ناتالی / داستان کوتاهی از ان انرایت ترجمهی پریا آبادگر
به فرض که ناتالی منو از اشتباه در آورد. کی می دونه اون چی می خواد یا از چی خوشش می یاد ، فقط می دونیم از چی خوشش نمی یاد . حداقل حالا دیگه می دونیم. تلفونو که گذاشتم ، گفتم : " خیلی خوب ، دیگه مزاحمت نمی شم."