بوطیقای حجم سبز
بررسی حجم های دفتر آخر شعر سهراب سپهری
ابوذر کردی
هر خواننده ی فکور و دقیقی که شعر سهراب را به بهانه ی دست یازیدن به دنیای نامکشوف وی خوانده باشد ممکن است این سوال به ذهنش خطور کند که طیف شعر سهراب و نمودار ترقی و یا رکود شعر وی چه طور شد که به شعر حجم ختم شد ، یعنی از اولین دفتر " مرگ رنگ " تا آخرین دفتر " ما هیچ ، ما نگاه " چه امکان ها و خاصیت هایی را شعر سهراب تجربه نمود که به حجم منتهی شد و با مرگ سهراب پرونده ی شعری وی بسته شد ، حال اگر حیات سهراب ادامه می یافت با جهان بینی که ما از شعر وی سراغ داریم و وام های سنگینی که وی از فلسفه ی شرق گرفته است خط سیر شعری وی به کجا کشیده می شد ؟ !
ما فعلا در این یادداشت قصد پاسخ گویی صریح و قطعی به پرسش مطرح شده در بالا را نداریم اما آنچه که از خوانش شعر سپهری به دست می آید ، دنباله تصاویر تولید شده در دفتر های پیشین وی و تیپ شناسی استعاریک آن نوید رسیدن سپهری به وادی حجم را می دهد ، این خود به تعبیر پل ریکور بخشی از خاصیت شبه پیش گویانه ((quasi-predictive استعاره است که نوید هموارسازی مسیر گسست از نام ها و اسم ها به سمت ابژه هاست .
از همان دفتر اول وقتی کلاسه ی تصاویر را در کنار هم قرار می دهیم و به فیگور ها و طراحی ها ی سپهری می اندیشیم ، وقتی خوب تصاویر را هضم می کنیم امید وارمی شویم که سپهری حتی قبل تر از یدلله رویایی به حجم می اندیشیده است ، این شاید منوط به جهان نقاشیک سپهری باشد به چند نمونه از تصاویر که دقت کنیم :
مرگ رنگ : قیر شب ، رقص نازک نی زار ، مرغ معما ، گور مغز ، مرگ رنگ
زندگی خواب ها : جهنم سرگردان ، بالش تاریک تنهایی ، تابوت پنجره ، گل های پشیمانی
صدای پای آب : آگاهی گیاه ، قانون آب ، تکبیره الاحرام علف ، قد قامت موج ، روشنی باغچه ، رویش هندسی سیمان ، نبض گل ها ، خستگی تاریخ ، ریه های لذت
شرق اندوه : تنه تاریکی ، سفالینه ی چشم ، فانوس تمنا ، جوی زمان ، گل افسوس ، هسته ی هوش
حجم سبز : نهر تنهایی ، لباس لحظه ها ،لعاب مهتاب ، بره ی روشن ، بته ی نورس مرگ
این تصاویر را به صورت تصادفی و بدون هیچ پیش نیتی از دفترهای مختلف شعر سپهری قبل از آخرین مجموعه ی " ما هیچ ، ما نگاه " انتخاب کرده ایم ، گویا می خواهیم از نوعی روش برازش (fitness) سیر تحول و توسعه ی استعاریک شعر سپهری را تحلیل کنیم ، همان طور که به معماری تصاویر و قدرت شباهت دو طرف نقش نمای اضافه می اندیشیم ، سپهری در ادامه ی خلق ایماژها آن ها را از انبوهه سازی بیرون آورده و با نگاهی هموار (flat) به نما و بدنه ی آنها دست برده است ، به تعبیر دیگر سپهری متقدم ، احتیاط شدیدی در فضاسازی نموده ، سازه ی اضافی به کار نبسته ، زنجیر تصاویر به صورت طبقات بر روی هم قرار گرفته شده اند ولی سپهری متاخر ، احتیاط را به کنار می نهد و ساختمان را با تمام فضای ممکن و گاه خارج از مرز (contours) های رایج شعر بنا می نهد ، به موازات هم هر کدام روی زمین و زمینه ی دلخواهی ، که این نقشه ی راه هم اوج معماری باشکوه سپهری است وهم گاه پاشنه ی آشیل وی ، این سپهری از روی هموار سازی است که به قول ما نهاوندی ها ، خطر خود را می آورد و شرایط آوار را بر خود تحمیل می کند و ساختارهای شعری اش به هر بادی می لرزند .
...
اما گاهی
آواز غریب رشد
در مفصل ترد لذت
می پیچید .
زانوی عروج
خاکی می شد.
آن وقت
انگشت تکامل
در هندسه ی دقیق اندوه
تنها می ماند.
شعر فوق بخشی از اولین شعر دفتر ما هیچ ما نگاه است ، از همین الان معلوم شد که سپهری با فرهنگ نقش پذیری علائم (sign-functioning) که در دفاتر پیشین خود به کرات استفاده می نمود وداع کرده است ، کلمات دیگر نماد واقعی و منفرد پدیدارهای محیطی نیستند بل پیکره ی عظیمی تشکیل داده اند و یک کل واحدی معنا شناختی که نشانه (sign) را در وهله ی اول و نماد (symbol) را در مرحله ی بعد پشت سر هم می نهد و این خود الفبای حجم است که در این دفتر کاملا جریان دارد .
دور زدن نماد ها و نشانه ها به معنای رد کامل آنها نیست بل به این معناست که دیگر به اعتبار فنی خود به کار گرفته نمی شوند ، وقتی پیرس می گوید : یک نشانه چیزی است که به اعتبار (stand for) کسی یا چیزی در حالتی و یا ظرفیتی است ، تاکید اصلی بر روی واژه ی به اعتبار است و یا تعبیر منطقی آن به ذهن آوردن یک خاصیت و یا یک ویژگی است که وقتی دقت می کنیم در این دفتر حجم سپهری این قراردادهای اولیه و این فرضیات ساده ی سنتی و فرهنگی ترقیق و یا حتی حذف شده اند :
ماه
رنگ تفسیر مس بود .
مثل اندوه تفهیم بالا می آمد .
سرو
شیهه ی بارز خاک بود .
کاج نزدیک
مثل انبوه فهم
صفحه ی ساده ی فصل را سایه می زد.
کوفی خشک تیغال ها خوانده می شد.
از زمین های تاریک
بوی تشکیل ادراک می آمد.
...
چیز شگفت انگیز و غیر قابل باوری در این دفتر برای مخاطب تشکیل نمی شود ، سپهری از قبل مختصات حجم را برای خود تعبیه کرده است و نیازی هم به فراخوانی عمومی نمی بیند ، گرچه در این دفتر ، سپهری بارها از ساختار های حجم ساز یدلله رویایی کمک می گیرد و با الهام از آنها و با اتکا به رویکرد های استعاریک دفترهای قبلی شعر خود کار خود را ادامه می دهد ولی از این حیث تفاوت کلی بین حجم سپهری و رویایی موجود است و آن هم ماهیت زبان مبهم در شعر رویا است در حالی که این عدم قطعیت در شعرهای حجم سپهری کمتر است :
از رویایی دفتر لبریخته ها
از تو می آید راه ، پیش از تو
دعوت راه جنون می دهد از تو با تو
با تو می آید وقت
و وقت ، راه می شود و
در تو راه می افتد .
از سپهری دفتر ما هیچ ما نگاه
باران
اضلاغ فراغت را می شست .
من با شن های
مرطوب بازی می کردم.
و خواب سفرهای منقش را می دیدم .
-------------------------
ابوذر کردی
aboozarkordi@gmail.com