آغاز گرایش نقاشان ایرانی به نقاشی اروپایی از اواخر دوران صفویه شکل گرفت.از علت های آن می توان به ورود نقاشان اروپایی و آثار آنان به دربار ایران و اعزام نقاشان ایرانی به اروپا اشاره کرد. در زمان قاجار این گرایش به اوج خود رسید و تاسیس مدارس دارالفنون و صنایع مستظرفه در این امر سهم زیادی داشت. کمال الملک در مدرسه ی صنایع مستظرفه به تربیت هنرجویانی پرداخت که همگی کار استاد را پی گرفتند و به « مکتب کمال الملکی » معروف شدند.
دوران تاریخی نقاشی ایران از آغاز، درون غارهای لرستان (هزاره ی هفتم پیش از میلاد )تا نقاشی های دیواری حکومت ساسانیان،تا دوران اسلامی ایران و توجه به کتاب آرایی و خوشنویسی و ادامه ی آن تا اواسط دوران حکومت صفویه نمودی تجریدی و ذهن گرا1داشته است. هنر و نقاشی این دوران بازتابی از اندیشه ی واحد، آرمانی و تصویری از بهشت آرزوهای ایرانی بوده است. اما در اواخر حکومت صفویان، تفکر و اندیشه ی هنرمند نقاش با ورود پرده های نقاشی رنگ و روغن – که از سوی سلاطین اروپایی به دربار ایران هدیه می شد– رو به عین گرایی2 گذارد. همچنین نقاشان اروپایی نیز به ایران آمدند و به نقاشی از شاهان و اشراف درباری و نقاشی بر روی دیوار کاخ ها و عمارت های سلطنتی پرداختند. برخی از کارهای آنان بر روی دیواره های خارجی کاخ چهلستون اصفهان باقی است.3 بدین ترتیب نقاشی ایرانی از کتاب ها خارج شد و بر روی دیوارها جای گرفت. این تصاویر شامل چند شخصیت محدود که تا حدودی به پوشش اروپایی درآمده اند به همراه یک حیوان دست آموز است. به نظر « بازیل گری4 » نخستین کسی که در دوره ی صفویه با شیوه ی اروپایی به نقاشی پرداخت « مولانا شیخ محمد سبزواری » و حامی وی شاه اسماعیل صفوی بوده است.[ 10-ص162] از معروفت ترین نقاشانی که در اواخر دوران صفویه به اروپا اعزام شدند می توان به « محمد زمان » (1049-1120 ه. ق. ) اشاره کرد. آورده اند که وی آن قدر شیفته ی غرب شد که به دین مسیحیت گروید و نامش را به «پائولو» تغییر داد5.
نقاشی از دوران صفویه به عهد زندیه رسید؛ « از بارزترین مشخصه ی تاریخ نقاشی سده ی دوازدهم، رواج گونه های تازه ی هنر تصویری است. بسیاری از نقاشان این دوره استعدادشان را عمدتاً در تزیین اشیایی چون قلمدان، قاب آیینه، جلد کتاب، صندوقچه ی جواهری، سینی و ... به کار بردند. این نوع نقاشی که «زیر لاکی » نام گرفته است از میانه ی سده یازدهم هجری متداول شد.»[4-ص148]
موضوع های رایج در این نوع نقاشی گل و بلبل، تک چهره ی زنان، چند پیکره با منظره ای در پس زمینه، قطعات تذهیب و خوشنویسی بوده است. از هنرمندان این دوران می توان به «محمد علی » (پسر محمد زمان )، «علیقلی » (پسر شیخ عباسی )، « محمد صادق » و « علی اشرف » اشاره کرد.
ونوس اثر محمد زمان- ۱۰۸۷ ه . ق .
