اثر
دفتری ويژه فرهنگ و نقد فرهنگ
Wednesday
مقاله/رویا فتح اله‌زاده

رابطه دیالکتیکی مصرف و طبقه در اندیشه بوردیو
رویا فتح اله زاده

زندگی پیر بوردیو
پیر بوردیو سال 1930 در یک شهرک کوچک روستایی واقع در جنوب شرقی فرانسه به دنیا آمد. پدرش کارمند دولت بود. بوردیو در یک خانواده طبقه متوسط پرورش یافت. در دهه 1950 در دانشسرای معتبر اکول نرمال سورپریور پاریس حضور یافت وفارغ التحصیل شد.
در 1960 بعنوان دستیار آموزشی یکسال در دانشگاه پاریس کار کرد و سرانجام رئیس موسسه مطالعات اکول پراکتیک شد.
در 1968 مرکز جامعه شناسی اروپایی بنیان گذاری شد و بوردیو سالها ریاست این مرکز را به عهده داشت..
او تاثیر بسیاری بر مباحث جامعه شناسی فرهنگی گذاشت و توانست در حوزه زبان انگلیسی به یک منبع اساسی و مرجع اصلی تبدیل شود.
بوردیو در عین روشنفکر بودن، به معنای واقعی کلمه دانشمند است، دانشمندی که درعرصه‌ی علوم اجتماعی جریان‌ساز بوده و مکتب‌ها‌ی زیادی از نظریات وی تشکیل شده، او دانشمندی‌ست که با ورود به هر عرصه‌ای آن را دگرگون کرده است.1
از تئوری های بوردیو تئوری میدان، تئوری سرمایه (اقتصادی، فرهنگی و نمادین) تئوری کنش را می توان نام برد. اما در مورد کتاب‌های بوردیو؛ او هر سال یک کتاب و گاهی دو کتاب منتشر کرد و روی هم رفته 30 کتاب دارد.
از مفاهیم مورد علاقه بوردیو: مفاهیم جوانی ، حقیقت، الگوی مصرف، خشونت نمادین ،سرمایه اقتصادی،سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی و سرمایه نماین است.
ولی مهمترین مفهومش که در واقع پایه و اساس مباحث دیگر او قلمدادمی شود دو مفهوم منش(habitus) یا ساختمان ذهنی و میدان(filde) یا زمینه است و مقاله حاضر به نمونه تجربی این دو مفهوم یعنی مصرف، سلیقه و ذائقه می پردازد.
پیر بوردیو در ۲۳ ژانویه ۲۰۰۲ در پاریس درگذشت.
-
ساختمان ذهنی (منش)
ساختمان ذهنی به ساختارهای ذهنی یا شناختی اطلاق می شود که انسانها از طریق آنها با جهان اجتماعی برخورد می کنند. انسانها دارای یک رشته از طرحهای ملکه ذهن شده اند که با آنها جهان اجتماعی شان را درک و فهم و ارزشیابی می کنند و از طریق همین طرحهای ذهنی آدمها عملکردهایشان را تولید کرده و آنها را درک و ارزش گذاری می کنند. ساختمان ذهنی محصول ملکه ذهن شدن ساختارهای جهان اجتماعی و همان ساختارهای اجتماعی تجسم یافته و ملکه ذهن شده است.
ساختمان ذهنی در نتیجه اشغال بلند مدت یک جایگاه در داخل جهان اجتماعی شکل می گیرد و متناسب با ماهیت جایگاه افراد در جهان اجتماعی تغییر می پذیرد. برای همین افراد گوناگون ساختمان ذهنی واحدی در جامعه ندارند، بنابراین افراد با جایگاه یکسان ساختمان ذهنی مشابهی نیز دارند.بوردیو ساختمان ذهنی را دیالکتیک ملکه ذهن شدن عوامل خارجی و خارجی شدن عوامل درون ذهنی توصیف می کند.2
-
زمینه (میدان)
بوردیو، زمینه را شبکه ای از روابط می داند که میان جایگاه های عینی درون زمینه وجود دارد. این روابط جدا از آگاهی و اراده فردی وجود دارد. اشغال کنندگان جایگاههای این شبکه هم می توانند عوامل انسانی باشند و هم نهادهای اجتماعی (مانند زمینه های هنری،مذهبی،اقتصادی) . زمینه مانند بازار رقابتی ست که در آن انواع سرمایه به کار می رود و مایه گذاشته میشود.3
البته کنشگران وضعیت ثابتی ندارند ، و می توانند جایگاهشان را تغییر دهند. به باور بوردیو درهرمیدانی میان بازیگران با گروههای اجتماعی چهار نوع سرمایه ردوبدل می شوند که عبارتند از:
1. سرمایه فرهنگی، قدرت شناخت و قابلیت اسستفاده از کالاهای فرهنگی درهرفرد.
