چهارشنبه
سه شعر/رامین حاجی کریمیان

سه شعر/رامین حاجی کریمیان
-

آوار

وقتی زلزله آمد
هشت ریشتر خراب شدم
مادرم هشت بار آوار زایید
پدرم آجرباران شد
وقتی زلزله آمد
خواهرم نامزدش را گم کرد
برادرم توی قبر رفت
ما که حیاط نداشتیم
همه دیوارها روی سرمان ریختند
-

-

رویا

هر شب میدان شهر
می آید توی خواب تو
بنز سفیدی کنار می زند
توی آن همه عمله
تو را با خودش می برد

-

-

شرع

فاتحه
بقره
آل عمران
می لرزد تنم
باید حواسش را پرت کنم
گیجش کنم
گیج گیج
تا نساء را نخواند
مادرم از هوو بدش می آید
.

-

-

-

0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!