خواننده:
نیکو فیدنکو
(Nico FIDENCO)
ترجمه از
ایتالیایی: مسعود سالاری
روزهاى
خاكسترى
خيابانهایی
دراز و بى صدا هستند
در ديارى
خلوت و بى آسمان
در خانهی
ایرِنه مىخوانند و مىخندند
آدمها مىآيند
و مىروند
در خانهی ایرِنه
شيشههاى شراب هست
امشب همه به خانهی
ایرِنه میروند
روزهاى بى
فردا، و آرزوى داشتنت
فقط همين
روزها، كه انگار از سنگ ساخته شدهاند
هيچ چيز
دیگری نیست، جز ديوارى برساخته از شيشههاى شكسته
در خانهی
ایرِنه مىخوانند و مىخندند
آدمها مىآيند
و مىروند
در خانهی
ایرِنه شيشههاى شراب هست
امشب همه به خانهی
ایرِنه میروند
و بعد، تو
هستی و خانهی ایرِنه
و هنگامی که
مرا میبینی به سویم میشتابی
در چشمانم مینگری،
دستم را میگیری
و مرا در
سکوت با خود میبری
در خانهی
ایرِنه مىخوانند و مىخندند
آدمها مىآيند
و مىروند
در خانهی
ایرِنه شيشههاى شراب هست
امشب همه به خانهی
ایرِنه میروند
روزهای بیفردا،
و آرزوى داشتنت
در روزهای
خاکستری میدانم کجا پیدایت کنم
روزهای
خاکستری مرا تا پیش تو میبرند
در خانهی
ایرِنه ، در خانهی ایرِنه
در خانهی
ایرِنه مىخوانند و مىخندند
آدمها مىآيند
و مىروند
در خانهی
ایرِنه شيشههاى شراب هست
امشب همه به خانهی
ایرِنه میروند.