به همین سادگی میتوان فراموش کرد!
شادی امین
کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان در واشنگتن باعث طرح برخی مباحث شد که چند سالی است که ذهن فعالین سیاسی را به خود مشغول داشته است.
درگیری رژیم جمهوری اسلامی با غرب بر سر تولید و غنی سازی اورانیوم ، مسئله تازه ای نیست. به یمن این درگیری دولت احمدی نژاد توانسته است نگاه ها را از سیاست داخلی به سیاست خارجی معطوف داشته و با اتکا به ناسیونالیسم و همینطور روحیه ضد میلیتاریسم آمریکا ، متحدین و پشتیبانانی را برای خود دست و پا کند.
با هم نگاهی به استدلال هایی که در بحث بر سر درگیری نظامی آمریکا و ایران از سوی نیروهای ایرانی مطرح میشود بیندازیم. استدلال اول: " آمريكا بارها اعلام كرده كه خواهان مداخله نظامی در ايران است."(1) (پس مسئولیت چنین جنگی صرفا با آمریکاست/ تفسیر از من)
وقتی که اولین بار نزدیک به 4 سال پیش ما در گروه زنان ایرانی در فرانکفورت به بحث در مورد سیاست جنگ طلبانه دولت آمریکا و خطر حمله احتمالی به ایران نظراتمان را طرح میکردیم بر بسیاری از ما روشن بود که در صورت عینیت یافتن این حمله، دولت جمهوری اسلامی بر موج ضد میلیتاریستی و ضد امپریالیستی سوار خواهد شد و تلاش خواهد کرد مدافعان صلح را به مدافعان"رژیم اسلامی" بدل کند. و البته بر ما روشن بود و هست که بخشی از اپوزیسیون گیج و حیران در مقابله با جنگ طلبی و تجاوزات آمریکا به جای طرح موضعی مستقل ، به ورطه دفاع از دولت "مظلوم" یعنی جمهوری اسلامی در خواهد غلتید و علیه دولت "ظالم" یعنی آمریکا به خیابان خواهد رفت. این خطر صد البته شامل فعالین جنبش صلح در عرصه جهانی نیز میشود که در عدم شناخت از وضعیت رژیم و سیاست های آن به دام ژست های ضد آمریکایی احمدی نژاد یا هر رهبر دیگر رژیم جمهوری اسلامی افتاده و یا اصولا یک طرف این سیاست را محکوم کرده و با حمایت اپوزیسیون به اصطلاح ضد امپریالیست ، پشت پرچم سفارتخانه های ایران شعار صلح! سر دهند.
این نگرانی زمانی که به بحث های مطرح در و حول کنفرانس بنیاد نظر افکنیم ، دو چندان میشود. چرا که امروز که امکان پیشبرد بحث و تعیین سیاست به دور از احساسات موجود است عده ای از فعالین به ظاهر رادیکال اپوزیسیون ، واژه "رژیم جمهوری اسلامی " را از گفتمان خود حذف کرده و زمانی که از درگیری های دولت آمریکا با جمهوری اسلامی حرف میزنند ، آگاهانه از واژه هایی چون "تهدید ایران" ، "حمله به ایران" ، "تهدید کشور ما ایران" و ...(2)
استفاده میکنند. واژه هایی که تصویری مخدوش از ترکیب مردم ایران و رژیم ایران را با خود همراه دارد. یک سوی درگیری یعنی امپریالیسم آمریکا را بارها برای ما تعریف میکنند و دندان های خونینش را به ما نشان میدهند، گویی ما از حمله نظامی به عراق ، افغانستان و ... دفاع کرده ایم و یا در سیاست های تجاوز گرایانه آمریکا شک داریم. اما در مورد ایران سکوت میکنند! این درگیری برای آنها یک سو دارد: آمریکای جهانخوار! سوی دیگر این درگیری که به نظر من به همان اندازه محکوم و مطرود است ، رژیم جمهوری اسلامی است که با سیاست های خود در 28 سال گذشته جامعه را به ورطه سقوط کشانده و امروز در عرصه بین المللی و سیاست خارجیش در خدمت سیاست جنگ طلبانه آمریکا و راست ترین جناح های باند های فاشیست در اروپا در آمده است.
تمام این کشتارها و سرکوب ها در داخل و جنگ طلبی رژیم در سال 59 و در جنگ با عراق که با هدف ایجاد بهانه برای سرکوب نیروهای مخالف در جامعه به نحو موفقیت آمیزی پیش برده شد ، نادیده گرفته میشود.نتیجه این سرکوب و عدم اتخاذ سیاست اصولی از سوی بسیاری از جریانات سیاسی وقت را تا به امروز با گوشت و پوست خود حس میکنیم. چنین نگاهی امروز نیزدر بررسی و تحلیل اوضاع، نقش جمهوری اسلامی را در دامن زدن به این کنش ها نادیده میگیرند.