تابلویی که محمد زمان از آن برداشتی ازاد داشته است
اثر محمد زمان
اثر محمدعلی(پسر محمد زمان)
نقاشی و هنر در روند تاریخی اش به عهد قاجار رسید. « ایل قاجار ترکانی در خدمت صفویان بودند که در اوایل سده ی سیزدهم بر ویرانه های قلمرو کریم خان زند با بی رحمی به قدرت رسیدند. نخستین سال های فرمانروایی فتحعلی شاه مقارن با جنگ های ناپلئون در اروپا بود و کشمکش سیاسی میان انگلستان و فرانسه در دربار ایران جریان داشت (که به پیروزی انگلیسی ها انجامید، زیرا هدایای گرانبهاتری با خود آوردند.) فتحعلی شاه نیز در ضمن برقراری رابطه ی سیاسی، درگیر جنگ با روس ها شد. هیچ گاه پیش از این چنین تماس نزدیک و پیوسته ای میان ایران و قدرت های اروپایی برقرار نشده بود. دیپلمات ها و ماموران اروپایی در تهران استقرار یافتند و مسافران فرنگی، دسته دسته، سراسر قلمرو شاه را زیر پا گذاشتند.»[2-ص342]
فتحعلی شاه برخی از برجسته ترین هنرمندان نقاش را در تهران گردآورد. کسانی چون «میرزا بابا »، « مهر علی »، « عبدالله خان »، « محمد حسن افشار »، «ابوالقاسم »، « سید میرزا »، « احمد» و « محمود ». آثار این هنرمندان دارای ویژگی هایی است که آن ها را « پیکره نگاری درباری » می خوانند. از مشخصه های این مکتب رسمی می توان به « ترکیب بندی متقارن و ایستا با عناصر افقی و عمودی و منحنی؛ سایه پردازی مختصر در چهره و جامه؛ تلفیق نقش مایه های تزیینی و تصویری و رنگ گزینی محدود با تسلط رنگ های گرم به ویژه قرمز اشاره کرد.به سخن دیگر؛ این مکتبی است که در آن روش های طبیعت پردازی، چکیده نگاری و آذین گری به طرزی درخشان با هم سازگار شده اند. در این مکتب پیکر انسان اهمیت اساسی دارد، ولی با وجود بهره گیری از اسلوب برجسته نمایی، همواره شبیه سازی فدای میثاق های زیبایی استعاره و جلال و وقار ظاهر می شود .
بیشتر اوقات، شاه، شاهزادگان و رامشگران درباری تنها در برابر اُرسی یا پنجره ای که پرده اش به کنار جمع شده است، قرار گرفته اند. مردان با ریش بلند و سیاه، کمر باریک و نگاه خیره در حالی که دستی بر شال کمر و دست دیگری بر قبضه ی خنجر دارند، نمایانده شده اند و زنان با چهره ی بیضی، ابروان پیوسته، چشمان سرمه کشیده و انگشتان حنا بسته در حالتی مخمور به تصویر درآمده اند.[4-ص151].
بدین ترتیب نقاشان با تغییر منظر از درون به برون و از خیال به واقعیت روزمره به خلق آثاری پرداختند که ترکیبی از سنت نگارگری و نقاشی اروپایی بود. به نظر « شیلا ر . کن بای »6هنرمندان در این دوران تاریخی به شیوه ی تلفیقی- هنر ایرانی و اروپایی – به هنر آفرینی پرداختند. او این ترکیب را تا حدودی نا متعادل می داند.[5-ص117و 14-ص116] « آشنایی با اصول اولیه و ابزار متداول نقاشی غربی سبب شد تا فضای خیالی و مثالی هنر ایران در هم ریزد و باغ های خیالی و فضاهای عاطفی و عاری از ویژگی های جسمانی که نتیجه ی دوری از پرسپکتیو [عمق نمایی] و حجم سازی و تاکید نداشتن بر بافت و به طور کلی پرهیز از هر آن چه تصویر را به طبیعت عینی شبیه ساز بود، جای خود را به دنیای سه بعدی و تجسم یافته دهد. ادامه تاثیرات نقاشی مغرب زمین در دوره های افشاریه، زندیه و قاجاریه موجب ظهور سبکی در نقاشی ایران گردید که در دوران حاکمیت خاندان قاجار، به ویژه در زمان اقتدار فتحعلی شاه به اوج شکفتگی رسید و به «مکتب قاجاریه » شهرت یافت ».[16-ص7] در عصر ناصری ،« شاه مدرسه ای عالی به نام « دارالفنون »7 در تهران تاسیس کرد، با این هدف قطعی که در آن شیوه ی نقاشی اروپایی به هنر آموزان تعلیم داده شود. دارالفنون در آغاز کار (دهه 1280 ه .ش. ) با استعدادترین هنرجوی فراغ خود را با نام « اسماعیل جلایر » بیرون داد که توفیق یافت تعدادی چهره پردازی و نقاشی گروهی، هم با رنگ روغن و هم به اسلوب مینیاتوری از خود به یادگار گذارد. شیوه ی او به طور علنی جنبه ای فردی دارد و آمیخته است به نوعی افسرده حالی بهت زده.»[11-ص230]
از طرف دیگر دولت قاجار در اوایل سده سیزدهم هنرمندان و نقاشانی را به اروپا اعزام کرد تا با فن و هنر اروپایی آشنا گردند.«نخستین این افراد در سال 1226(1811م.) « کاظم » فرزند نقاشباشی عباس میرزا بود که عباس میرزا او را همراه گروهی از محصلان برای یادگیری نقاشی اروپایی به بریتانیا اعزام داشت. با این که گزارش شده که وی در کار خود پیشرفتی چشمگیر داشته ولی هرگز به ایران باز نگشته است. وی در سال 1228(1813 م .) در بریتانیا درگذشت.پس از او محمد شاه «میرزا رضا » را برای تحصیل نقاشی و انجام کارهای دیگر به پاریس فرستاد.
