید. خود را به بودن ِ آنچه از شما انتظار دارند راضی نکنید. آنچه را که می توانید بشوید بیابید. و آن را ثبت کنید."
کاترین: چیزی که واضح است این است که زنان ِ کمی فانتاسم های خود را متحقق کرده اند. چه در ادبیات چه حوزه ی تصویر. من اعتقاد ندارم که قوه ی تخیل اروتیک ِ زنانه وجود دارد بلکه معتقدم که قوه ی تخیل اروتیک بطور باستانی مردانه است و زنان هم در این تخیل مردانه شریک شده اند و به این دلیل نمی توانند تخیل دیگری متصور شوند. کتی آکر به خوبی با هیجان، خشم و طنز در این مورد صحبت کرده است. و من این هیجان و خشم را عرضه می کنم. باید با چیزی کار کرد که به ما تعلق ندارد، که ما آن را بنا نکرده ایم.
ماریا: نشان دادن اکستاس، شور و شهوت، دینامیک سکسی قوی و محرک، تجربه های جدید، اصیل، زیبایی و روانشناسی ِ اروتیک اهمیت زیادی دارد. فیلم های من پیشکشی اند به زیبایی و قدرت زنانی که من بر صحنه می برم.
شما خود را یک فمینیست می دانید؟
امیلی: بله بله بله. "فمینیست ِ سک.س خواه[7]"
شو لی: قبلا در مورد واژه ی فمینیست تردید هایی داشتم. شاید به دلیل جریان مسلط فمینیست ها یی بود که آنتی ـ پ.ورنو بودند. در من تعارضی بین فمینیست بودن و کارگردان پ.ورنو بودن وجود داشت. فکر می کنم در نهایت توانستم این نزاع را با تغییر دیدم نسبت به چیز ها درست کنم. امروز فکر می کنم پ.ورنوگراف بودن و فمینیست بودن با هم تعارضی ندارند و حتا سازگارند. من فمینیست و کوئیر ام! من از اسپانیا می آیم، در آنجا فستیوالی برپا بود به نام Feminismo Porno Punk که من هم در آن شرکت کردم. این فستیوال توسط مرکز هنر Arteleku و شخص بیاتریز پرسیادو برگزار شده بود. در طی این چهار روز مباحثه، کنفرانس و نمایش من به این نتیجه رسیدم که پراتیک فمینیسم و پراتیک پ.ورنو شکلی از رادیکالیته به همراه دارند. این رادیکالیته همبسته ی اندیشه ی رادیکال و پرفورمنس های رادیکال است... منظورم در اینجا اعمال سک.سی شدید نیستند ولی منظورم بشکلی مفهومی است: باید مرزها را گشاد تر کرد. در نهایت نتیجه فراتر رفتن از تعاریف نرمال پ.ورنو و فمینیسم خواهد بود. و این پست ـ پ.ورن است...
ماریا: درست است. فمینسیت بودن و پ.ورنوگراف بودن با هم سازگارند. من بیشتر به فمینیست ها ی متمایل به سکس نزدیک ام. فمینیست هایی که به بدن خود مفتخر اند و برای حقوق شان به عنوان روسپی و برای شناخت بهتر زن ها از بدن شان مبارزه می کنند. در کل دیدی که آنان دارند منفی است و با آنچه س/م است تفاوت دارد. فمینیست های محافظه کار می خواهند کمربند های پاکدامنی را بر کمر زنان سفت کنند. در مورد س/م باید گفت آنطور که در رسانه ها و فیلم ها از ان صحبت می شود باعث شده تا چندان خوشنام نباشد. در رسانه ها و فیلم ها معمولا س/م را بیشتر همراه با خشونت، شکنجه، زیاده روی و تجاوز می شناسند تا معرفی آن به عنوان فرمی از سک.سوالیته پیشرفته تر بین بزرگسالانی که با آگاهی و از طریق بازی نقش ها، روانشناسی و شدت تحریکات به دنبال تحقق فانتاسم های اروتیک خود هستند. برای معرفی آنچه که واقعا س/م است باید یک کمیته ی اطلاع رسانی تشکیل داد!
معمولا چه تیپ زنانی را به صحنه می برید؟
امیلی: همه نوع. برای من معیاری برای زیبایی و یا فرم خاص بدن وجود ندارد به این دلیل که من با بازیگرها کار نمی کنم بلکه با افرادی که حرفه شان این نیست کار می کنم. هر کدام از آنها با من درمورد تصوری که از سکس دارد و رفتارهای سکسی شخصی اش صحبت می کند و در آخر با هم بر سر صحنه به نتیجه می رسیم. این رابطه ای تبادلی بین من به عنوان کارگردان و بازیگرانم است که صحنه را متولد می کند. هر کدام از بازیگرها پارتنر مورد علاقه ی خود را که به او راحت است و میل دارد خود انتخاب می کند.
شو لی: من زنان مختلفی را به صحنه می برم. تکثری از صورت های زنانه. بگذارید داستانی را تعریف کنم: وقتی در توکیو بودم برای ساخت فیلم ام I.K.U. (2000) بدنبال زنی می گشتیم که شخصیت مورد نظرمان ریکو را بازی کند. بازیگری که زیبا و حساس باشد و بتواند همه نوع صحنه ی سک.س را بازی کند. پیدا کردن چنین شخصی کار دشواری بود و در نهایت شخصی که یافتیم چندان با معیارهای ما جور در نمیآمد. ما تمرین هایمان را شروع کردیم اما دو روز قبل از فیلم برداری(که 21 روز طول می کشید) او ناپدید شد! وضعیت خوبی نبود مخصوصا برای تولید کننده. با ناراحتی به بار ی رفتی تا کمی بنوشیم. در نهایت من یک راه حل پیدا کردم. شاید مشکل اینجا بود که ما می خواستیم "یک" زن را برای این نقش پیدا کنیم. شاید زن ایده آل برای این نوع سک.سوالیته وجود نداشت! در نهایت هفت زن را برای بازی نقش ریکو پیدا کردیم بطوری که سک.س ها را افراد مختلفی بازی کنند ... صحنه تبدیل شده بود به بازی ماراتون با بازیکنان ذخیره! ولی در نهایت این هفت زن با نوع سک.س های مختلف بطور کلی شخصیت فوق العاده ای را بوجود آوردند!
کاترین: من خودم به صحنه می روم و بدن خودم را به بازی می گیرم. همچنین در صحنه با بازیگران س/م بازی می کنم. اخیرا هم زنی که پارتنر م است را به صحنه برده ام. من که یک بازیگرم و چندان میلی به بازیگران حرفه ای ندارم. فیلم هایم بیشتر سفرهایی اتوبیوگرافیک اند از نوع اتوفیکشن ها.
ماریا: سینما برای من وسیله ای است برای بیان امیال جنسی و فانتاسم هایم. برایم مهم است که مستقل بمانم. به دور از جریان اصلی صنعت پ.ورنو. برای اینکه بتوانم صحت و اصالت خودم را حفظ کنم همچنین مخاطبان ام را.
به عقیده ی شما در فرانسه سینمای پ.ورنو ی .لزبین وجود دارد؟
کاترین: به نظر من تا پیش از One night stand (Émilie Jouvet, 2005) چیز مهمی وجود نداشت.
امیلی: مدت کمی است که پ.ورنو ی لزبین واقعی کار می شود. توسط خود لزبین ها. البته این فیلم ها معمولا در حلقه های فکری و هنری خودشان شناخته می باشند.
آیا شما میل دارید که پ.ورنو ی لزبین بسازید؟
کاترین: نه. فیلم های من کوئیر اند. در فیلم های من اندام سکس و آلات تناسلی و بدن ها به نمایش در می آیند. غیر از آخرین کارم (This is the girl, 2007) بقیه لزبین نیستند. بدون شک فیلم هایم پ.ورنوگرافیک اند ولی در کل به طور ویژه برای من چیز دیگر اند.
