توتالیتاریسم اسلامی، پندار یا واقعیت
شهلا شفیق
چاپِ اول : زمستان 2006
به ياد هزاران زن و مرد مبارزى كه جان و جوانىشان به دست اسلامگرايان حاكم بر ايران به تاراج رفت.
فهرست پیشگفتار نويسنده بر ترجمه فارسی
پیش درآمد
فصل اول : ظهور و گسترش اتوپياي اسلامي
فصل دوم : حكومت الهي و مردم
فصل سوم : رويا در مواجهه با واقعيت
فصل چهارم : پاکسازی جامعه
فصل پنجم : زندان «اسلامي» : جهنم زميني
فصل ششم : گناه، جنسيت، زندان اسلامي
فصل هفتم : مقاومت، تابستان سياه، واپسين كلمات
فصل هشتم : پايان سخن
پیوستها : یادداشتها، اسناد و نامهها
پیشگفتار نويسنده بر ترجمه فارسی
هدف کتابی که پيش رو داريد تعمق در مفاهيم و مقولههايی است که طی دهههای اخير در مرکز بحثهای سياسی، اجتماعی و فرهنگی ميان ايرانيان قرار گرفته است : تقابل سنت با مدرنيته، غرب با شرق، مسئله دمکراسی و حقوق بشر و برابری زن و مرد. اين موضوعها، در ميان ما، عموماً به صورتی کلی مورد بحث قرار میگيرند. گمان من بر اين است که تجزيه و تحليل مشخص از پديدههای معين سياسی و اجتماعی میتواند به تعميق مباحث تئوريک کلی در زمينههای ياد شده بينجامد و آنها را در معرض نقد و سنجش قرار دهد.
در اين کتاب تجزيه و تحليل ساز و کار زندان سياسی در جمهوریاسلامی، طی دهه 1360 مبنای تحليل اسلامگرايی به مثابه يک ايدئولوژی سياسی قرار گرفته است. مراد از «اسلامگرايی» همان«اسلاميزم» است، به معنای ارائه يک ايدئولوژی سياسی بر مبنای اسلام، که همچون هر ايدئولوژی، گرايشهاى گوناگونى را از راست و چپ و ميانه در بر دارد. در بخش آغازين کتاب کوشيدهام اين نکته را بشکافم که همه انواع گرايشهاى اسلامگرايانه، اعم از ليبرال و معتدل تا محافظهكار و راديکال در ساخت و پرداخت و تبليغ اوتوپيای «اسلام رهايیبخش» که نتيجهاش پيروزی خمينی و يارانش در انقلاب 1357 بود، نقش فعال داشتهاند. همچنانکه اکثريت نيروهای غيردينی نيز از چپ و راست و ميانه، به سبب گرايش به اين اوتوپيا و فقدان رويکرد نقادانه، به همياری با آن برخاستند و ديکتاتوری شاه هم زمينه مناسب را برای پا گرفتن اين اتحاد اعلام نشده فراهم آورد.تجزيه و تحليل ارائه شده کوشش دارد نشان دهد که پيروزی اسلامگرايان در ايران نه به دليل پيروزی سنت بر مدرنيت و يا شتاب اصلاحات شاه در نوسازي ايران، بلکه نتيجه روندی است که آن را «مدرنيت مثله شده» ناميدهام. فهم اين مبحث، به گمان من، برای نقد نقطه نظراتی که با تکيه بر نسبيت فرهنگی، ارزشهای مدرني چون دمکراسی، حقوق بشر و برابری زن و مرد را پديدههايی «غربی» و ناهمگون با خصوصيات فرهنگی ديگر جوامع ارزيابی میکنند، اهميت بسيار دارد.
