ترانهی پائیزی
شعر: پل ورلن
ترانه: شارل ترهنه
ترجمه: مسعود سالاری
گریههای بیامانِ
ویولونهایِ
خزان
زخم بر دل میزند
در فتوری
یکنواخت
بغض تنگم،
روی زردم،
خاصه هنگامی که ساعت مینوازد
باز میآرم به یاد
روزهای رفته را
اشک میبارم
میروم
با بادِ بد
که مرا چون خشک برگی
میبرد هر سوی با خود
...
بغض تنگم،
روی زردم،
خاصه هنگامی که ساعت مینوازد
باز میآرم به یاد
روزهای رفته را
اشک میبارم
میروم
با بادِ بد
که مرا چون خشک برگی
میبرد هر سوی با خود
Chanson d’automne (Verlaine – 1866)
Les sanglots longs
Des violons
De l’automne
Blessent mon cœur
D’une langueur
Monotone.
Tout suffocant
Et blême, quand
Sonne l’heure,
Je me souviens
Des jours anciens
Et je pleure
Et je m’en vais
Au vent mauvais
Qui m’emporte
Deçà, delà,
Pareil à la
Feuille morte.