جمعه
Sohrab Rahimi

در باره ی راگنار استرومبرگ
سهراب رحیمی


حرف زدن در باره ی شعر راگنار استرومبرگ کار ساده ای نیست که جمیع منتقدین سوئدی هم نظرات متناقضی راجع به اشعارش دارند. یکی او را رمانتیک و ساده و دیگرانی او را فلسفی و پیچیده می دانند. استرومبرگ که58 سال دارد، هیچگاه به استخدام دولت درنیامده و با اینکه سالها در رشته های ادبیات، تاریخ، فلسفه، جامعه شناسی، روانشناسی، انگلیسی و ایتالیایی تحصیل کرده، هنوز مدرکی ندارد.
از 23 سالگی که نخستین کتابش ار چاپ کرد، به عنوان شاعرومنتقد با نشریات مختلف همکاری کرده و از طریق حق الزحمه ی نقدنگاری و ترجمه روزگار گذرانده است. او گاهی هم در دانشکده ی ادبیات تدریس می کند. استرومبرگ به زبانهای انگلیسی، دانمارکی و ایتالیایی تسلط دارد و اشعاری از این زبان ها به سوئدی برگردانده است. از آن جمله است ترجمه ی یازده شاعر دانمارک و ترجمه ی اشعار جان اشبری که مطرح ترین شاعر معاصر امریکاست.
استرومبرگ از معدود شاعران معاصر سوئد است که هنوز دچار وسوسه ی نوشتن رمان نشده ولی بجای آن در طول 35 سال شاعری، پانزده کتاب شعر دارد. کتابهایش عموما کم حجم اند( بین 30 تا 50 صفحه) اما بسیار پرمحتوا. بیخود نیست که بزرگترین جوایز شعر سوئد را نصیب خود کرده است. از آن جمله اند جایزه ی دونیو، جایزه ی یوته بوری پستن و جایزه ی آکادمی که جایزه ی مخصوص آکادمی ی نوبل سوئد است و بعد از نوبل،بزرگترین جایزه ی شعر در این کشور است.
استرومبرگ شاعر زیبایی نیست که او اصولا منکر زیبایی ی تصنعی ست. برای او شعر، احساسات نیستند و آنچه مهم است تصویر است. طبق تعریف او شعر عبارت است از تصویر و کلمه و سکوت. آن که به دریا نگاه می کند و آه و ناله سر می دهد شعر نمی گوید. شاعری یعنی کشف زشتی ها . شاعر نه حامل حقیقت است نه به دنبال آن. حقیقت را باید گذاشت برای مصلحین اجتماعی.
استرومبرگ علاقه ی زیادی به شاعران کلاسیک و قدیمی دارد. او سه کتابش را خطاب به شاعر رومی »کاتولوس« ( 100 تا 50 قبل از میلاد) سروده است. استرومبرگ در اشعارش از استعارات و اساطیر زیاد استفاده می کند و سعی می کند بین آنها و دنیای صنعتی امروز فضایی از اندوه و تنهایی ی انسان و نوستالژی ی همیشگی ی شاعر بیافریند.
-
-

مصاحبه ی سهراب رحیمی با راگنار استرومبرگ
(این مصاحبه به طور مکاتبه ای با آقای راگنار استرومبرگ انجام شده و با اجازه ی رسمی ی ایشان برای سایت اثر فرستاده می شود)

- به نظر شما شعر چیست؟
- جایی که من تبدیل می شوم. به انسان. به زبان.

- از چه زمانی شروع به نوشتن کردید؟
- از بیست سالگی

- بیشتر از کدام شاعر تاثیر گرفته اید؟
عده شان زیاد است. اما تعدادی هستند که من بیشتر از بقیه بهشان رجوع می کنم: کاتولوس، بلمان، اکه لف، توب، جان اشبری، پازولینی، نورن، - مطمئنن عده شان بیشتر از اینهاست، ولی فعلا فقط اینها را به یاد دارم. آها. بله، شکسپیر، مسلما. هم غزلهایش و هم نامیشنامه هایش. و بعد هم ریلکه- مدت زمانی طول می کشد خواندن نوشته های او بی آنکه چشمه اش تمام شود.