2. سرمایه اجتماعی، شبکه ای از روابط فردی و گروهی که هر فرد در اختیار دارد.
3. سرمایه نمادین، مجموعه ابزارهای نمادین،پرستیژ، حیثیت، احترام و قابلیت های فردی در رفتارها که رد در اختیار دارد.
4. سرمایه اقتصادی، یعنی ثروت و پولی که هر بازیگر اجتماعی در دست دارد.
ازنظربوردیو سرمایه همزمان هم مربوط به علم اقتصاد است وهم مجموعه ایی از روابط مبتنی برقدرت که قلمروها وتعاملات اجتماعی مختلفی را بوجود می آورد سرمایه فرآیندی است که ذاتا با قدرت پیوند دارد.
درواقع استنباط بوردیو ازسرمایه به گونه ایی است که او تقریبا سرمایه و قدرت را مترادف با هم می داند. او بین شبکه های اجتماعی که یک فرد درآنها جای گرفته، وازدل این شبکه ها است که سرمایه اجتماعی پدیدارمی شود، و پیامدهای روابط اجتماعی، تفاوت قائل می شود.
هر سرمایه ای می تواند شکلی کالبدی شده یعنی نوعی قابلیت ذهنی داشته باشد یا شکلی عینی شده یعنی مادیت یافته و به شکل یک کالای واقعی. افراد یا گروه ها با ید برای بدست آوردن موقعیت برتر یعنی ایجاد چهار نوع سرمایه با یکدیگر بر سر آن استیلا مبارزه کنند. در جامعه طبقاتی یک میدان عمومی مبارزه طبقاتی وجود دارد که در آن ساختار حاکمیت طبقه برتر بر سایر طبقات باید خود را از طریق منش ها به افراد منتقل کند. این امر از خلال تبدیل ساختارهای حاکمیت به بازنمودهای نمادین انجام می گیرد، به صورتی که منشا اختلاف میان بازیگران و به وجود آمدن حاکمیت پوشانده شود و این حاکمیت به امری بدیهی یا طبیعی تبدیل شود. 4
بوردیو با دو مفهوم منش و میدان که اولی توجهش به ذهنیت گرایی را نشان می دهد و میدان که ناشی از توجه او به عینیت گرایی است بین عینیت گرایی و ذهنیت گرایی که همیشه در مباحث جامعه شناسی جنجال برانگیز بوده پلی می زند در واقع او بنابر طبقه بندی ای که ریتزر از نظریه های جامعه شناسی می دهد دو پارادایم تعریف اجتماعی(مکتب کنش متقابل نمادین،روش شناسی مردم نگارانه،پدیدارشناس و پارادایم واقعیت اجتماعی(ساختارگرایی، کارکردگرایی) را پیوند میزند.
-
مصرف و تشخص
آدمها از طریق کارکرد عملی ذایقه چیزها را طبقه بندی می کنند و در این فراگرد خودشان را نیز طبقه بندی می کنند. اما کارکرد عملی ذایقه چیست؟ مصرف نوع خاصی از کالا ها .
در واقع سلیقه و ذائقه با مصرف، عینی و عملی می شود . به باور بوردیو انسانها با کمیت و کیفیت مصرف ، خودشان را تعریف می کنند و از این طریق تشخص می یابند. اینجا باز هم منش و میدان با هم مطرح می شوند و رابطه دو جانبه ای بین این دو وجود دارد . انسانها در هر طبقه نوع خاصی راکه برای آن طبقه معرفی شده مصرف می کنند و از طرفی با مصرف، طبقه خود را مشخص و معرفی می کنند.
به نظر مارکس هستی اجتماعی انسان در تلاش برای برآوردن نیاز مادی شکل می گیرد و جایگاه فرد در فرایند تولید، طبقه او را مشخص می کند . هویت از طریق و در ارتباط با تولید به وجود می آید . " ماکس وبر" علاوه بررابطه با ابزار تولید ، مصرف را نیز در تعیین جایگاه فرد و طبقه بندی انسانها در گروههای منزلتی موثر می داند. و حالا بوردیو در جامعه مصرف گرای امروز نوع مصرف را تعیین کننده تشخص افراد قلمداد می کند. برای مثال، درگذشته مارک لباسها در پشت یقه بود اما امروزه در آستین و روی لباس است. و این گونه جایگاه افراد مشخص می شود. اما بوردیودوجانبه می بیند، هم جایگاه فرد در طبقه را تعیین کننده نوع مصرف می داند و هم نوع مصرف را معرف جایگاه می داند .