نه دوستان!
بحث بر سر این نیست که "انرژی اتمی حق مسلم ماست!" اجازه بدهید این شعار از دهان عقب مانده ترین اقشار و همینطور از دهان وابستگان به رژیم اسلامی خارج شود. شما زنان روشنفکر تبعیدی را چه به این شعار؟
ما امروز بایستی بیش از هر زمان روشن کنیم که رژیم جمهوری اسلامی و دولت آمریکا دو سوی یک درگیری نظامی احتمالی هستند و نه "ایران!" و دولت آمریکا! قربانیان اصلی چنین جنگی صد البته مردم بی گناه کوچه و خیابان خواهند بود. مردمی که بی حقوقی را زیر چکمه پاسداران اسلامی 28 سال است تجربه میکنند، فاجعه را در ابعادی همه گیرتر این بار در زیر چکمه های سربازان امریکایی تجربه خواهند کرد.استدلال دوم :"جمهوری اسلامی مسئول حمله نظامی احتمالی آمریکا به ایران است"
آنهایی هم که مسئولیت حمله نظامی به آمریکا را بر عهده جمهوری اسلامی و سیاست هایش میگذارند، در حقیقت روی دیگر سکه "ضد امپریالیستها" یی هستند که آنچنان غرق مبارزه ضد آمریکایی هستند که جمهوری اسلامی را فراموش کرده اند. این گروه از ایرانیان نیز در توجیه نزدیکی و روابط خود با دولت آمریکا، تنها جمهوری اسلامی را مقصر قلمداد کرده و در حقیقت میگویند، اگر میخواهید آمریکا حمله نکند، جلوی سیاست رژیم جمهوری اسلامی بایستید! یعنی اصل حمله نظامی و سیاست جنگی دولت آمریکا از سوی ایشان اصلی پذیرفته شده است، فقط باید بهانه دست آمریکا نداد!!
آیا برای مقابله با جنگ طلبی دولت آمریکا، میتوان جنگ طلبی و سیاست های دولت ایران را فراموش و یا کمرنگ کرد؟ و یا بالعکس در ضدیت با رژیم جمهوری اسلامی به سیاست دولت آمریکا پناه برد؟
دولت آمریکا سالهاست که روابط پشت پرده خود را با جمهوری اسلامی به پیش برده و در مقابل سیاست های ضد انسانی او نرمش به خرج داده است.
اگر با استدلال برخی از دوستان ضد امپریالیست حرکت کنیم ، بایستی با بن لادن همراه گردیم، احمدی نژاد که سهل است. خوب است که اسناد بسیاری در دوستی و روابط خانواده بوش با بن لادن علنی شد . کمک های بی شائبه آمریکا به حزب الله و اسلامیون در منطقه و اروپا بر کسی پوشیده نیست. آنوقت دوستانی پیدا میشوند که از اسلام ستیزی آمریکا! صحبت میکنند!!
دوستان عزیز! کرزای و دولت اسلامی- آمریکایی او پیش روی ماست. دولت کردستان ، عراق ، عربستان، کویت و ... نمونه هایی هستند که میزان به اصطلاح ضدیت آمریکا را با مذهب اسلام و بنیادگرایان اسلامی نشان میدهند. این شعارها شاید برای بوش مصرف داخلی داشته باشند ولی شما از اسلام گریختگان و روشنفکران را چه به باور این ادعاها ی دولت آمریکا!!
دولت آمریکا همچون دولت ایران ، راه خروج از بن بست سیاست های داخلی و خارجی خود را در پیش برد این جنگ در حال حاضر زرگری میبینند. بدیهی است تحت شرایط ویژه ای - که به نظر من در حال حاضر موجود نیست- امکان حاد شدن اوضاع و درگیری نظامی موجود است. آنوقت سیاست ما میبایست افشای طرفین درگیر در چنین جنگی ناعادلانه ، و از سوی دیگر استفاده از شرایط بحرانی به پیش آمده برای اعتلای مبارزات مردم و تلاش برای سرنگونی رژیم باشد.
شعار "دستها از ایران کوتاه!" (3)
مطمئن باشید در صورت بروز چنین جنگی حوادث با سرعتی برق آسا از ما پیشی خواهند گرفت و مردم در عمل راه خود را از دشمن خارجی و همینطوراز دشمن داخلی تفکیک خواهند کرد.
همانهایی که امروز آرزوی حمله نظامی آمریکا را برای رهایی از شر این رژیم در دل دارند، در اولین ساعات یک حمله نظامی متوجه خواهند شد که سربازان آمریکایی نه با کوله پشتی هایی پر از آزادی، نان و دمکراسی بل با کوله پشتی هایی پر از گلوله و خون و خشونت به در خانه های آنان خواهند کوفت.
