جمعه
ناتالی / داستان کوتاهی از ان انرایت ترجمه‌ی پریا آبادگر

به فرض که ناتالی منو از اشتباه در آورد. کی می دونه اون چی می خواد یا از چی خوشش می یاد ، فقط می دونیم از چی خوشش نمی یاد . حداقل حالا دیگه می دونیم. تلفونو که گذاشتم ، گفتم : " خیلی خوب ، دیگه مزاحمت نمی شم."

برچسب‌ها: , ,

0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!