«ابوالحسن غفاری » (صنیع الملک ) در حوالی سال 1263(1847م.) به رم اعزام شد. « مزین الدوله نطنزی» یکی از چهل و دو تن محصلی بود که در سال 1274(1858م.) به فرانسه اعزام شد و پس از بازگشت از اروپا معلم نقاشی دارالفنون گردید. « میرزا عبدالمطلب» هم یکی از شاگردانی بود که از طرف ناصرالدین شاه به اروپا اعزام شد. در شیراز دو نفر استاد نقاش بودند که به سبک اروپا کار می کردند و یکی از آن ها «میرزا آقا » نه تنها نقاشی را در اروپا یاد گرفته بود بلکه سالیان دراز در آنجا نقاشی کرده بود. در تبریز «سید ابراهیم » برادر کِهتر « سید محسن» نقاشباشی در دربار مظفر الدین میرزا ولیعهد بود که شعر نیز می سرود و نقاشی را در روسیه فراگرفته بود.
هدف از اعزام نقاشان با استعداد به اروپا از طرف دولت و یادگیری نقاشی سبک اروپایی، تربیت گروهی از نقاشان ایرانی بود تا در داخل کشور بتوانند برای کسانی که استطاعت سفر به اروپا را ندارند نقاشی سبک اروپایی را تعلیم دهند.»[ 12-صص20و 19] «علی اکبر خان» (مزین الدوله ) از اولین کسانی است که اصول و قواعد علمی طبیعت پردازی را در مدرسه دارالفنون آموزش داد. وی بیش از پنجاه سال معلم زبان فرانسه و نقاشی بود و بیشتر منظره و گل نقاشی می کرد و در چهره نگاری با اسلوب «پرداز » نقش آفرینی می کرد.از شاگردان وی می توان « کمال الملک» را نام برد.[3-ص359] «جرج کرزن» به سال 1307 ه. ق. از مدرسه دارالفنون دیدن کرد. وی می گوید:«مدل های کلاس طراحی الگوهایی اروپایی به صورت برهنه و سرها و نیم تنه های قدیمی بودند، همچنین طراحی هایی از مسیح، تصاویری با موضوعات مختلف از جمله شاه، آندرومدا8 نبرد لندسیر ... در بخش شیمی قسمتی برای آموزش عکاسی وجود دارد.»[7-ص103]
هنرمندی که به اروپا اعزام شد و پس از بازگشت تاثیر به سزایی بر دیگر هنرمندان نقاش داشت و از پیشگامان هنر گرافیک در ایران به شمار می آید، «ابوالحسن غفاری » (صنیع الملک، 1229-1283 ه. ق. ) است. وی به سال 1263 ه. ق.( یا 1262 ه. ق. ) به ایتالیا فرستاده شد. در آنجا به رونگاری از آثار استادانی چون رافائل(Raphaello 1483 -1520 م) و تیسین( Tizano 1487-1576 م) پرداخت. وی در بازگشت به ایران نسخه خطی هزار و یک شب را مشتمل بر 1134 صفحه تصویر با همکاری شاگردانش مصور نمود 9. و به فرمان ناصرالدین شاه مسوولیت نشر روزنامه «دولتِ عِلیه ایران » را به سال 1277 ه. ق. به عهده گرفت. انتشار نشریه هفتگی روزنامه دولت علیه ایران «دارای تصاویر بود و با لیتوگرافی چاپ می شد. ابوالحسن غفاری پرتره های بسیار زیبایی را از مقامات دولتی برای این روزنامه ترسیم کرد. انتشار این نشریه سرآغاز حرکتی در هنر ایران در قرن سیزده ه. ق. بود که طی آن هنر چهره نگاری که تا آن زمان تنها به حوزه دربار اختصاص داشت به شکل فزاینده ای میان عامه مردم راه یافت. یکی از توفیقات ابوالحسن به کارگیری نوعی رئالیسم روان شناختی در هنر چهره نگاری بود.»[7-ص102] او در آثارش در تلاش بود تا به تلفیق تازه ای از سنت های تصویری اروپایی و ایرانی دست یابد. عدم رعایت دقیق قواعد پرسپکتیو نمایانگر گرایش او به سنت هنر ایرانی است. بدین سان او خو را از قید و بند ژرف نمایی می رهاند تا بتواند طرح و رنگ بندی دو بعدی را حفظ کند.[3-ص3] از طرف دیگر در طراحی چهره ها و آدم ها بروز اندیشه و خلقیات مردم عصر و زمانه اش مشخص هستند.[19-ص124]
