سایت دو زبانه‌ فارسی-آلمانی
سایت دو زبانه فارسی-آلمانی
Montag
Ziba Karbassi

دو شعر از زیبا کرباسی
-
برای شنیدن شعر «رقص اتَن» اینجا را کلیک کنیک

-رقص «اَتن»*

وطن
وطن

وطن که همینجا باشد وطن

وقتی بوی تن تو داشته باشد وطن

مرا از خود نبرید

از خود به هیچ کجا نبرید

وقتی بوی تن معشوق بپیچد و مست کند اتاق

من و یادها و سایه ها تلوتلو چرخی بزنیم درهم و باهم

بمیریم کمی از هم

رقص بی قرار وطن کنیم وطن

و یادهای سرگردانی دوباره بیایند

یادهای تکه تکه از جنون جدایی دوباره بیایند

سرما و بی خانمانی بیاید در این اتاق زیر این سقف

تا مرا ببرد

یادهای پدربزرگ عمو دایی

من و بابا و چرخ و فلک بازی و «شاه گویلی» و «باغ گلستان»

گریه های مادر سوگوارم در عصرهای تابستان

هی اینهمه اینهمه اینهمه یادهای سرگردان

مرا از خود نبرید مرا از خود به هیچ کجا نه

وقتی بوی شب بو و انار دانه و مادربزرگ و به و ریواس و عمه و زعفران و نارنج و دایی و نقل نقل می دهد بغلت

شعر بغل جان

باغ باقلوا تبریز دل

شمس نفسم

وقتی مادربزرگ مرده باشد

عمه مرده باشد

دایی هم

و تکه هایی از تو نیز زنده مرده باشند در من

پس چرا بوی زندگی می دهد هنوز سینه ات

نفسم

نگذار ببُرند نفسم را

نگذار ببَرند

مرا نگذار معشوق

مرا از خود نگذار

و سینه ات این دشت اردیبهشت

که سرم سوی آن خم می شود

چه خوب است همینجا بمانم

وطن آغوش شعرآغوش مادروطن شعروطن معشوق شعر

نگذار مرا ببرند

نگذار مرا از تو به هیچ کجا ببرند.

--
* رقص «اَتن» رقص ملی افغانستان است.
-
------------------------------------------
--
برای شنیدن شعر «از پهلوانان پولکی‌ام» اینجا را کلیک کنیک
-
از پهلوانان پولکی ام
-
---
وقتی هوا هوای تخس شکنجه ست

نفس به اتحاد زهر جماهیر سرد کشنده

می گذارم روز بر پلکهای باد بوزد---با پلکها باز و بسته شود شب

شاخهای کوتاهش را با قیچی می چینم برای گوشه های خالی اتاق

دنیا پر از اتاقهای خالی ست

پر از این معشوق های تو خالی

که جای شهرها و نامها را نقطه چین می گذارند «نمی گذارم»

می گذرم از کانتین های زرد ذباله

دیوارهای سیمانی

حاشور میله های آهنی

جته بوقه های سیم خاردار

مارپیچ می روم از پله های فلزی زیگزاگ

تا در شادی مه آلودتان شرکت کنم باد بادبادک خندانی روی صورتم می چسباند

می چسبم در چهره خندان خوکی بر آگهی های ارزان گوش و کنار

خون می چکم از گوش از کنار از پهلو پهلو به پهلوی پهلوانان پولکی ام

......مارپیچ می روم از پله های فلزی زیگزاگ مثل مار به خودم در خودم می پیچم

خود خرفت نیمه دیگر تو نیستم دیگر تمام توام
-
-
-
-
-