-
سلیقه و ذائقه
به باور بوردیو، جدای از حس های شخصی داوری زیبا شناختی یک توانایی اجتماعی ناشی از تربیت و پرورش طبقاتی است. پی بردن به ارزش یک نقاشی یا یک سمفونی بر اساس این پیش انگاشت است که فرد بر کدهای نمادین خاصی که مادیت، چیرگی و مهارت یافته که این امر به نوبه خود نیازمند در اختیار داشتن نوع مناسبی از سرمایه فرهنگی ست. چیرگی یافتن و مهارت یابی نسبت به این کدها به واسطه ی تاثیرپذیری فرد از محیط خاستگاه اثر یا به وسیله ی آموزش صریح و روشن امکان پذیراست. زمانی که این آشنایی از طریق شناخت بومی و طبیعی صورت گیرد(مانند کودکان درخانواده های طبقه بالا).این توانایی به عنوان استعداد فردی که گواهی بر ارزشمندی روحی فرد است تجربه می شود.5
بوردیو ذوق وسلیقه را در وهله اول بی میلی و اکراه نسبت به سلایق دیگر می داند. زیرا اعمال و رویه های فرهنگی - به تن کردن لباس جین یا کت و شلوار،بازی گلف یا فوتبال،بازدید از موزه یا نمایشگاه اتومبیل،گوش دادن به موسیقی کلاسیک یا پاپ – همه معنی اجتماعی خود و قابلیت مشخص ساختن تفاوت و فاصله اجتماعی را از برخی ویژگیهای ذاتی خود نمی گیرند، بلکه آن را از موقعیتی که این عمل و رویه فرهنگی در نظام اهداف و رویه های مطلوب وی دارد کسب می کنند.6
به بیان ساده تر بوردیو می کوشد ثابت کند که فرهنگ می تواند موضوع مناسبی برای یک بررسی علمی باشد و بیشتر به تنوع های ذائقه زیبایی شناختی توجه دارد یعنی « گرایش اکتسابی برای تمایز قایل شدن میان فرآورده های گوناگون فرهنگی و زیبایی شناختی و ارزش متفاوت قایل شدن برای آنها . ذائقه یک عملکرد است و کارکردش این است که به افراد ادراکی از جایگاه شان در نظام اجتماعی می دهد.آدمها از طریق کاربردها و دلالتهای عملی ذائقه ، چیزها را طبقه بندی می کنندو در این فراگرد ، خودشاان را نیز طبقه بندی می کنند. برای مثال آدمها را می توان براساس ترجیح نوع خاصی از موسیقی یا فیلم سینمایی طبقه بندی کرد. به باور بوردیو ذائقه واسطه ای ست که ساختمان ذهنی به وسیله آن نزدیکی خود را با ساختمان ذهنی دیگران تصدیق می کند»7 . در نظر او«آنچه عظمت و دوام اثر هنری را تعیین می‌کند خصوصیات ذاتی اثر نیست بلکه نتیجه فرآیندهای اجتماعی و خاصه مبارزه برای کنترل منابع است. بنابراین بوردیومنتقد زیبایی‌شناسی کانتی است (که بدنبال دفاع از معیارهای عام و غیرتاریخی برای ارزش هنری است). بوردیو همچنین منتقد رویکرد فرمالیست‌ها به ادبیّات نیز است (که در شکلی کاملاً جدا از موقعیت‌ سیاسی و تاریخی تولید و مصرف اثر هنری به بررسی آن می‌پردازند). با این حال بوردیو هنوز به دنبال توضیح «سلیقه» و اساساً ایجاد تمایز بین سلیقه خوب و بد (یا پیراسته و مبتذل) بر حسب بازتولید تفاوت اجتماعی ونابرابری قدرت است.هنر و ارزش‌های زیبایی شناختی به عنوان امری درنظر گرفته می‌شوند که در یک حوزه قدرت تولید می‌شوند. آثار (اعم از هنری و غیرهنری) بر طبق روش پیچیده‌ای که در آن کنش‌گران خودشان و دیگران را طبقه‌بندی می‌کنند، تولید و مصرف می‌شوند . بنابراین مصرف در خدمت بیان تفاوت فرد با دیگران از راه پیراستگی‌ها و اختلاف‌های ظریفی است که شخص پی می‌افکند و (احتمالاً ناآگاهانه) به عنوان سلیقه خوب می‌پذیرد»8
البته این موضوع پیچیده می نماید که ناشی از پیچیدگی آرا و نظریات بوردیوست ولی برای درک بهتر این طور ادامه مییابد.
