هنر زیرزمینی چیست؟
فرهنگ کسرایی
زیرزمین یعنی بسیجی دوباره برای مبارزه با سنتهای واپسگرا، با ناآگاهی، مبارزه برای آزادی برای امید برای زیبائی ها. سخن از شاشیدن روی میز نیست. سخن این است؛ چه کسی فریاد میزند " محمد مرده است " .
.
راستش فکر نمی کردم که این نوشته¬ها اینقدر آدمها را برانگیزد. ولی کاش بهتر بود که هیچ سخنی از ادبیات زیرزمینی به میان نمی آوردیم. نمی دانستم که این دنیای ادبی به این اندازه از ما دور است. فکر می کردم دیگر زیرزمین را(در این معنا) جائی نمور و پلشت و جایگاه ناکسان و دیوان و دخمهای بدبو و ناپاک نمی پنداریم. دوست خوبمان اینچنین میآغازد: فضاحتگرانِ هنرِ نامتعارف. و سپس از میخارگی و زنبارگی و ناسزاگوئی ها و چاقوکشی ها و مواد مخدر و نوشاکهای الکلی و سکس وَ از ارواح وحشی عصیانگر سخن میگوید و با ریشخند می¬افزاید " این همجنسگرایان " !
از تمام آن چیزیکه ما از ادبیاتِ پرخاشگر و آزادیخواه می دانیم، آن ادبیاتی که در برابر فرمانروایان نیرومند و آن دبیرانی که با دستک و دفترشان بر جایگاه¬های زرین خود لمیده و پاسدارخوی¬ها و ترادادهای(سنتها) ماسیده برچهره¬ی آن دولتمندان شمکباره¬اند، تنها همین فضاحت ها را می توان برشمرد. شگفتا که این فضاحت های نامتعارف همیشه در درازنای تاریخ زیر چکمه¬ها و تن¬های لـَخت و سنگین آن عالیجناب، استخوان شکانده و جان داده¬اند. دولت فاشیستی آلمان اسم این فضاحتهای نامتعارف را گذاشته بود entartete Kunst . سوزاندن آن فضاحتهای نامتعارف در میدان شهر نورنبرگ از یاد هیچ نویسنده¬ای نمیرود و نباید که برود. از آن دسته از فوتوریستهای پایان سده¬ی 18 و آغاز سده¬ی 19 که در راهی پای نهادند که انتهایش مرز پر گوهر ناسیونال سوسیالیست ها و استالینیست های دوآتشه بود، که بگذریم، فوتوریست ها و در پی آنها شاخه¬های دیگرهنری¬ئی که برآمدند و بالیدند مانند ایمپرسیونیستها، فائویستها، اکسپرسیونیستها، دادائیستها، سورئالیستها،... همان فضاحتهای نامتعارفی بودند که بسختی سرکوب می شدند و با این حال در زیرزمینها( ! ) می بالیدند. لوترک همان کوتوله¬ی حرمزاده¬ای بود که میان رقاصه¬ها و روسپیان پاریس می پلکید. تابلوهایش همان فضاحتهای نامتعارفی بودند که سنتگرایان به رویش تف می¬انداختند. Egon Schiele همان بود که دادگاه اتریش طرحها و نقاشیهایش را، همان فضاحتهای نامتعارفش را، در برابر چشمهایش به آتش سپرد. Max Ernst, Hans Arp, Paul Eluard, Louis Aragon, Andre Breton, Michel Foucault سورئالیستها و دادائیستهائی که با فضاحتهای نامتعارفشان با سنتها به ستیزه پرداختند و آئینهای و رسمها را برهم زدند و روشنفکران را به چالش فراخواندند. همان فضاحت نامتعارفی که در کلیسا فریاد برآورد " مسیح مرده است " و بعد، آغاز جنبش دانشجوئی ده¬ی 60 همان فضاحت نامتعارفی که با موی بلند و یک گیتار برقی سرود آمریکا را درهم شکست. فضاحت نامتعارفی به نام جیمی هنریکس که نقابهایش را از روی صورتش با زخمه¬ی گیتارش میخراشید. و اندی وارهول که چهره خندان مصرف کنندگان بیمار را برسرمان می کوفت. و دیگر چه بگویم. بوکفسکی آنگاه که نخستین شعرهایش در شب¬نامه¬های زیرزمینی ( ! ) چاپ میشد روزی سه بار کتک میخورد. همان پیرمرد کثیف و پتیاره¬ای که بو می داد. بوی فضاحت جامعه¬ای از خوشی بادکرده. زیرزمین یعنی بسیجی دوباره برای مبارزه با سنتهای واپسگرا، با ناآگاهی، مبارزه برای آزادی برای امید برای زیبائی ها. سخن از شاشیدن روی میز نیست. سخن این است؛ چه کسی فریاد می زند " محمد مرده است " .
ولی انگار که دیگر جای شگفتی نیست که فضاحت های هنر نامتعارف اینقدر ساده برزبان روان میشود و هنوز بسیار سخت و گران است که فضاحت های سیاسی به زبان آید.
بیشتر از این من چه بگویم بیشتر از این من.