- شعرهای شما از طرف منتقدین و مردم چگونه ارزیابی شده؟
- شاعران هرگز به اندازه ی کافی تشویق نمی شوند، اما اینطوری سی و چهار سال بعد از چاپ اولین شعرهایم در مجله ی بی ال ام در پاییز 73، باید بگویم که خیلی خوب پیش رفته است. من خواننده دارم، کتابهایم به چاپ می رسند، چه توقع دیگری می توانم داشته باشم.

- نظرتان راجع به شعر امروز سوئد چیست؟
- مثل همیشه شعر ما از نثر قوی تر است. شاعران جوان بسیاری هستند که مورد علاقه ی من هستند. از آن جمله اند: لی لی، پاملا یاسکوویاک و پتر لیندگرن. تا آنجا که به نسل من مربوط می شود، ماهایی که هنوز زنده ایم و می نویسیم، بهترین کارهایمان را در دهه ی نود نوشته ایم.

- از کجا می توان فهمید که یک شعر، شعر خوبی ست؟ آیا در این رابطه می توان به نظر منتقدین اعتماد کرد؟
- اگر شعری تغییر ایجاد کند، یا طرز تلقی شما از جهان، تشریح شما و تجربه ی شما را به اندازه ی حتی یک میلیمتر جابجا کند،شعر خوبی ست. سوال دوم راجع به چیزی کاملا متفاوت است و باید جداگانه بررسی شود در مورد هر کتاب مشخصی. نظر من اینست که منتقدی که از کتابهای من تعریف کند مسلما منتقد خوبی ست.

- با توجه به اینکه خودتان هم نقد می نویسید، نظرتان راجع به نقد شعر در سوئد چیست؟
- نقد شعر در سوئد، مسئله ای حاشیه ای ست، مثل چیزی که انگار برای خواننده بی ارزش است. برای شاعران اما این مسئله بیش از هر زمان حیاتی است؛ چرا که یک نوع بررسی و خوانش جدی از شعرشان است. من اصلا اطلاعی راجع به منتقدین جدید ندارم، هیچکدام از آنها هیچ تاثیر مثبتی روی من نداشته اند. شاید هم علتش اینست که من نشریات اشتباه را در ساعت های اشتباه می خوانم.

- به نظر شما، نقش روزنامه ها و رادیو و تلویزیون در اشاعه ی شعر چه بوده است؟
- تاثیر رسانه های عمومی هم مثبت بوده و هم منفی. یک شاعر تازه کار می تواند بسیار مورد توجه قرار بگیرد، اما مدت زمان زیادی طول نمی کشد. مشکل اینجا اینست که توجه بیشتر معطوف به شاعر است تا شعرش، یک چهره،( نه شعر، نه زبان) است که تبدیل به یک کالای تجارتی می شود.

- یک شاعر باید چگونه باشد؟ باید به چه شغلی بپردازد؟
- چه پاسخی می شود به این سوال داد؟ نظرتان چیست اگر بگویم که شاعر باید خوش تیپ، خوشکل، ثروتمند و سخاوتمند باشد. اینکه بغیر از شعر گفتن چه کارهای دیگری می کند و به چه می پردازد اصلا از نظر من اهمیتی ندارد.

- آیا این یک مضیت است یا یک مضرت که شاعر نمی تواند از طریق شعرش زندگی کند؟
- البته همه ی اینها بستگی دارد. اگر معروف بشوی و مورد توجه مطبوعات و منتقدین باشی نانت توی روغن است. اما خوب این حقیقت است که کسب درآمد از راه کار هنری روزبروز سخت تر می شود در این کشور و این حقیقتی تلخ است.

- جوانان چگونه می توانند کتابهایشان را چاپ کنندوقتی که ناشرین به بهانه ی فروش کم و یا نداشتن بوجه ی کافی از چاپ شعر سرباز می زنند؟
- جوانها باید همان کاری را بکنند که جوانان همیشه انجام داده اند؛ ادامه دادن به نوشتن، ادامه دادن به زندگی.

- چگونه می شود توجه مردم را به شعر و شعرخوانی جلب کرد؟
شعر، هیچوقت مسئله ی مهمی برای مردم نبوده. حقیقتش من تعجب می کنم از اینکه شعر این همه خواننده دارد. و اگر نگاهی به آمار کتابهای قرض گرفته شده بکنیم، می بینیم که تعداد کتابهای وام گرفته شده خیلی زیاد است. این مسئله که؛ ای کاش تعداد بیشتری کتابهای ما را می خریدند تا ناشرین اینقدر به ما قر نزنند، یک مسئله ی دیگر است.

-
-
0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!