اثر
دفتری ويژه فرهنگ و نقد فرهنگ
Sunday
Roya Fatolah Zade



- زنانگی در اندیشه نیچه،فوکو و دریدا
رویا فتح اله زاده
-
نوشته حاضر می کوشد، شمه ای از یاری اندیشه های فردریش نیچه ، میشل فوکو و ژاک دریدا را در حوزه زنان نشان دهد.تاکنون نیچه فیلسوفی ضد زن معرفی شده اما از زاویه ای دیگر می توان او را یاریگر اندیشه در محور زنان دانست. وی با توجه نهادن به فرهنگ دیونیزی و به تبع موسیقی ،رقص،تردید در معنا،و استعاره که همه به نوعی ویژگی تاریخی زن محسوب می شوند کمک شایانی به ایجاد متن زنانه داشته است. نیچه دیونیزوس – خدای رقص و سرمستی و مظهر بی خودی ونا آگاهی- را در مقابل آپولون ایزد خرد و خودآگاهی و نظم زنده می کند و باروری فرهنگ یونان را همزیستی این دو با هم می داند. محمد ضیمران در کتاب نیچه بعد از هایدگر و دلوز اشاره به مترادف بودن زن با دیونیزوس و مرد با آپولون دارد که گذراست.
پس از نیچه فوکو ماثر ازاو بحث موجودات حاشیه ای را بیان می کند.موجوداتی که درقفس خردگرایی زندانی اند(سیاه،برده،دیوانه و زن) . فوکو نیز به گونه ای فرهنگ را بدون وجود این موجودات کامل نمی داند.
ژاک دریدا زبانشناس و فیلسوف با نظام تقابلهای دوتایی زبان به بررسی منشا برتری یک قطب بر قطب دیگر می پردازد. بنابراین آنچه این سه را به هم پیوند می دهد دغدغه آنها درباره موجود دیگر بوده است که زنان عضوی از این گروه اند.
-
فردریش نیچه، بحث جالبی درباره تفوق فرهنگ آپولونی بر دیونیزوسی دارد، به باور او در یونان باستان آمیزش این دو فرهنگ خلاقیت به بارمی آورد، اما امروزه با فراموشی دیونیزوس نوعی نقص در حیات انسانها دیده می شود کار او زنده کردن دیونیزوس و قرار دادن آن در کنار آپولون برای شکوفایی فرهنگ بشری است.آپولون ایزد روشنایی ست و تیرگیها را روشنی می بخشد و دیونیزوس ایزد مستی ست که وجودمان را آکنده از شور و مستی می کند و نمودی از هستی ناپایدار و تقدیرگرای انسان است . نیچه پیوند آپولون و دیونیزوس را پیوند دو جنس مخالف می شمارد،همان طور که محصول برخورد زن و مرد باروری و زایایی ست آمیزش دو ایزد باروری و شکوفایی فرهنگ یونان را موجب می شود.1
بنابراین آنجا که خردمندی و احساسات گرایی به ترتیب ویژگی تاریخی مرد و زن شمرده می شود نیچه با روی کارآوردن دیونیزوس در برابر آپولون ویژگیهایی که توسط خردگرایی حقیر محسوب می شد و همین ویژگیها برای فرودست کردن اقلیت فرهنگی به کار می رفت، به اندیشه زنانه اهمیت داده است.