در بخش دوم کتاب با تکيه بر اسناد و خاطرات زندانیهای سياسی در دهه سياه 1360 به تحليل ماهيت توتاليتر «اسلامگرايی» پرداختهام. گرايشهاي سياسی نويسندگان اين خاطرات و اسناد متفاوت است و زاويه نگاهشان گوناگون. شهادتها و خاطراتِ از بندرستگان و جان به دربردگان از اين زندانها در زمره اسناد تاريخ شفاهی است که در آن هر راوی ناقل روايتی است از زبان خويش که طبعاً مهر نگاه و حافظه شخص او بر آن خورده است. اما اين روايتهای متکثر در تلاقی خويش، همچون آينهای چند بعدی، با ارائه تصويری همه جانبه از اين زندانها، دادههای ارزشمندی برای فهم ماهيت حکومتاسلامی به دست میدهند. اين بررسی، به نوبهی خود، به تعميق تفکر درباره رابطهی دمکراسی ، حقوق بشر و آزادی زنان با « جدایی دين از دولت» کمک میکند. میتوان گفت که بدين لحاظ تجربه ايران آزمايشگاهی است برای مشاهدات جهانشمول.
در بخش پايانی کوشيدهام به بن بست اصلاحطلبي اسلامگرا و نتايج زيانبار توهم امکان تحقق دمکراسی در عين حفظ چهار چوب ايدئولوژيک رژيم اشاره كنم. امروز، سه سال پس از چاپ اين کتاب به زبان فرانسه، آخرين « انتخابات» اسلامی که به پيروزی احمدی نژاد منجر شد، اين واقعيت را بيش از پيش آشکار نموده است. با اين حال، هنوز بسياری از قبول آن سر باز میزنند.بايد اذعان کرد که بعد از بيست و هفت سال تجربه حکومتاسلامی، مباحث تئوريک جاری نشانگر سرسختی نقطه نظراتی است که به طرق گوناگون از شناسايي «اسلامگرايی» به مثابه يک ايدئولوژی سياسی ضد دمکراسی طفره میروند. اين کتاب كوششي است در خدمت روشن ساختن اين واقعيت.اما هرگاه نويسنده و محقق شخصاً به انتخاب موضوعی برای بسط و تأمل دست میزند، بیگمان انگيزههای نيرومندی در کارند. برای من، نگارش اين کتاب حاصل بيش از پانزده سال توجه و تأمل و چون و چرا در چگونگی راهی بوده است که به همراه بسياری از مبارزان چپ هم نسل خود پيمودهام. حاصل از يک سو، انجام وظيفه ای است در نقد عمل و انديشهای که در آن سهيم بودهام، از سوی ديگر، اعاده حيثيت از نسل مبارزانیست متعلق به گرايشها و تفکرات گوناگون که با گذاشتن جان و يا جوانی خود در زندانهای حکومتاسلامی به حاکمان تامگرا، نه گفتند.
بعلاوه، در سايه ماندن واقعيتهاي اين دوران سياه، در چشم جهانيان تصوير دور از حقيقتی از جامعه ايران ارائه ميدهد، گويا جمهوریاسلامی انتخاب آزادانه اکثريت مردم ايران بوده است. اين بد فهمی امروز نيز به اشکال مختلف ادامه دارد. در واقع سانسور و سکوت درباره زندانها و سرکوب، حذف و تحريف تاريخ در خدمت توجيه و دوام وضعيت موجود است. از همين رو کار آنانکه با خاطرهنويسي و تهيه و نشر اسناد و مدارک و گرد آمدن در گروههای دفاع از زندانيان سياسی و حقوق بشر کوشيده و میکوشند پرونده اين جنايات را باز نگاه دارند، برای پيشبرد مبارزه برای آزادی و دمکراسی حياتی است. در واقع، آنان با دادخواهی فجايع گذشته در کار ساختن تاريخ امروزند. با نوشتن اين کتاب، من نيز خواستهام به سهم خود، در پيشبرد اين امر حياتي شركت كنم.
سخن آخر اينکه، در همفکری با يار و همراه گرامیام رضا ناصحی، مترجم اين كتاب، نکاتی که برای خواننده ايرانی بديهی است حذف شده، برخی اشتباهات سهوی تصحيح گرديده و با توجه به چاپ خاطرات ديگری از زندانيان سياسی در سالهاي اخير، نقلقولهايی هم به متن افزوده شدهاست. از تلاشهای او بسيار سپاسگذارم. همچنين از بهمن امينی مدير انتشارات خاورانکه به نشر اين کتاب همت گمارده است.