«ابوالحسن غفاری » (صنیع الملک )
«ابوالحسن غفاری » (صنیع الملک )
«ابوالحسن غفاری » (صنیع الملک )- هزار و یک شب
دو سال پس از مرگ ابوالحسن کلاس های نقاشی دارالفنون به نظارت" علی اکبر مزین الدوله" درآمد. [12-ص113] از شاگردان علی اکبر مزین الدوله می توان به "کمال الملک" اشاره داشت. "محمد غفاری"(کمال الملک ، 1277- 1319 ه. ش. ) سنت نقاشی پیشین – نگارگری ایرانی – را قطع کرد و آثار او خط پایانی بر ذهن گرایی و نقاشی تلفیقی قاجار بود.[5-ص7] کمال الملک از اولین کسانی بود که تمام و کمال به هنر اروپایی پرداخت، او لقب تاسیس کرد.( 1289ه. ش.) و ریاست آن و آموزش هنرجویان را شخصاً بر عهده گرفت.آیدینکمال الملک را در دربار ناصرالدین شاه کسب کرد و پس از مرگ شاه برای مطالعه و تحقیق و تکمیل هنرش به ایتالیا و فرانسه رفت.(1276 ه. ش. ) در این سفر سه ساله با رعایت امانت از آثار نقاشان کلاسیک اروپا نظیر؛ «رامبراند » (Rembrandt ، 1606- 1669 م. ) ، « روبنس » (Rubens ، 1577-1640 م. ) و تیسین به نسخه برداری پرداخت. پس از آن به عراق رفت و سه سال نیز در آنجا مقیم شد. تابلوی میدان کربلا (1281 ه. ش. ) از نقاشی های این دوره فعالیت وی می باشد.[4-ص185]
در بازگشت به ایران مدرسه صنایع مستظرفه را تاسیس کرد.(۱۲۸۹ شمسی)و ریاست آن و آموزش هنرجویان را شخصاْ بهر عهده گرفت.
آغداشلو می گوید :«کمال الملک نقاشی نوآور یا پیشتاز نبود. در اروپای اواخر قرن نوزدهم که امپرسیونیست ها بنیان هنرهای تجسمی را لرزانده و در د هم ملامتش کرد چرا که در حال به ثمر رساندن آرزویی بود که محمد زمان در قرن یازدهم در سر داشت .» [1-ص85]
آموزش های رایج در مدرسه ی صنایع مستظرفه، شاگردانی پدید آورد که همگی به نوعی تحت تاثیر کمال الملک بودند؛ شاگردانی که به نام « مکتب کمال الملک » شهرت یافتند. کمال الملک پس از آن که از شغل دولتی و تدریس دست کشید به سال 1307 در حسین آباد نیشابور اقامت گزید و تا پایان عمر در آن جا به نقاشی پرداخت .
در دورانی که کمال الملک به تدریس در مدرسه ی صنایع مستظرفه مشغول بود حدود چهل و هفت هنرجو را تعلیم داد که سی و شش نفر آنان در نقاشی ایران سرآمد شدند.« از ابتکارات این مدرسه نیز تشکیل نمایشگاههای هفتگی از آثار شاگردان برای عموم بود.»[12-ص116]
از هنرجویان کمالک الملک می توان به "اسماعیل آشتیانی"، "حسنعلی وزیری"، "علی محمد حیدریان"، "حسین شیخ"، "علی اکبر یاسمی"، "محمود اولیاء"، "علی اصغر پتگر"، "علی اکبر نجم آبادی"، "یحیی دولتشاهی"، "رضا شهابی" و "محسن سهیلی" اشاره کرد.