امیلی: من دوست دارم بیشتر در حوزه های تجربی کار کنم. فضایی برای بیان، کشف و عریان کردن ل.زبین ها و کوئیر ها، بدن ل.زبین ها و ترانس ها. جایی که بازی ها، اعمال با هم برخورد می کنند و در هم ادغام می شوند.
فکر می کنید در سینمای پ.ورنو مرجعی وجود دارد؟ و آیا معتقد به ایجاد "موج نو" ای در پ.ورنو هستید؟
شو لی: من از اینکه در جریان آوان ـ گارد ِ سایبر پانک[8] شرکت داشتم خیلی خوشحالم! به نظر من مفوم "موج نو" دیگر زمانش گذشته. این جریان سینماتوگرافیک مربوط به گذشته است. امروزه تکنولوژی دیجیتال به سینما و مردمی شدن ِ کارگردانان زیادی کمک کرده است. کارگردانانی که دیگر نمی توان آنان را در حلقه ی محدودی تحت عنوان "آوان گارد" قرار داد.
ماریا: فکر نمی کنم که "موج نو" ای از هنر سینماتوگرافیک صریح وجود داشته باشد. حدود ده سال پیش شاهد ظهور ژنر ی بودیم تحت نام" آلت ـ پورن"[9] . در آن موقع عده ای از س/م ها که از جریان اصلی جدا شده بودند و همچنین آماتورهای فیلم های زیرزمینی کارهای مرا می شناختند. من با فیلم هایی نظیر The Black Glove و The Elegant Spanking وارد حوزه ی اروتیک فتیشیست خالص شدم. این فیلم ها لحن اسکپرسیونیست ِ فیلم نوآر داشت. لحنی که س/م و زیباشناسی را ترکیب می کند. این شیوه کاملا به دور از فیلم های پرنور ِ سان فرناندو والی[10] است. فیلم های پ.ورنو ی قراردای و یا آنطور که خودشان می گویند " س/م باندیج[11]". فیلم هایی که بد ساخته می شوند و مشخص است که کارگردانان و تهیه کنندگان آنها هچ علاقه ای برای به پرسش کشیدن تجربه ی اروتیک نداشته اند.
شما به واسطه ی فیلم هایتان چه پیام هایی را می خواهید منتقل کنید؟
کاترین: من می خواهم از طریق تصویر حسی از بدن را انتقال بدهم. به دنبال چیزی ی هستم که مخاطب فیلم آن را احساس کند. به همین منظور من پلان های نمایشی طولانی ای را دوست دارم که در آن شخصی که از او فیلم گرفته می شود در برابر خود قرار می گیرد . در یک هیجان واقعی. این پلان ها با یک نوشته و یک سری اعمال بسیار مشخص به صحنه می روند. من در فیلم هایم از کلام استفاده نمی کم . نمی دانم چه کلماتی برای این منظور مناسب اند. به نظر من زبان بدن ها بدون کلام است. این زبان پر است از صداهایی که کلام نیستند.
شو لی: ارگ.اسم جمعی! کار من بر این اساس است: عمومی ساختن ِ سک.س. شاید به این دلیل عقیده دارم سک.س در سینما، در فیلم های عاشقانه مهجو ر مانده، پنهان شده. هپی اند[12] که در آنها شخصیت ها " تا پایان عمر به خوبی و خوشی زندگی می کنند" هرگونه پیچیدگی را در نظم جنسی ممنوع می کند، در حالی که در پ.ورنو رنگی از عشق دیده نمی شود. من سک.س را در برابر عشق قرار نمی دهم. حرف من این است: همه چیز را تا به انتها زندگی کنید. بگذارید توسط معناها و احساسات تان بلعیده شوید. به لذت های تن آری گوید و آن را دریابید. خودتان را مصرف کنید. خودتان را زنده کنید.
