چهارشنبه
شعری از یاسر موساپور

«انهدام سوژه»
یاسر موساپور

1-
انگار چیزی از تو در آن چای بود
چیزی از تو
که هر لحظه «تو» را سر می کشید در «من»!-----------داغ ِ داغ!
«من» ، «من» که نبود!
نگاه کرده بودی!----------مستقیم!
و فرو کرده بودی «تو» را در دلم!-------(نگفته بودم؟)
در «من» که «تو» رفت ، «من» منهدم شد!
--------------------------من.../
---------------------------------ه.../
---------------------------------------دم.../
2-
چیزی نگفتی!
گفتم :‌«تو» یک تکه از انهدام «من» است!
چیزی نگفتی!
گفتم : لبت!
چیزی نگفتی!
و یک جرعه تلخ فرو رفتی!
--------------------------(دیروز ظهر ِ تنت نبود مگر؟...
-------------------------که خلوت کرده بودیم... داغ ِ داغ!)

3-
تو آمدی نیامده در گلو نشستی!
---------------------------وگرنه بغضی که نبود!
چیزی است در«من» انگار از «تو»
که هر لحظه می چکاندم از «تو»
به چایی که چیزی است انگار از «تو»
و انگار از «تو» چیزی است در چای!
----------------------------ها!می چکانی ام!
----------------------------وگرنه بغضی که نبود!

4-
«من» پرسید : ------------من چند نفرم؟
----------------------چیزی نگفت کسی...
«من» خواب بود روی تنت...
که کسی گفت:--------- برخیز!
فراق اش از پشت کوه بالا آمد!
1 Comments:
واقعا خوشحالم که تا این حد پیشرفت کردی. عالی بود خیلی عالی بووووووووووووووووووووووووووود

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!