چهارشنبه


نگاهی به مجموعه شعر "بنفشه های لای برف" همراه با مقدمه کوتاهی درباره ی چیستیِ شعر امروز
نوشته‌ی مهتاب کرانشه

هر قصه آیینه‌ای است که ضمیر نویسنده را می‌نمایاند و ضمیر آدمی خود آینه‌ای است در برابر جهان.
آلن رب گری یه

در برخورد با هر اثر ادبی مهمترین چیزی که درآن بررسی می شود کارکرد هنری آن اثر وهمچنین پرداختن به لایه های درونی آن ،برای کشفِ چرایی وچگونگی آن می باشد ودیگراینکه هر کلمه چه دایره ی معنایی را در بر دارد وچرا توسط شاعر گزینش شده و جزیی نگری های یک شاعر چقدر می تواند ما را به همذات پنداری ودرک عمومی آن اثر سوق دهد. و در مورد شعرمي توان اذعان كرد كه شعر تكه اي از وجود شاعر است و تمام عناصر حسی اعم از عاطفه، صدا ، صورت و محتوا عناصري اند كه هويت ذاتي شعر را مي سازند. مهمترین عنصری که شعر امروز را شکل می دهد، نگاه نو شاعر به زنده گی است. نگاه نو، یعنی درک و دریافت تازه و مثبتی بر سلیقه ی جدید. این نگرش نو، تنها در به کارگیری واژه های مطرح در زبان امروز نیست؛ بلکه نگریستن به مسایل تازه با چشم انداز جدید، درباره ی پدیده ها و حوادثی است که شعر از آن بارور می شود.این امر در شعرهای زنان شاعر نیز کاملا مشهود است. زنان شاعرطي سال‌هاي اخير با بهره‌گيري از امكان‌هاي زبان زنانه ،جهاني را كشف و خلق كردند كه در آن مي‌توان پيچيدگي‌هاي خاص دنیای زنان را به وضوح ديد. آن‌ها در شعرهایشان عليه چيزهايي كه از آن‌ها پرهيز داده شده‌اند، تمايل نشان داده و سعي كرده‌اند از اين منظر با عبور از خودسانسوري، مرزهاي ديگري را نیز در فهم مخاطب پيش‌رو بگشايند .
نوگرایی در به کارگیری زبان در شعر امروز، اصل مهمی است. اما تنها توجه به ظرفیت های زبانی و احاطه داشتن بر فرهنگ واژه گان و جا به جایی واژه های امروز به طور عمدی، به هیچ روی نمیتواند، نوگرایی محض در شعر تلقی گردد. بلکه مهم این است که این نوگرایی با رویکرد طبیعی آن در زبان شکل بگیرد تا بیشتر قابل قبول باشد.همان طور كه اشاره شد يكي از شاخصه هاي شاعران معاصر، ويژگي سنت شكني آنهاست. چنانچه آنها در كاربرد واژگان در زبان تحولي بزرگ ايجاد نمودند و زبان محاوره را با رويكردي آزادانه و آگاهانه كه به زبان زنده جاري در متن جامعه تعلق داشت ، تبديل به زبان شعر نمودند. جنس وجسم كلمه و طنین و صدای آن به اندازه‌ی معنی آن، در شعر نقش دارد. حتا می توان اذعان کرد که نقش جسم و صدای كلمه، گاهی بیش تر و مؤثرتر از معنی آن نمودار می‌شود و این بدان معناست که قدرت مادی كلمه بیش تر از قدرت ادراكی آن است.
به طور کلی درتعریفی از زبان شعر، باید گفت : زبان شعر، زبانی است كه با آن چیزی گفته می‌شود اما از آن طریق، چیزی دیگر خواسته می‌شود. تفاوت اصلی زبان علم با زبان شعر همین جاست. دکتر شفیعی كدكنی نیز در تعریفی از شعر می‌ گوید: «شعر حادثه‌ای است كه در زبان روی می‌دهد و در حقیقت گوینده ی شعر، با شعر خود عملی روی زبان انجام می‌دهد كه خواننده ، میان زبان شعری او و زبان روزمره و عادی تمایزی احساس می‌كند. در شعر، واژه‌ها با یافتن جانی تازه، توش‌ و توانی مضاعف می‌یابند و خود را در معناها و كاركردهای مختلف می‌گسترند و همین گسترش معنا، در بیشتر اوقات، باعث نوعی ابهام می‌شود كه بدان "ابهام هنری" گفته می‌شود. كشف معنی های گوناگون و باز كردن گره‌های ابهامی، از سوی خواننده، او را در لذت كشف لحظه‌های شاعرانه شریك می‌كند. و این خود دلیل روشنی بر این مسئله است كه ابهام‌های هنری در شعر ستودنی است و نه نكوهیدنی. واژه‌ها با داشتن دلالت‌های گوناگونِ معنایی كه از طریق مَجاز، استعاره و نماد پدید می‌آید، دارای توان‌های بالقوه‌ای هستند كه ذهنِ توانمند شاعر می‌تواند آن‌ها را در سُرایش اثرخود به كار گیرد و ازآن‌ها به سود خود كار بكشد. واژه‌ها در پرده‌های پنهان خویش انرژی‌های شگرفی را پنهان کرده اند. شاعر توانا كسی است كه بتواند با ترفندی شایسته، هر چه بیش تر، این انرژی‌ها را آزاد و كلام خود را بارورترکند ویا به عبارتی دیگر شاعر فاعل و کنش گر و تعیین کننده و حکم دهنده عبارت شعری ست . همانطور که قبلا هم اشاره شد درمحتوای نوشتارهای زنانه نیز این مسئله به وضوح حس می شود. به ویژه در شعراز نظر محتوایی همواره با دو نوع نگاه روبه رو بوده ایم . نوع اول نگاهی انفعالی نسبت به زن و هستی زنانه است که عمدتا نگاهی پذیرا ، شیفته وار و نسبت به خویشتن ِ خویش گنهکار پندار بوده است و نوع دوم ، نگاهی کنش مند ، افراطی و ستیزه جو است .
