جمعه
سه شعر / امیر حسین افراسیابی
کارنامه

پشت درخت کوچه
مادر ایستاده است و
با دست های اسفنجی اش
پوست ترک خورده را نوازش می کند
نه می آید
نه می رود
هم چنان ایستاده است و انگار خانه ی مرا می پاید

پایین که می روم
رفته است و درخت
بوی صابون رخت شویی می دهد


مادام دیانا
مدام دانه می ریزد
نشسته است روی نیم کت
و ساق های چاق واریسی اش را از هم
چنان گشوده است که گویی می خواهد
تمام کبوتران ول گرد رتردام را
زیر تور دامنش به دام اندازد

سارا روزنامه را که روز بعد کهنه می شود
از کتاب بیش تر دوست می دارد
و دوست نمی دارد
عکس های یادگاری را

لیلا، آه
لیلا همیشه با دهان باز
و چشم های بزرگش نگاه می کند
و همیشه در چیز
چیز تازه ای می بیند
اگر گذار شناس نامه ام به بخش پنج افتاد
از دکتر امراض مقاربتی قبرش را سراغ می گیرم

زنجیری از نمایش ساق ها و باسن ها
قتل های دنباله دار و عشق های موقت
و رد پای انفجارهای زنجیره ای
در صدای شبانه ی زنجره ها
که با تکه پاره های روز
شعر مرا چل تکه می کنند

و این قلم
و آن قوری
هتل نیویورک
میز کهنه ی نهار خوری
سینک آشپزخانه
آخرین تراموای خط پنج
دختری که موی وزوزی اش را رنگ کرده است

و این قلم
و آن قوری
لیلا، آه ...، لیلای نازنین ...

رتردام، اکتبر 2006
.
*

پیراهن گل گلی ات قشنگ است
نه این عکس های دیجیتال
که نمی شود دیجیتال به دیوار آویخت

اگر درست بگردی
هنوز هم پیدا می کنی مرا
در گوشه ای ازهمین کناره ها
که تو را به میان دارند و
همین میانه که از من
کناره می گیرد

کمی کنار بکش
پیراهن گل گلی ات پیدا نیست


رتردام، دسامبر 2003
.
*

هوا عجب هوایی دارد
درخت گوش خوابانده
در هوای ِ کجاست؟
سنگ مثل ِ سنگ خوابیده است و
خواب ِ کوهستان می بیند

هم راه ِ باد
قاصدک آمد
هم راه ِ باد رفت
با صد هزار هان، ولی...آخر...ای وای هم نماند
قاصدک
شاید پیام ِ باد ِ بی پیام بود
که آمد، رفت

یادم نمی رود، ممنون
فنجان ِ خالی را
وارونه خواهم گذاشت تا بیایی
ته مانده های ِ قصه های ِ قهوه ای ات را
هزارباره از کنارم برچینی

از هوای ِ کوهستان چه خبر؟

فردا سری به «سی هزار» خواهم زد
شیر ِ تازه
قهوه
چند برگ کاغذ ِ سفید
و یک دسته گل برای ِ تو
که همیشه یادم می رود
درست چون سال روز ِ تولدت

شاید همیشه بوده ای

شاید شبی در ایست گاه ِ پَرتی
سوزن بانی مست
روی ِ ریل، قاف کرده باشد
که هی قطارها از قصه ها سبقت می گیرند
که دنیا مسابقه ی میدان های ِ همیشه سابق است
که من همیشه یادم می رود
قهوه را همین جا لطفن بگذار

رتردام، آگوست 2004
____________________
1000C (سی هزار): نام ِ یک سوپرمارکت
0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!