------------------------------------------------
[1] Maria Beatty, Émilie Jouvet, Catherine Corringer, Shu Lea Cheang
[2] عمدتا queer را دگرباش ترجمه می کنند که چندان دقیق نیست. به همین دلیل در اینجا به همان شکل کوئیر آورده می شود.
[3] machines désirantes
[4] arty
[5] explicites
[6] mouvement du corps
[7] prosexe
[8] cyberpunk
[9] alt-porn
[10] San Fernando Valley
[11] S/M et bondage
[12] happy end
واقعآ واسه آقاييون متاسفم که اين روزها اينقدر بدبخت شدن! تقصير خودشون هم هست، چون از قديم گفتن: از ماست که بر ماست. همه تکنولوژيهايي رو که زنها دارن استفاده ميکنن اختراع مردهاست! از ماهواره، هواپيما، ماشين، ساختمانها، فرمول داروها و مواد آرايشي و ... بگير برو تا همين کامپيوتري که استفاده ميکنن، همه و همه اختراع مردهاست! از اين گذشته، اين مردها هستن که با به خطر انداختن جان خودشون از کشورشون دفاع ميکنن. حتي اگه يه روز زنها هم وارد ارتشها بشن، باز هم در يک جنگ، بيست هزار سرباز مرد از پنجاه هزارتا سرباز زن بهتر ميجنگن! اين کاملآ واضحه چون از قديم گفتن: هر کسي را بهر کاري ساختند. وگرنه خانمهاي محترم نه مخ اختراع و اکتشاف دارن، نه قدرت جنگيدن. روزهايي هم که پريود هستن، ديگه حالشون دست خودشون نيست! فقط يک کار رو خوب بلدن، که اون هم ضديت و دشمني با مردهاست!
به نظر من جنبش فمينيزم خانمها 2 هدف بيشتر نداره:
1- هدف مقدماتي: که در آن سعي ميکنند حقوق و امتيازاتي بدست بيارن که حتي خودشون هم ميدونن که حقشون نيست! مثال: يک کارگر مرد و يک کارگر زن در کنار هم در يک کارخانه کار ميکنند، کار آنها جابجا کردن جعبه هايي هست که هر کدام 5 کيلو وزن دارند. کارگر مرد در 1 ساعت 100 جعبه رو جابجا ميکنه، ولي کارگر زن در 1 ساعت 60 جعبه رو. و حالا کارگر زن ميخواد همون دستمزدي رو بهش بدن که به کارگر مرد ميدن!!!
2- هدف نهايي: که عبارت است از همجنسگرائي زنان و ترويج آن در بين همه زنان جهان وجداسازي فرشتگان پاستوريزه و گرانبها (زنان) از سگهاي کثيف و بي ارزش (مردان).
ميگيد نه، صبر کنيد و ببينيد! اين خط و اين نشون. همين الان هم نشونه هاش پيداست!
البته تعجبي هم نداره، وقتي کار دنيا به جايي برسه که زنها خودشون رو با ارزشتر از مرد بدونن، بايد منتظر همين اتفاقات هم بود.
و اما من يک نظريه دارم که قصد دارم اون رو با همه آقايون در ميون بذارم:
به نظر من مردها حق دارن که با هم متحد بشن و تکنولوژيها و وسايلي رو که خودشون اختراع کردن و در آينده هم قراره اختراع کنن رو تحت اختيار خودشون در بيارن و خودشون تعيين کنن که چه کساني از اين تکنولوژيها استفاده کنن و چه کساني استفاده نکنن. اين حق مسلم اونهاست. فقط بايد از خواب خرگوشي بيدار بشن و به خودشون بيان. اينطوري ارزش و عظمت اونها هم به جاي اصلي خودش باز خواهد گشت.
مگه نه؟!
نمیدونم...