بعد ازاین مقدمه ی کوتاه نگاهی می اندازیم به مجموعه شعر "بنفشه های لای برف" سروده بهاره فریس آبادی.
این مجموعه متشکل ازبیست و چهار قطعه شعرسپید است.فضای اغلب شعرها فضایی وهم آلود است که با وزنی درونی و موسیقیایی کلام در هماهنگی خاص خود رونمایی می کنند.می توان گفت که بیشتر شعرهای این مجموعه /شعرهایی تجربی ست و این به معنی این است که راوی پیشامدهای دوران های مختلف را در قالب این شعرها بازگو می کند.روایت هایی خیال گونه از حادث شدن اتفاق ها.ذهن سیال شاعر دربازگویی این روایت ها در بیشتر شعرهای این اثر موفق بوده است . به طوری که شاعر در اکثر شعرها با تداعی و ارجاعات بینامتنی، شعر را به مسیر های مختلف هدایت می کند و پیش فرض های متعدد معنایی را پیش روی مخاطب می گذارد .زبان شعرها در بعضی از کارها نسبتا ساده است ودر بعضی دیگر می توان رد آشنایی زدایی را در آنها دید. از نظر محتوا درارتباط با مقدمه ، با نگاهی به شعرهای این مجموعه درمی یابیم که نه از آن سوز و گدازهای شیفته وار خبری است و نه از کنش مندی های افراطی، واین خود نوعی تعادل در این عبارت ها به وجود آورده است . باید گفت بیشترشعرهای این مجموعه به لحاظ تصویری از پتانسیل بالایی برخوردارند که به زیبایی شناسی کار بسیار کمک می کنند.عبارات شعری به ظاهرعباراتی ساده و در عین حال دربردارنده ی لایه های چند گانه و معانی عمیق هستند. زبان شعری خانم فریس آبادی زبانی مخصوص به خود این شاعر است که در بعضی شعرها سهل و ممتنع و در بعضی دیگرکمی پیچیده به زبان بازی شاعرانه شده است. شاید معناگریزی به‌شکلی که در کارهای مدرن سراغ داریم و ساختارشکنی‌های زبانی و یا به‌هم ریختن شکل طبیعی زبان را به آن شکل ،در این شعرها شاهد نباشیم؛ اما استفاده از فضاهایی تصویرسازی شده وهمین‌طور استعاره‌های زیاد در روبرویی با شکلی نو لذتی وافر از خوانش این شعرها فراهم و خواننده را یاری می کند.با اینکه در بیشتر این شعرها حالت هایی کاملا شخصی حکم فرماست و جاهایی این همه در خود فرو رفتن راوی - شاعر نوعی خودسانسوری شاعرانه را تداعی می کند اما با این وجود نمودهایی از حسی قوی وصریح در بیشتر شعرها به چشم می خورد که حالتی نوستالژیک به بیشتر آنها می بخشد. نکته‌ی دیگر، ترکیب‌سازی‌هایی کم‌یاب در این مجموعه است .ترکیباتی همچون :دهمین دلهره ی چرخ /سرفه های تنگ عصر/افسار اجنه ی خاموش/کسالت کال نارنج ... وچندین ترکیب دیگر.
به چند شعر این مجموعه نظری می اندازیم:
شعر" بنفشه های لای برف" آخرین شعر این مجموعه است
سال
سال مار بود
با یخبندان بعد از بهار
و برگ های پهن انجیر
که گوشوار زرد شاخه های پیچ
شمد نازک نمک /روی شانه هاش
با تنها دردی خفیف
از سقوط فصل قبل
تغییر احوال ماه
بالای موج
که یخ زده بود
حوض
صدای شیون از پشت کوه بود
فرض که لب گزیده بود کسی از پشت پنجره
...
زجری پیچیده به اندام ساقه هاش
جسمی کبود
کنار تیرک عمود بود
شبیه بنفشه های لای برف
...
راست تا ماهور ل ُمبَرهاش
با انحنای کمی به سمت جنوب
تعبیر شفاهی از خط و خال یار
...
این شعر حکایت آن سال غریب و سردی ست که تا مدتی مدید، تغییری در احوال هیچ چیز رخ نمی دهد حتا ماه .در اینجا می توان ماه را به دو معنی گرفت .ماهی که در آسمان است و یا ماه ی که سی روز است .
و اینکه حتا بعد ازآمدن بهارهم سردی و سرما از بین نرفته و روزهای سخت که شاعر- راوی آن را در عبارت های شعریش به کرات و در جاهای مختلف این دفتر ذکر می کند همچنان پا برجاست. در این شعر مشاهده استفاده ازمراعات نظیر در کلمات : اندام /لُ مبَر/ کتف / خال /لب /چشم / دندان و شانه، توسط شاعر نوعی آرایش زبانی / سطری پدید آورده است.