در چنین اوضاعی است که ما مردم را نه به پشتیبانی از "استقلال ایران" (بخوان به دفاع از دولت خودی!)، بل به مبارزه با هر دو متجاوزبه حقوق مردم ، فرا میخوانیم و موجودیت مبارزاتی ما تنها در چنین صفی است که معنا می یابد.
پیشبرد این سیاست آنچنان حساس است که میبایست از هم اکنون اشکال عملی آن را به بحث گذارده و خود را آماده واکنش سازیم. تا در صبح آغاز جنگ احتمالی با شعار بی بو و خاصیت"دست ها از ایران کوتاه!" به خیابان نیاییم. و بدانیم که جمهوری اسلامی حاکم بر سرنوشت میلیونها انسان ایرانی است و سالهاست بی حقوقی مطلق را به آنان تحمیل کرده است. شعار های ما بایستی این روی واقعیت را نیز انعکاس داده و جنبش صلح را با جنبش آزادی خواهی پیوند دهند.
این هشدار برای چیست؟
این دوستان در پیام افتتاحیه کنفرانس میگویند:"امروز جنبش زنان بايد آگاه تر و هوشيارتر عمل كند. آمريكا با سوء استفاده از حقوق زنان و آزادی برای زنان و حقوق بشر به لشگركشی به سود امپراتوری خود ادامه می دهد. به وسيله ابزارهای گوناگون خود به ترويج گرايشات فمينيست شرق گرا، يا كلونياليست فمينيست دامن می زنند."(4)
این همان نگاهی نیست که به ما میگوید چهره ایران !را در جهان بد نشان ندهید! آمریکا در پیشبرد سیاست جنگی اش از آن استفاده میکند! از نقض حقوق بشر و اعدام های وحشیانه خیابانی بگوییم یا نه؟ هوشیار تر یعنی چه؟ یعنی هر کلام ضد رژیم خود را چندین بار مزه مزه کنیم تا ببینیم آیا مورد سوء استفاده دولتی در جهان قرار میگیرد یا نه؟ و در این میان خواسته های خود را فراموش کنیم و در بازی بین دولت ها حل شویم! این است معنای هوشیاری از دید این دوستان! درست مضمونی که در کل کنفرانس و در انتخاب سخنرانان به پیش بردند.درست آن نگاهی که سال گذشته چاپ پوستر اعدام دو جوان در مشهد را خدمت به نئوکان ها تفسیر کرد!(5)
این استدلال میگوید: نوک تیز حمله را بایستی به سوی آمریکا نشانه رفت و از برخورد و موضع گیری قاطع با جنایات و تضییقاتی که بر زنان و مردان آزاد اندیش روا میشود ، سخنی نگفت که مبادا کلونیالیست ها از آن بهره برند!
سال 2007 و نزدیکی این بیانات به بیانات حزب توده و اکثریت در سال 1357 و پس از آن،(امام ضد امپریالیست و دولت مستقل و ملی ..) آن هم در خارج از کشور و از سوی طیفی که خود را جزو نیروهای رادیکال ضد رژیم میدانست نشان میدهد که جمهوری اسلامی سیاست مناسبی را برای جلب پشتیبان به کار گرفته است.
اگر این طیف با سرکوب و کشتار در سیاست داخلی رژیم مرز دارند، چه باک! آنها را میتوان با شعار های ضد آمریکایی به دفاع از سیاست خارجی این رژیم کشاند!!!
و اما برای همه شما چون روز روشن است که سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی یک دولت و جنگ ادامه سیاست با ابزار دیگر است!
فراموشی این بدیهیات ساده از چه روی؟
شادی امین
ShadiAmin@web.de- این مقاله اولین بار در سایت شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی (شبکه)منتشر شده است.www.shabakeh.org
(1)گزارش پروین کوه گیلانی در مورد کنفرانس/ نقل قول از پیام کمیته محلی
http://www.sedaye-ma.org/web/show_article.php?file=src/zanan/parvin_08182007.htm(2) رجوع شود به گزارش مهوش ناصحی و سیمین رویانیان در مورد کنفرانس
http://iran-chabar.de/article.jsp?essayId=10483(3) شعاری که دوستی که سالهاست در تبعید زندگی میکند در تظاهرات ضد جنگ امسال در فرانکفورت به زبان آلمانی روی پارچه ای بزرگ نوشته و با تعدادی دیگر فعالین صلح حمل میکرد.
Hände weg vom Iran!
(4) گزارش پروین کوه گیلانی در مورد کنفرانس/ نقل قول از پیام کمیته محلی
http://www.sedaye-ma.org/web/show_article.php?file=src/zanan/parvin_08182007.htm(5)رجوع شود به وبلاگ سیما شاخسار تبعیدی؟ یا مهاجر مقیم آمریکا