-
به باور او با چیرگی فرهنگ آپولونی نظم ،خودآگاهی و خردمندی بر ناخودآگاهی ، بی خودی و تردید برتری یافته، که همین دلیل نقص فرهنگ یونانی است. به بیانی می توان این موضوع را از دوجنبه دید 1. صفات آپولونی از ابتدا صفاتی بوده که مرد داشته 2. گروه مسلط بعداز تفوق فرهنگ آپولونی به مروراین صفات را به خود نسبت داده اند.
استعاره و دوپهلوگویی متن های نیچه نیز از ویژگیهای منتسب به گفتگوهای زنانه است که در برابر متن منظم و دارای وحدت معنا قرار می گیرد،متن ای مرد محور که همیشه حرفش یکی ست!
میشل فوکو فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی به گونه ای دیگر به این موضوع می پردازد. به باورش کسانیکه در جامعه خردمند نامیده می شوند قدرت را نیز در اختیار دارند و آن را بین خود حفظ می کنند برای مثال پزشکها با بدخط نویسی مناسبات شان را با بیمار و دیگران تثبیت کرده و کسب قدرت می کنند. قدرتی که دانش و خرد از چنین روشهایی به دست می آورد گونه های دیگر اندیشیدن از جمله روش کشف و شهودی و... را حقیر دانسته و بهترین روش رسیدن به حقیقت را روش تجربی می داند. فوکو در تاریخ جنون و بعدها به طور مستقیم در کتاب تاریخ روابط جنسی به تحلیل مفهوم دیگر بودگی می پردازد.اما بحث دیگری ها که زن نیز از آن گروه است از کتاب تاریخ جنون شروع می شود.
وی در این کتاب به ارتباط خرد و جنون در دوره های مختلف اشاره دارد و اینکه چگونه خرد در دوره استیلای سوژه محوری خود را در برابر جنون تثبیت و برای اطمینان از پیروزی، رقیبش را از معرض دید دور نگه داشته و زندانیمی کند . جمله داستایوسکی در ابتدای کتاب تاریخ جنون مطلب را روشن تر می کند. برای اینکه از عقل سلیم خود مطمئن شویم راه چاره آن نیست که همسایه مان را زندانی کنیم.2
او قفس آهنین وبر که انواعی از موجودات و مفاهیم به حاشیه رانده شده توسط تعاریف خرد گرایی پشت میله هایش زندانی اند را متصور است. در این قفس زن به همراه دیوانه،سیاه ،برده اسیرمانده.3
مناسبات دانش و جنون مانند فرهنگ آپولونی و دیونیزی نمایانگر ویژگی مردانه و زنانه است. فوکو قدرت را در رابطه با قطب مقابلش تعریف می کند و آن را «عملی در برابر اعمال احتمالی یا واقعی ،آنی یا کنونی می داند. پس در برابر آن قطبی جز انفعال نیست اما این قطب و دیگری باید تا انتها به عنوان سوژه عمل بازشناخته شود و باقی بماند و در برابر قدرت واکنش نشان دهد».4
حرمسراداری نمونه عینی این موضوع است مرد برای حفظ مقام برترش رقیب دیرپا را پشت دیوارها پنهان می کند، اما بسیار به وجود او نیازدارد، زیرا با مقاومت اوست که قدرت مرد تثبیت می شود.
این قدرت نیرویش را از کجا می آورد؟ ژاک دریدا پاسخ این سوال را نظام زبانی و تقابلهای دوتایی اش می داند بحث او بسیار نزدیک به آراء نیچه و فوکو است . زیرا او نیز در بحث زبانشناختی اش به فرودست و دیگری توجه خاصی دارد و بیان می کند که تقابلهای دوتایی موجود در زبان- هستی / نیستی، خدا/ شیطان، ارباب / برده، خرد / جنون و مرد / زن- با تاکید برتری یکی از قطبها و به حاشیه راندن قطب دیگر معنا می یابد.
این نظام زبانی معنایش را از همین تقابلها و نفی یکی توسط دیگری می گیرد. به باور او مشکل از نظامهای اندیشه ای ست که بر بنیاد یقین مطلق و اصل اولی استوار است. در این تقابلها زن در مقابل مرد نوعی نه مرد ، کژی و ناهنجاری از الگویش که مرد است محسوب می شود.5
هدف دریدا ساخت شکنی این نظام است و جایی که فوکو کثرت قدرت را طرح می کند او هم دلیلی نمی بیند مفهومی بر مفهوم دیگر برتر دانسته شود.
ژاک دریدا، وحدت ارسطویی این نظام را زیر سوال می برد وبه آن نام نرینه معنا بنیاد می دهد. این نظام نرینه معنا بنیاد می پندارد، می تواند دسترسی بلافصل ما را به حقیقت و حضور کامل اشیاء امکان پذیر کند.6
-
-

-
پی نوشت
1. تاریخ جنون، میشل فوکو، مقدمه
2. نظریهت های جامعه شناسی ،جورج ریتزر،صفحه 517
3. تاریخ اندیشه های انسان شناسی، فکوهی، صفحه 318
4. نظریه ادبی،تری ایگلتون، صفحه 183
5. همان،صفحه 26
-

-

-
منابع
-
1. ایگلتون،تری،نظریه ادبی،عباس مخبر،تهران: مرکز،1381
2. ریتزر،جورج،نظریه های جامعه شناسی، محسن ثلاثی، تهران: علمی 1374
3. فکوهی،ناصر،تاریخ اندیشه ای انسان شناسی، تهران: نی، 1381
4. فوکو،میشل، تاریخ جنون ،فاصمه ولیانی،تهران: هرمس،1381
-
-
-
-
-
1 Comments:
لینک در بالاترین:
http://127.0.0.1:8580/dmirror/http/balatarin.com/permlink/2008/4/15/1274596