در شعر "سقوط یشم در شکوفه زیتون "

به کشف اجرام آسمانی رنگین
دست های تو
نازل شده بر شانه های من
دود بلند می شود از کنده ی تری
کنار حیاط
باد می وزد از لای انگشت های تو
گلو بند مروارید
امروز نوروز است
چرب /درخت سیب حیاط
از شکوفه ی زیتون
...

چنانچه می بینیم شاعر در این شعر روایت را به زمینه ی تازه ای کشانده وبا مضمون‌پردازي ساده از كنش‌هاي مفهومي دوري جسته است.شاعربا ایجاد ارتباط بین شعر و ذهن اش ، و بروز شعر در اشیا ، که حاصل اش پیوند های ذهنی با نُ رم حضور اتفاق هاست ، همخوانی ایجاد می کند. واقعیت دوران پسامدرن در خلق ارتباط همین گزاره ها است و این شاید زبان مشترک همه شاعرانی ست که دراین دوران مادی زندگی می کنند و با واقعیت های بیرونی وعوامل درونی موجود در طبیعت اشیا آشنا هستند و هر کاری را برای ایجاد تحول در روح و روحیه ی خود لازم می دانند .

و شعرهایی دیگر ارجاعاتی به مکان هایی حقیقی.
در شعر"جامه دران...مرتضی...مَراَش :

لکه های پیراهن کافیه
در آب مَراَش
شسته بود
سد هو کرده بود او را
هزار بار
که در باد تند عصر
تار به تار سیاهی تُرکی اش
دور گردن کسی ست ...

و در شعر"باغ های بزرگ بی درخت" :
...
سراب روی سپاه تو
روستای دَنَدی
نامه های عاشقانه
کوتاه بیا
چیز زیادی به خاطرم نمانده است
...
دوباره شاهد رجوع به خاطراتی از راوی هستیم.در واقع آشکارا می توانیم تکرار کنیم که این شعرها بیشترشان جنبه ی روایی یکسویه دارند.می آیند و طی می شوند و به اتمام می رسند.روایت پشت روایت . مکان ها مَراَش و دَنَدی هر دو مکان هایی که وجود خارجی دارند.ظهور این اِلمان ها در شعر به نوعی حالت هایی رئال به آن می بخشد که فضای شعر را برای خواننده ملموس تر و قابل باورتر می کند.نوعی هم ذات پنداری با خاطرات شاعر - راوی و این چیزیست که باعث نزدیک شدن و ایجاد رابطه با شعر و اتفاق می شود .