بوردیو برای هر جایگه و موقعیت اجتماعی یعنی بورژوازی،خرده بورژوازی و عوام،یک منش طبقاتی را مشخص می کند که تقویت کننده واستحکام بخش سه نوع عمده است .حس تمایز بورژوازی در مرتبه ای نمادین نمایانگر بی نیازی مادی بورژوازی و تلاش برای انحصار کالاهای کمیاب فرهنگی است. و ذوق وسلیقه بورژوا خودرا با نفی سلیقه طبقه کارگر تعریف می کند.خرده بورژوازی در برابر قدسیت فرهنگ بورژوازی سر تعظیم فرود می آورد ولی به دلیل تسلط نداشتن بر کدها و رموزاین فرهنگ همیشه درست در لحظه ای که در تلاش است تا با تقلید از آنهایی که در ترتیب اقتصادی و فرهنگی در مرتبه بالاتر از او قرار دارند جایگاه بینابینی خود را پنهان کند، درخطراحتمال فاش شدگی این جایگاه قراردارد.9
برای مثال بورژوازی چیزی را مد می کند و خرده بورژوا به تقلید از آن مد می پردازد. اما همین که این مد درطبقه متوسط گسترش می یابد و خرده بورژوا آن کد را یاد می گیرد طبقه بورژوا چیز دیگری را مد می کند زیرا مد خاصیتی بر ضد خود دارد. دقیقا آنجا که به اوج می رسد دمده می شود.بنابراین ماهیت طبقاتی خرده بورژوا فاش می شود.
-
نتیجه
مطابق با مباحث گفته شده پیر بوردیو دین بزرگی به جامعه شناسی فرهنگی دارد و شاید به صراحت بشود گفت که جریان مطالعات فرهنگی با نظریه پردازان مکتب فرانکفورت و بوردیو گسترش یافت.بوردیو هیچ گاه به تنهایی نظریه پردازی نکرده بلکه آن را با دید تجربی نیز نگریسته ، دغدغه اصلی او فرهنگ و مناسبات فرهنگ است و رابطه انسانها با این مناسبات.اونشان می دهد که در دنیای کنونی دیگر مطابق نظریه مارکسی، کارو سرمایه نیست که به انسانها هویت می دهد بلکه در این جهان مصرف گرا نوع و میزان مصرف است که هویت، تشخص و طبقه افراد را مشخص می کند.
این مفهوم با همان مبحث ذائقه نیز پیوند دارد،به واقع ذائقه در جریان مصرف به کار می رود و جزئی از نوع مصرف محسوب می شود. مصرف کارکرد عملی ذائقه است.
به طور کلی اهمیت کار بوردیو پیوند ذهنیت گرایی و عینیت گرایی است. اوقائل به رابطه دیالکتیکی میان این دوست. به همین دلیل نظریاتش کامل ،دقیق و همه جانبه و بدون پیش داوری می نماید. از طرفی اهمیت او به فرهنگ عوامانه در برابر فرهنگ والا و زیر سوال بردن معیارهای معین فرهنگ والا راه را بر مطالعات و جامعه شناسان فرهنگ باز کرده است. آنچه از آرای بوردیو می شود استنباط کرد ، نسبیت مفاهیمی ست که توسط انسانها به وجود آمده است. و این نسبیت را با مثال بسیار ساده و مردمی سلیقه و ذائقه این طور مطرح می کند، طبقه است که ذائقه افراد را تعیین می کند(نظر ساختارگراها و کارکدگراها) و از طرفی ذائقه است که طبقه افراد را تعیین می کند(نظر پدیدارشناسان، مردم نگاران). به باور وی آدمها مصرف می کند تا خودشان را متمایز کنند ، و به بیان بهتر بیشترین نوع سرمایه را کسب کنند و منابع کمیاب را به تصرف در بیاورند. پروسه تبدیل منش و میدان به مصرف و سلیقه وتصرف سرمایه ها و معرفی طبقه ، جایگاه و کسب منزلت در آخر به این هدف می رسد که آدمها از این طریقمی خواهند بر افراد دیگر سلطه می یابند و ذائقه خود را بعنوان ذائقه برتر مطرح کنند، که این فرایند خشونت نمادین نام دارد.
-
پی نوشت
-
1. نظریه های جامعه شناسی، ریتزر، ترجمه ثلاثی، صفحه 71
2. نظریه جامعه شناسی، جورج ریتزر، صفحه 712
3. همان ، صفحه 174
4.تاریخ اندیشه های انسان شناسی، ناصر فکوهی ، صفحه 300
5. متفکران بزرگ جامعه شناسی، راب استونز، ترجمه میردامادی، صفحه 338
6. همان ، صفحه 340
7. http://www.fakuhi.com/
8. ریتزر،صفحه 727
9. متفکران بزرگ جامعه شناسی، راب استونز، صفحه 241
-
منابع
ریتزر، جورج، نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر،محسن ثلاثی،علمی،1382
فکوهی،ناصر،تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی،نشر نی،1381
استونز،راب،متفکران بزرگ جامعه شناسی، مهرداد میردامادی، نشر مرکز،1381
http://www.fakuhi.com/
-
-
-
-
-
-