سه شعر از لیلا صادقی
گاهی که ملکه ذهنم میمیرد
چقدر زیباترم
وقتی که پرندهای از فکرم بلند میشود
وقتی که بلند میافتد
گاهی که میبوسد میبوسد پیشانیام را سنگی
با دستهایی که از ماست
از سنگی که بر ماست
نزدیکتر میشود هرچه میشکند بیشتر
از دستهایی که میشکند بیشتر
وقتی که بلند میشود راهی که میرسد آخر این قصه به من
بلند میشوم از کوهی که بایستم
دستی که بگیرم از سنگ و رها شود
وقتی که بلند میافتم
..................
خاطرهای درد میکشد
توی دستهایم که بسته نمیشوند
از دری که منتظر است
نرم میشود دیوار
نفس میکشد زیر عکس تو
بوی کاغذ و کاه میدهد تنت
بوی کلمهای که هر لحظه میکاهد از من
تو شهری میشوی که به دنیا آمده باشم
خیابانی که راه رفته باشم
اتاقی که بسته باشم چشمها را
چراغی که روشن میکند اتاقم را
از سقف آویزان است و
من میشوم شهری که در آن بمیری
.....................
برمیگردانیام با آفتاب
چوب حراج ميخورم توي خيابانهايي كه از تو تمام ميشود
به تخمههاي آفتاب گردان دوستت دارم را تمام ميشود
هر طرف كه ميروم درها را ميبندي
از اين همه بستگي ميخندي
باز کن این در را تماماً باز
نگاهت را برميگرداني با آفتاب
آن طرف را برانداز میکنی
برمیاندازي آن طرف را منم
وقتي كه نميداني دلم گوش ايستاده است
به تخمههاي آفتاب گردان
بگردان اين آفتاب را، بشكن تخمههایش را
به هر طرف كه ميرسم
کسی میآید رفتنم را
به هر طرف كه نميرسم به تخم آفتاب گردانت
اصلاً چرا آفتاب، به خودت كه ميگردانيام
.......................................... به شكل زني كه دوست ندارم
.......................................... به شكل آدمي كه آدم نيست
نميگويي اما دلم گوش ايستاده آدم نیست
پارچه نيستم كه ببري كه بدوزي كفشی كه بپوشي كيفی كه بغل كني كه بكشي به هر كجا كه دوست دار و ندارم
شايد آفتاب گردانم
يا تخمههايي كه ميشود جلوي برنامهای پرهيجان تف كرد روي زمين و گفت:
به همين تخمهها دنيا بايد بچرخد
بدون اينكه كسي اعتراض كند
بدون اينكه كسي بفهمد بايد اعتراض كند
بدون اينكه بدون اينكه بدون اينكه
moafagh va paiandeh bashid
sorusch - greschbacher@yahoo.de
من سومي رو دوست تر داشتم و اونجا كه:
"وقتي كه نميداني دلم گوش ايستاده است
به تخمههاي آفتاب گردان
بگردان اين آفتاب را، بشكن تخمههایش را
به هر طرف كه ميرسم
کسی میآید رفتنم را
به هر طرف كه نميرسم به تخم آفتاب گردانت
اصلاً چرا آفتاب، به خودت كه ميگردانيام
.......................................... به شكل زني كه دوست ندارم
.......................................... به شكل آدمي كه آدم نيست
نميگويي اما دلم گوش ايستاده آدم نیست"
ممنون بابت اينكه شعر نوشته ميشه تو ايران
ممنون صادقي عزيز
زیبا بود