در شعر "هفتم مرداد :عزای مادر خاور" شاعر با قدرتی شگرف منظره ی روز اول مرگ مادر خاور را توصیف می کند وبه آن می پردازد:

زیر استکان شکسته بود
با رنگ چای خشک
اتاق سرد و سفیدی در انتهای حیاط
و هجوم عقابی با پنجه های طلا
انگاره های عروسی اش
بلای بال سیاه بر سرش
احکام دفن مرده بود
با درک ضعیفی از محو شدن سُم
...
آن شب
زیر استکان شکسته بود
فرو به گردنش
بی رد رنگ خون
...
در این شعر شاعر دربیان آفرینش های شعری خود ، از لایه های رویه ی اشیا به کارکرد درونی آنها می رسد . تا با جهان درونی آنها ارتباط برقرار کند . از دیگر رو با "خاور"ی روبرو هستیم که از یک آشنایی شخصی می آید. این خاور آیا ارجاع به فردی حقیقی است و یا صورتی از صورت های خیالی شاعر!؟ در این شعر زیبا و وهم انگیز شاهد تلفیق ذهنیات آلوده به ترس راوی هستیم.او در سطرهای بسیاری از این شعر این حس را به خواننده منتقل می کند.حسی که از تدفین و مرگ گرفته شده است.و همه ی اینها با توصیفاتی سرشارانجام می گیرد.در تکه ی آخراین شعر، راوی به کودکی و خودش نوید نترسیدن می دهد واینگونه با وهم روز تدفین مقابله می کند:

نترس
افسار اجنه ی خاموش در دست من
آهسته کنار پله ها مویه می کنیم

در شعر "صلاه مرد" راوی ما را به دنیای خواب های خود می برد و ما آنقدر به این خواب ها نزدیک می شویم تا خودِ نفس های سوبژه در شعرپیش می رویم. چیزی رویا مانند و یا شاید حالتیِ عجیب که در خواب فقط اتفاق می افتد:

خواب بودم
که صدای کسی پیچید
حوالی گردنم
و ک̛رک های نرم بازویم
از خواب پریدند
باد بود
و سرد
صداش تار بود
بیرون پنجره به گمانم ترسیده بود مرد
شکلی خیس
شبیه چیزی
باران
راه می رفت بیرون پنجره
...

در این مجموعه گاهی به عنوان هایی برمی خوریم که شاید تازگی داشته باشد. مثل عنوان شعر آندانته ، آندانته،آندانته
آندانته اصطلاحی ست برای تعیین سرعت موسیقی. از آنجایی که بهاره فریس آبادی از اهالی موسیقی است؛ برایم جالب بود که چه به جا و منطبق با متن و سیر روایی این شعراز این اصطلاح برای عنوان استفاده شده است:
...
دلش هوای بهار کرده ود
هوای مردی که می گذشت آرام
از لای پرده های تور.
کابوس مبهم روزی بود
خرداد
انحنای جمجمه ای چسبیده به سینه ی مرد
انگار
تولد بی وقت
زاغی به سینه ی دیوار
...

این شعرآنچنان روان است واز تم موسیقیایی ِ تندی برخوردار است که می شود آن را یک نفس خواند. بدون هیچ وقفه ای و این گونه هماهنگی زیبایی شناسی بین عنوان شعر و متن آن پدید می آید.

بهاره فریس آبادی از سال 1376 فعالیت جدی در زمینه ی ادبیات/شعر را از کارگاه آقای سید علی صالحی شروع کرده است . مجموعه شعر "بنفشه های لای برف"اولین مجموعه ی شعری این شاعرجوان است که به صورت انفرادی توسط موسسه انتشاراتی "آهنگ دیگر"در شمارگان 1100 نسخه، چاپ و منتشر شده است . همچنین وی در دو شماره ازکتاب " توتیا " که کتابی است از مجموعه شعرهای کارگاه آقای صالحی ، شعرهایی دارد.همچنین چندین شعراز این شاعر در مجلات و روزنامه های ادبی نیزچاپ و منتشر شده است .

این سخن مختصر در مورد "بنفشه های لای برف " ِ بهاره فریس آبادی را با شعری از همین دفتر به پایان می برم و لذت تآویل اش را هم می گذارم به عهده ی خواننده ی این متن!


انگار برای تو دوخته اند

تمام روز خواب کسی را دیدم
که بالا می رفت از پاهایش
با کفش هایی بزرگ تر
و دامنی کوتاه تر از پاشنه ی کفش من
کسی که فرو می رفت
عمیق تر از گلویم
و گشاده تر از کلاه تو
که تمام آن سالها
تا زیر چانه ام...
هیچ نه به دنبال تو
نه دامن چهارخانه ای که باد برده بود
و هی خوابم نمی برد
هرشب
از صدای خط خطی انگشت هایت
روی شش ماهگی محدب مادرم

------------------------------

پ.ن .بدیهی ست که تالیف مقدمه این متن نظر شخصی نگارنده و یادداشت بر شعرهای این مجموعه فقط برداشت هایِ یک خواننده است.
0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!