اثر

جمعه

Ali Siami

سه شعر از علی صیامی

چراغ تاریک

فیوز چراغ های رابطه پریده
روز, هنوز از کون شب بیرون نیامده
که نعره ها
از گلوی تنها شاعر عشیره ها
از کوچه های دهکده ی تهران
گوش را می خوَرد.
من زیپ دهانم را از سر شب کشیده ام.
اینجا تهران است
کوچه ی سید صالح.

در سپید لیوان پلاستیکی
کنار ساز گروه" پنر ها"*
ولوشده بر سنگفرش چهارراه آلتونا
"یورو"یی می اندازم.
خیابان چراغانی می شود.
اینجا هامبورگ اس
کوچه ی صید سالح.
-
علی صیامی
یولی 2005-07-16 هامبورگ - آلتونا

---------------------------------------------

پنجاه و سه تکه

روزها و شب ها را به هم می دوزم
چل تکه را برسرم می کشم.
آه
امان از دست هفتم ها و چهلم ها .

هورمون ها که خودشان را
پنهان و آشکار،لوس کنند
کم و زیاد شوند،
نگاه به پشت سر برمی گردد
باخته ها از یاخته ها نبش قبر می کند
تا دیگر سرخوردگی ها خوراکم نباشد
تا من اسیر دو چشم دریایی ات بمانم
در حوصله ی دیدن چشم های سیاه مست دیوانه ی روسپی شده .

خیس از آبی ها
سیر از ریزش آبشار طلایی بر دوش ها
پیر و سبکبال
در خانه ای که هنوز از آرزوها پُر است
خواب می روم.

در باغ تنهایی های پنجاه و سه تکه ام
شاهزاده ای را می بینم
که در انتظار مرگ پدر نیست،
و تاج و باج را
تاراج می زند
با بازیگوشی های سر به هوا
با دونرمه ی گوش دخترانه ات.

شادی، سوار اسب سفید
از شوری آب های خزر
به قعر آب های بالتیک فرومی رود
به رود "البه" می آمیزد
از میانه هامبورگ به سوی خانه ام می تازد،
زنگ خانه ام را می زند.

اسبی ام عرق کرده و خیس
برزمین سبز تختم،
دهانم از این همه زیبایی هاج و واج .
دانه ی انگوری بر زبانم می نشیند،
از هم باز می شوی
و تمامی شیرینی و مستی شراب چهل ساله می شویم،
من و تو.
-
علی صیامی
هامبورگ 7 اوت 2007
-------------------------------------------
-

شب

سروصدای خیابان
بر شیشه ی پنجره می بارد .

زنانگی شب,
اززیر جاروی رفتگر و دستان شاطر
بر سبز و سرخ چراغ راهنمایی
مرد می شود.

به انبوه مردمانِ ایستاده ی سبز و زرد و قرمز
در بازار مال فروش ها
می خندم
از پشت پنجره.

خنده بر شیشه ی سرد پنجره می ماسد
ترسزده از نور
به زیرملافه ای
که هنوزخیس بوی تنش است
چشم به انتظار شب
پناهنده می شوم.

زنگ کلیساها ی تهران جمعه ای است.
-
-
علی صیامی
فوریه 2005 هامبورگ

حق انتشار محفوظ و متعلق به سایت اثر است

0 comments

0 Comments: