چهارشنبه
تآملی در واژه دگرباشی




ابتدا یک تقاضا: از همه دوستان و علاقمندان دعوت می شود که بعد یا قبل از خواندن مطلب ” تآملی در واژه دگرباش”، به وبلاگ زیر سر زده و بدفاع از دستگیرشدگان اصفهان برخیزند:



تآملی در واژه دگرباشی
تیزبین

زبان فارسی تنها در عرصه تکنیک، صنعت و اینترنت کمبود واژه ندارد، در عرصه مباحث ج-نسی هم با کمبود واژه مواجه است. به نوشته های بعضی از روشنفکران دگرجنسگرا که گاهی در عرصه مسائل ج-نسی قلم می زنند دقت کنید تا ببینید که چگونه پورنوگرافی را “هرزه” نگاری ترجمه می کنند و چون “هرزه” هم منفی است پس زمین و زمان را بهم می بافند تا بین اروتیک و پورنوگرافی دیوار چین بکشند در حالی که مرزی بین ایندو نیست.
اخیرآ هم واژه ” دگرباش” یا ” دگرباشان ج-نسی” در محافلی در درون جنبش همجنسگرایان ایران رواج یافته است و عده ای بدون توجه به معانی و اشکالات وارده بر آن، این واژه را چپ و راست بکار می گیرند.
زمانی هنرمندان سوررئالیست بخصوص زنان نقاش سوررئالیست فمینیست با هدف بزرگداشت ج-نسیت و تصویر بدن بدون روح ( یا جان) و نشان دادن اینکه بدن خود بخود مردانه و زنانه ندارد، به کشیدن تصاویری رو آوردند که بعدآ معلوم شد همه در خدمت پاسخگویی به فانتزی و نیازهای ج-نسی مرد(سالارانه) قرار می گیرند. بدان دلیل که در اینگونه نقاشی ها زنان عمدتآ لخت، با آلت ج-نسی و پستانهای برجسته و چه بسا بر بالای دار تصویر می شدند اما تصاویر مردان اغلب در غبار و کت و شلوار پوشیده.
بکارگیری واژه ” دگر باش” یا “دگرباشان ج-نسی” برای اقلیت ج-نسی در کشور آنهم توسط عده ای از همجنسگرایان و همینطور ترجمه پورنوگرافی به ” هرزه” نگاری آدم را بیاد همان زنان هنرمند سوررئالیست می اندازد. در این مطلب اما به تناقضات و اشکالات وارده بر “دگرباش” پرداخته می شود.
” دگر باش” ظاهرآ ترجمه ای است از واژه انگلیسی ” کوئیر” و علت بکار گرفتن آن توسط بعضی از همجنسگرایان ایران، همانا فراگیر بودن آن اعلام می شود. یعنی واژه ” همجنسگرا” تنها شامل زنان و مردانی می شود که گرایش ج-نسی همجنسخواهانه دارند و انواع و اقسام گروه های ج-نسی دیگر که در معرض انواع فشارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستند، را در بر نمی گیرد؛ از جمله ترانس سکشوالها و ترانس وستیت ها (1) یا سادومازوخیست ها. پس برای جبران محدودیت مرزهای واژه همجنسگرا از ” دگرباش ج-نسی” استفاده می شود. جالب اینجاست که بجزء تعدادی از همجنسگرایان، هیچ کس دیگری از جمله افراد گروه های ج-نسی مهجور واژه ” دگرباش” یا ” دگرباش ج-نسی” رادر مورد خود بکار نمی برند.
کوئیر یا دگر باش کلآ هویت ج-نسی و همینطور گرایش ج-نسی را مسکوت می گذارد و همه را در زیر یک چتر می برد یا بزبان دیگر همه را در یک دیگ می ریزد و آشی می سازد که معده را بهم می زند.
آنچه در کوئیر برجسته می شود این است که فرد تمایل و سلیقه ج-نسی متفاوتی از سلیقه و هنجارهای حاکم دارد. حال طرف چه همجنسگرا باشد چه دگرجنسگرا، چه ترانس سکشوال باشد چه بای سکشوال و غیره. نباید فراموش کرد که بسیاری از مردم، به اشتباه، همجنسگرایان را عمدتآ پسرانی می دانند که صرفآ نقش مفعول در رابطه با مردان دیگر( که جامعه آنها را دگرجنسگرا می داند) ایفا نموده ، می خواهند لباس جنس مخالف بر تن کرده و در نهایت تغییر ج-نسیت دهند. قاطی کردن و کم رنگ کردن هویت و گرایش همجنسگرا و سکوت در مورد تفاوت آن با گروه های ج-نسی دیگر نه تنها توهم جامعه را اصلاح نمی کند بلکه به آن دامن هم می زند. در حالی که پرداختن به موضوع گرایش ج-نسی همجنسگرایان و هویتی که با خود بهمراه دارد و معرفی این هویت و دفاع از اعتبار اخلاقی و علمی آن می بایست مسئله مرکزی امروز جنبش همجنسگرایان کشور باشد.هر چند هویت (از جمله هویت ج-نسی) ممکن است بحث گسترده ای بطلبد و در مورد پایداری یا عدم پایداری آن نظرات متفاوتی وجود داشته( یا زاده شوند). اما در شرایط فعلی ایران دادن این آگاهی که فرد همجنسگرا هویت ج-نسی اش این است، از فیزیک بدن خود و آلت ج-نسی خود ناخشنود نیست و همچون ترانس سکشوالها نمی خواهد تغییر ج-نسیت دهد ، بسیار مهمتر از ورود به بحث های آکادمیک و روشنفکرانه (عمدتآ چپ روانه) است. توجه داشته باشیم که ترانس سکشوالها بیمار بودن خود را رد نمی کنند حداقل به این خاطر که دولتها مخارج تغییر ج-نسیت آنها را تقبل کنند، در حالی که همجنسگرایان بیمار نیستند خواهان تغییر ج-نسیت نمی باشند.علیرغم آنکه خود نظریه کوئیر آنچنان که باید و شاید تبیین نشده و در غرب هم کلی ایراد و اشکال به آن وارد می دانند، اما در ادبیات همجنسگرایان ایران کلآ بحث چندانی در باره آن صورت نگرفته و مهمتر از آن هیچگونه برخورد تئوریک انتقادی یا تبیینی نسبت به آن انجام نشده و بدون سر و صدا به ” دگرباش” ترجمه و از پنجره جنبش آن را وارد کرده اند. درس گیری از تجارب جنبشهای همجنسگرایان جهان و معرفی مباحث آنها در درون کشور حق جنبش همجنسگرایان کشور است اما کپی برداری صرف و چشم بسته و بدون توجه به مکان، فضا و شرایط، گاهی به نتائج عکس می انجامد.
واژه کوئیر بدرستی با پیشداوریهای درون همجنسگرایان و دیگر اقلیت های ج-نسی می ستیزد ولی در پرداختن به هویت های ج-نسی افراد از واژه ” همجنسگرا” بسیار کم می آورد.درست است که واژه همجنسگرا در باره رنگ پوست و نژاد و زبان و قومیت افراد سکوت می کند اما این بمعنای تآئید نابرابریهای وارده بر افراد و اقلیت ها یا ملیت ها بخاطر تعلق طبقاتی یا قومی و نژادی نیست. در عین حال واژه ” کوئیر” با همه ادعاهایش در اینباره، اما چیز دندان گیری برای ارائه کردن ندارد.کوئیر یک زمانی نوعی فحش و توهین ( به همجنسگرایان) در غرب محسوب می شد و مانند بسیاری واژه های منفی مشابه همراه با پیشرفت برابری جویی های همجنسگرایان آن جوامع محتوای آن تغییر داده شد و شکل نوعی ” اعلان جنگ” به تعصبات اجتماعی بخود گرفت ” من با هنجارهای شما نمی خوانم، من متفاوت هستم، نمی خواهم مثل شما باشم، کاری هم نمی توانید بکنید. قانون هم از من حمایت می کند.” چنین باریکاد گرفتنی برای فضای پست مدرنیسم اجتماعی غرب شاید جنجال برانگیز نباشد و جامعه را به مقابله جویی با فعالیت های همجنسگرایان و دیگر اقلیت های ج-نسی نکشاند اما چنین سنگر گیری برای جامعه نیمه سنتی با سیستم غیردمکراتیک ما بسیار زود است و حتی ممکن است به نوعی دشمن تراشی برای کل جامعه همجنسگرایان هم منجر شود. بخصوص که جامعه همجنسگرایان درون کشور نه آنچنان متشکل است و نه حتی آمادگی چندانی برای تشکل از خود بروز می دهد.ظاهرآ عده ای از طرفداران واژه کوئیر معتقدند که سکشوالیته در طی دوران دگرگون می شود و هویت ج-نسی( نه گرایش ج-نسی) ثابت نیست. این عده استدلال خود را با توجه به نظریات میشل فوکو مطرح می سازند. بخصوص که ادعا می کنند واژه همجنسگرا اقلیت سادومازوخیسم را در بر نمی گیرد. میتوان پرسید که نظریات فوکو تا چه اندازه متآثر از گرایشات سادومازوخیستی خود فیلسوف بوده باشند. اما در مورد امکان تحول یافتگی هویت ج-نسی کنکاش چندانی صورت نگرفته و بسیاری هم آن را رد کرده اند. اگر این مسئله واقعیت داشته باشد آنوقت باید به عوامل مؤثر در تغییر و دگردیسی هویت ج-نسی پرداخت که در واقع طرفداران نظریه کوئیر در مورد آن سکوت می کنند. با اینهمه مسلم است که گاهی گرایش ج-نسی در بعضی از افراد بصورت پنهانی باقی می ماند و در شرایطی خاص ممکن است فرصت بروز پیدا کند؛ این نمونه را میتوان در کسانی دید که در سنین معینی بعد از جدایی از همسر ( یا فوت همسر) ناخودآگاه احساس و تمایل ج-نسی/عاطفی به همجنس را در خود کشف می کنند و هویت ج-نسی جدیدی برای خود اختیار می نمایند. نمونه های دیگری هم میتوان بر شمرد. اما این دگردیسی هویت ج-نسی اجباری نیست . در حالی که در کشور ما مسئله دگرجنسگرایی اجباری و تحمیل هویت ج-نسی برجسته تر و حل آن مبرم تر است.از طرف دیگر تآکید بر این نظریه و عمده کردن آن، به محافل مخالف همجنسگرایان این بهانه را خواهد داد که بر درخواست های خود مبنی بر دست کشیدن همجنسگرایان از هویت ج-نسی خود و در پیش گرفتن هویت دگرجنسگرایانه بیشتر پافشاری کنند.
ضعف دیگر واژه ” کوئیر” این است که تنها ناهنجاری را پاس می دارد، هویت سیال را می پذیرد و سکشوالیته را امری اجتماعی معرفی می کند نه طبیعی و ذاتی. اگر این ادعا صحت داشته باشد آنگاه ادعای بعضی ها مبنی بر اینکه همجنسگرایی با جامعه سنتی و اسلامی ما نمی خواند و این گرایش ” منحرفانه” از عواقب فرهنگ جامعه غربی است را چگونه میتوان رد کرد. علاوه بر آن رد پیش فرض های مبنی بر طبیعی بودن دگرجنسگرایی خواه ناخواه به رد نظریات مربوط به طبیعی بودن همجنسگرایی منجر می شود. یعنی همجنسگرایی و دگرجنسگرایی اکتسابی تلقی خواهند شد و آنوقت متعصبان مذهبی حق دارند با قشار و تهدید از باز شدن مبحث مربوط به همجنسگرایی ممناعت کنند تا مبادا پای چنین پدیده ای به کشور باز شود. چیزی که در مسیر ج-نسیت سیال است و تغییر می کند همانا رفتار و نقش ج-نسی است. یک نفر ممکن است در فلان حالت روحی / روانی و با فلان شخص نوع خاصی از هماغوشی را ترجیح دهد و در حالت و روحیه متفاوت شکل دیگری از رفتار و نقش ج-نسی اختیار کند. حتی گذشت زمان و کسب تجربه و شناخت هم در تغییر رفتار و نقش ج-نسی دخالت دارد اما هیچکدام از اینها ربطی به گرایش ج-نسی ( همجنسگرایانه یا دگرجنسگرایانه) ندارند. بعبارتی رفتار، ذائقه و سلیقه ج-نسی ربطی به نوع گرایش ج-نسی ندارند، بوسیدن و در آغوش گرفتن، لذت یا نفرت از بکارگیری حرف های سکسی و رکیک در هماغوشی، علاقه به پوشیدن نوع خاصی از لباس، انواع روش های انجام عمل ج-نسی و…. همه و همه در همجنسگرایان و غیر همجنسگرایان دیده می شوند و همه این رفتارها ذات فلان یا بهمان هویت و گرایش ج-نسی نیستند.
می توان پرسید که مرز و محدود ی اقلیت های ج-نسی که طرفداران واژه ” دگرباشان ج-نسی” خود را مدافع آنان می دانند، کجاست؟ آیا فقط همجنسگرایان، ترانس سکشوالها، ترانس وستایت ها و سادومازوخیست ها اقلیت ج-نسی هستند؟ کسانی که به سکس گروهی علاقمندند، کسانی که در عین هماغوشی از دید زده شدن توسط دیگران لذت می برند یا کسانی که دوست دارند هماغوشی دیگران را نظاره کرده و از این طریق به اوج لذت ج-نسی می رسند، کسانی که به سکس گروهی تمایل دارند، طرفداران مصرف پورنو گرافی و….. چی؟ آیا اینها هم در محدودی ” اقلیت های ج-نسی ( دگرباشان) قرار می گیرند و طرفداران کوئیر( دگرباش) رسالت رهایی و آزادی همه این گروه ها را برای خود قائلند؟ براستی که سنگ بزرگ نشانه نزدن است. هدف از این گفته نفی انواع و اقسام گروه ها نیست، نفی ستم و محدودیت های اعمال شده بر آنها هم نیست، بلکه هدف این است که گفته شود استراتژی را نباید بجای تاکتیک گذاشت.
اگر واژه کوئیر در محیط پست مدرن غربی رسالت محو کامل نابرابری های ج-نسی را دارد و حتی برای رهایی خود دگرجنسگرایان از ستم ذهنیت ها یشان که به محدودیت و سانسور خود آنها می انجامد، تلاش می کند اما اصطلاحات و عبارات پست مدرنیستی در شرایط کشور ما میتواند به ادامه ستم منجر شود. درست همانطور که بعضی از پست مدرنیست های غربی ادعا می کنند که پوشش زنان در کشورهای اسلامی، ازدواج اجباری و… همه فرهنگ جوامع مسلمان است و غرب نباید تحت عنوان دفاع از حقوق بشر زنان جوامع اسلامی، ایده ها و فرهنگ دمکراسی خود را به آن جوامع تحمیل کند. اما ما ایرانیان و بخصوص جنبش زنان ما نمی تواند چنین ایده هایی را از آن خود کند.
بکارگیری واژه کوئیر ظاهرآ برای دادن این انتخاب به افراد است که بتوانند هر هویتی که خود مایلند را انتخاب کنند. هویت در اینجا تنها شامل هویت ج-نسی نیست بلکه نژادی و قومی هم هست. این قسمت از بحث نظریات کوئیری ظاهرآ برای میدان دادن به همجنسگرایان غیر سفیدپوست بوده، اما تناقضات آن آنچنان است که صحت و درستی آن را به زیر سئوال می برد. به این خاطر که تنها حق انتخاب یک نوع هویت به انسان می دهد یا بخش های مختلف هویت فرد را نافی همدیگر می داند. مثلآ یک زن سیاه پوست همجنسگرای اهل کنیا در آفریقا، یک هویت زنانه دارد، یک هویت قومی نژادی و یک هویت ج-نسی. تازه ممکن است این زن سیاهپوست آقریقایی لزبین هم باشد و بعنوان کارگر در کارخانه ای کار کند که این هویت شغلی اجتماعی او را تشکیل می دهد. هیچکدام از این هویتها نافی همدیگر نیستند و در مجموع ” خود” این زن ( هویت انسانی او ) را تشکیل می دهند.. ادامه همین بحث انسان را به تناقض عمده دیگری در ” کوئیر” می کشاند؛ اگر ” دگر” بودن و تفاوتها در کوئیر ارزش محسوب می شود اما با قراردادن همه گروه های محروم ج-نسی زیر چتر ” دگرباشان” ( کوئیر) تفاوتها عملآ بکنار نهاده و فراموش می گردند و جنبش همجنسگرایان را در بحث های آکادمیک در مورد نیازهای ج-نسی پیچیده، نامشخص و گاهی سردرگم، رها می کند. بکارکیری کوئیر فرد را از تآکید بر همجنسگرایان و حقوق آنها باز می دارد و بر اختلافات موجود بین یک همجنسگرا و یک ترانس سکشوال چشم می پوشد. حمایت از ترانس سکشوالها در چارچوب عدالت خواهی جنبش همجنسگرایان جای می گیرد همانطور که حمایت از جنبش زنان یا حمایت از طرفداران مصرف پورنو گرافی یا حقوق کارگران. درست است که ترانس سکشوالها با توجه به تبعیضات فرهنگی در درون جنبش همجنسگرایان پناهی برای خود می جویند اما واقعیت این است که ترانس سکشوالها خود را (بدرستی) همجنسگرا نمی دانند و با تغییر ج-نسیت خواهان یک زندگی دگرجنسگرایانه هستند. اکثریت بزرگی از ترانس وستیت ها هم تآکید می کنند که همجنسگرا نیستند و تنها نوعی فتیشیسم نسبت به پوشش زنانه دارند. گی و لزبین ها ( همجنسگرایان) اما همه زور خود را بکار می گیرند که بگویند نه خواهان تغییر ج-نسیت هستند و نه تمایلی به برقراری رابطه با جنس مخالف. مشکلات و دردسرهای هر کدام از این گروهها تا حدود زیادی متفاوت اند و بسیاری از گروه های نامبرده تمایل چندانی به شرکت فعال در جنبش همجنسگرایان ندارند. بکارگیری واژه ” کوئیر” برای پوشش همه گروه های ج-نسی محروم در واقع نوعی آرمانخواهی صرف و منزه طلبانه ی روشنفکرانه است که به تحولی در واقعیت های زمینی زندگی و مبارزات امروز همجنسگرایان ایران نمی انجامد. کوئیر و مختصات و نتائج آن بار سنگین مبارزه همجنسگرایان در کشور را سنگین تر می کند. اشتباه نشود هدف این نیست که گفته شود همجنسگرایان نباید از حقوق ترانس سکشوالها و ترانس وستیت ها دفاع کنند بلکه هدف تعیین اولویت ها است و بکارگیری روشها و زبان مبارزاتی ای که در هر شرایطی بهترین بازده را داشته باشد.
کوئیر در پی گسترش مرز هنجارهای اجتماعی و ” نرمال ها” نیست، بلکه در برابر آن می ایستد و خود را ” دگر گونه / غیرنرمال” معرفی می کند. بسیاری از افراد بدرستی خواهان این نیستند که برچسب ” غیرنرمال” بودن به آنها بخورد. واژه ” همجنسگرا” اما بر آن است تا خود را در درون هنجارهای حاکم تعریف کند و به گسترده شدن مرز هنجارهای اجتماعی و بازتر کردن چارچوب ” نرمالها” کمک می کند. واژه ” دگرباش” همکاری و حمایت دگرجنسگرایان از جنبش همجنسکرایان را هم نادیده می گیرد یا حداقل کمکی به شکل گیری اینگونه همکاری ها نمی کند. ا ز آن گذشته اگر کوئیر بمعنای متفاوت، دیگرگونه؛، عجیب و غریب باشد، اما در همجنسگرا بودن هیچ چیز عجیب و غریبی وجود ندارد.
کوئیر کلآ هتروسکشوالیسم ( دگرجنسگرایی) را برنمی تابد و آن را سرکوبگر می داند و از موضعی چپ روانه خواستار مقابله با آن است. چنین رویکردی خواه ناخواه اقلیت های ج-نسی و سلیقه های ” ناهنجار” درون دگرجنسگرایان را نادیده می گیرد و از ” دگرگونه بودن” آنها دفاع نمی کند. در نتیجه جنبش خود همجنسگرایان را هم از همراهی و حمایت دگرجنسگرایان مدافعان آزادی ج-نسی، باز می دارد و جنبش همجنسگرایان را با خطر ایزوله ماندن مواجه می کند.
کوئیر به قهر با جامعه رو می آورد؛ “حالا که مرا در تیم خود راه نمی دهید من هم می روم و تیمی برای خودم تشکیل می دهم”. پس خارج از محدوده می ماند و آنهم تنها و صرفآ بخاطر گرایش ج-نسی خود. و این متفاوت بودن در احساس ج-نسی را آنقدر برجسته می کند که همه تشابهات دیگر با جامعه را تحت تآثیر خود قرار می دهد. می توان گفت که ” دگرباش” به دام ادعاهای ” غیر نرمال” و ” خودی نبودن” همجنسگرایان که متعصبان آن را تبلیغ می کنند، می افتد و می پذیرد که همجنسگرا ” نرمال و خودی” نیست. گیریم که در پی ارائه تعریف جدیدی از این واژه ها باشد ولی اصلاح گرایانه نیست و تآثیر گذاری بر گفتمان جامعه را محدود می کند.واژه کوئیر با بار سیاسی چپگرایانه خود همجنسگرایان محافظه کار را پس می زند و از این طریق به شقه کردن تشکلات همجنسگرایان منجر می شود. این ادعا به معنای نفی رنگارنگی جنبش همجنسگرایان نیست. همجنسگرایان در مبارزات گروه های اجتماعی مختلف از جمله زنان، اقلیت های قومی، نژادی و همینطور کارگران و جنبش صلح شرکت فعال داشته اند و این بر اعتبار درخواست های آنان و حمایت اجتماعی اشان افزوده آما دست آوردهای کوئیر جزء بحث های روشنفکرانه در محافل دانشگاهی غرب دستآورد چندانی نداشته است.هرچند که بعضی از گروه های همجنسگرا بخاطر “پولیتیکال کورکت نس” امروزه واژه کوئیر را هم برای عقب نماندن از قافله بکار می برند. ولی برای ما ایرانیان و جوامع مشابه اینکه کوئیر چیزی برای حل مشکلات فعلی است یا نه جای سئوال بزرگی است.
درست است که در شرایط فرهنگی و سیاسی موجود جامعه ما همجنسگرایی در محدوده ناهنجاری جای می گیرد اما جامعه ما پویا است و از برکت مبارزات اقشار مختلف اجتماعی، جامعه حالت کاملآ سنتی بودن خود را از دست داده و وضعیتی در حال گذار از سنت به مدرنیته بخود گرفته یعنی جامعه ای است نیمه سنتی و نیمه مدرن. حرکت تاریخ رو به جلو است و با همه محدودیت ها نهایتآ جنبه مدرن آن بر جنبه سنتی غلبه خواهد کرد. در همین مسیر مرز هنجارها هم باز تر می شوند و همجنسگرایی بعنوان یک هنجار اجتماعی مورد قبول واقع خواهد شد. مبارزات همجنسگرایان در این شرایط درست باید در همین مسیر باشد یعنی گسترش محدوده هنجارها نه در بیرون آنها ایستادن. دیکتاتورها بی اخلاق ترین اند، بدین خاطر که با زور و فشارملتی را از حقوق و آزادی اش محروم می کنند. همجنسگرایان تنها در جوامع دیکتاتور زده سرکوب می شوند و حقوق اشان نفی می گردد و همین فاکتور به اعتبار اخلاقی همجنسگرایان کمک می کند. پس همجنسگرایی و همجنسگرایان نه عجیب و غریب اند و نه ” دگر باش و دگرگونه”، آنچه عجیب و غریب می نماید همانا تلاش بعضی از همجنسگرایانی است که با ” دگرباش” معرفی کردن خویش، به جدا کردن صف خود از ملت سرکوب شده می پردازند.
در حوزه زبان و بحث های آکادمیک، وروشنفکرانه احتمالآ واژه ” کوئیر” و مختصات روشنفکرانه ی چپ گرایانه آن می تواند برای خیلی ها خوشآیند باشد و هیچ مشکلی نیست که همجنسگرایان روشنفکر در مباحث و پلمیک های خود با دیگران (با احتیاط) آن را بکار گیرند اما برای همجنسگرایانی که با توجه به واقعیت های زمینی و در درون سنت و فرهنگ حاکم خواهان طرح مسائل خود هستند، بازده چندانی نخواهد داشت. چه فعالان حقوق همجنسگرایان در پی اصلاح ذهنیت روشنفکران نیستند بلکه خواهان تاثیر گذاری بر عامه مردم اند بهمین دلیل در انتخاب صحیح واژه ها و کلمات باید دقت بیشتری بخرج دهند. بله واژه کوئیر وسوسه برانگیز است بخصوص برای آرمانخواهانی که کاری به واقعیت های زمینی ندارند اما این در عمل مشکلی را حل نمی کند.====
(1)- مجله ماها جزوه ای تحت عنوان ترانس منتشر کرد که در آن بطور مفصل به توضیح مفاهیم ترانس سکشوال و ترانس وستایت و تفاوت آنها با همجنسگرایان پرداخته شده است. علاقمندان میتوانند این جزوه را از طریق ایمیل مجله ماها درخواست کنند یا مستقیما به لینک زیر مراجعه نمایند:

http://maha21.files.wordpress.com/2007/01/06.pdf



1 Comments:
Blogger بوصالح said...
استاد عزیز

" باش" فعل امر از مصدر باشیدن یا بودن نیست بلکه پسوند وصفی ست مانند تند رو یا تیز بین به قول مهدی مهمترین ایرادِ “دگرباش” مفهوم و دلالتِ آن است؛ تاکیدی که این واژه بر متفاوت بودن و دیگرگونه بودن و جدا بودن دارد تقسیم‌بندیِ ناخواسته‌ای ایجاد می‌کند که مشابهِ تقسیم‌بندیِ میانِ خودی و ناخودی است. با این تاکید در واقع از مردم دعوت می‌کنیم که به همجنس‌گرایان و اقلیت‌های جنسی به چشم ِ موجوداتی خاص و جدا از سایرین نگاه کنند،. به هر حال زبان فار سی را نباید با زبان دیگر مقایسه کرد در ضمن پسوند باز به تنهایی القای قبح نمی کند ودر عطف به ما قبل خود معنا می یابد اما واژه همجنس باز بر اثر کثرت استعمال و پیش زمینه های ذهنی منفور اذهان شده است
و گرنه بی بدیل سخن
خاقانی می گوید
تخت نرد پاکبازان در عدم گسترده اند
گر سرش داری برانداز این بساط باستان

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!