[1] Foucault, M. 1978. “Politics and the Study of Discourse.” Ideology and Consciousness. [Fr 1968] p. 25.
[2] Foucault. M. 1972. The Archaeology of Knowledge, London: Tavistock [Fr 1969]. P. 141.
enouncement و statement در این معنا با هم برابر هستند و در بحث منطق برابر با حکم.
[3] Foucault, M. (1970) The Order of Things: An Archaeology of the Human Sciences, London: Tavistock [Fr 1966]
[4] بابک احمدی هم بهجای گفتمان اصطلاح سخن را به کار گرفته است. نگا: تاویل و ساختار متن.
[5] McHoul, Alec and Wendy Grace. 1997. A Foucault Primer: Discourse, Power and the Subject. Melbourne: University Press. P. 27.
[6] در بحثهای فوکو اصطلاح statement (enouncement) برای این منظور آمده است و آن را مقابل proposition در منطق ارسطویی آورده. بنابراین اصطلاح اول را باید ’حکم‘ ترجمه کرد و اصطلاح دوم را ’قضیه.‘ باید در ضمن یادآوری کرد که ساختارگرایانی چون تودروف و بارت واحد گفتمان را قضیه دیدهاند که از یک زاویه برابر است با جمله در زبان و از سوی دیگر برابر است با قضیه در منطق. ما دیرتر این موضوع را دنبال خواهیم کرد.
[7] مشخصات این دو کتاب به ترتیب در پینویسهای 3 و 2 آمده است.
[8] Foucault, M. 1979. The History of Sexuality, Volume One: An Introduction, London: Allen Lane [Fr 1968]
[9] Counter discourse را من با تعبیر ’بیرون ایستادن از گفتمان‘ آوردهام تا کمی به بحث شفافیت دهم، وگرنه میتوان آن را با اصطلاح کوتاه ’ضدگفتمان‘ طرح کرد.
[10] Barthes, Roland. 1997. “An Introduction to the Structural Analysis of Narrative,” Reading popular narrative: a source book / edited by Bob Ashley. London; New York: Leicester University Press, p. 239.
[11] Ibid, p. 240.
چنانکه بارت مطرح کرده سه نوع گفتمان گسترده میتوان یافت: مجازی metonymies (روایت)، استعاری metaphorical (شعری)، و جدلی enthymematic (گفتمان روشنفکری).
[12] Ibid
[13] قصد ندارم این مفهوم را به اصطلاحات دیگر تعمیم دهم، اما بهقصد یافتن نزدیکی مفاهیم در اندیشههای مختلف شاید بتوان گفت که ’بافت تاریخی‘ تا حدودی همسان است با ’رژیم حقیقت‘ در اندیشههای فوکو و نیز اصطلاح ’خود-سیستمساز‘ در هرمنوتیک؛ که بر گفتمانهای دینی، اسطورهای و ژانرهای تاریخی و ادبی چیره هستند. در ادامه خواهیم دید که فوکو بر این پایه گفتمان را ’مجموعهی به هم پیوستهی آگاهیها‘ میبیند که شرایط اندیشیدن را تعیین میکند.
[14] احتمال اینکه تودروف در تعریف گفتمان از فوکو تاثیر گرفته باشد، وجود دارد.
[15] Bauman, R. and J. Sherzer (eds) 1974. Explorations in the Ethnograpgy of Speaking, Cambridge University Press.
[16] Halliday, M. A. K. 1973. Explorations in the Functions of Language. London: Arnold.
[17] همان، ص 28.
[18] توجه داشته باشیم که فوکو هیچگاه از اصطلاح ایدئولوژی سیاسی استفاده نکرد، زیرا آن را تنها بخشی از شرایط درون گفتمان میدید.
[19] McHoul, Alec and Wendy Grace. 1997. Chapter 3.
[20] Foucault, M. 1980. Power and Knowledge: Selected Interviews and other Writings 1972-1977. London: Harvester Press. P. 90.
[21] Strozier, M. Robert. 2002. Foucault, Subjectivity, and Identity: Historical Constructions of Suject and Self. Detriot: Wayne State University Press. Pp. 27-50.
[22] Storzier. 2002. P. 43-45. فوکو در یکی از کتابهایاش استفادهی دوگانه از این اصطلاح را بهخوبی نشان داده است. عنوان این کتاب به فرانسه چنین است: Surveiller et punir: Naissance de la Prison که به انگلیسی بدینگونه ترجمه شده است: Discipline and Punish: The Birth of the Prison. این کتاب به فارسی با عنوان مراقبت و تنبیه: تولد زندان ترجمه شده است. مشخصات این کتاب چنین است: میشل فوکو. 1378. مراقبت و تنبیه: تولد زندان. ترجمهی نیکو سرخوش، افشین جهاندیده. تهران: نشر نی.
[23] Foucault, M. 1980. P. 93
[24] Foucault, M. 1979. vol. 1. P. 94.
[25] Foucault, M. 2007. Security, Territory, Population: Lectures at the College de France 1977-1978. Translated by Graham Burchel. New York: Picador. P. 11.
[26] همان، ص 1.
[27] این نگاه با نگرش گرامشی به قدرت متفاوت است آنجا که میگوید قدرت برای اهلی کردن فرمانبر نیاز به خشونت دارد.
[28] Foucault, M. 1977. Discipline and Punishment: The Birth of the Prison. P. 27.
[29] Foucault, M. 1999. “Sexuality and Power.” Culture and Religion. New York: Routlede. Pp. 115-130.
[30] فوکو، 1980. صص 81-2.
[31] نگا: مکهول 1993. همان.