زن در آثار اساطیری و حماسه ایرانی
نوشتهی بهروز سروش نیا
آفرینش انسان از
دیدگاه اسطوره
از دیدگاه اسطوره ای نخستین زن و مرد
بشر از نطفهی کیومرث ، ریخته شده بر زمین ، به شکل گیاهی ( ریواس ) پیوسته به هم از زمین روییدند . اهریمن بر اندیشهی آنان میتازد و آنان را
فریب داده و آنان نخستین دروغ را به زبان میآورند و آفرینش خود را به اهریمن نسبت
میدهند . به مجازات این گناه مدت ها از داشتن فرزند محروم میمانند . سپس توبه میکنند
و سرانجام میتوانند با هم وصلت کنند که حاصل آن ده فرزند است که اساس به وجود
آمدن ده نژاد بشر بر کره ی زمین می گردد.
آفرینش نخستین زوج براساس منبع ایرانی اسطوره ،
اوستا به این قرار است اهورمزدا به آنان می گوید : « شما تخمهی بشر هستید ، شما
نیای جهان هستید ، به شما بهترین اخلاص را بخشیدهام ، نیک بیندیشید ، نیک بگویید ،
کار نیک کنید و دیوان را نستایید . »
آفرینش نخستین زوج براساس منبع هندی
اسطوره ، گزیدههای ریگ ودا به این قرار است : در ریگ ودا ، نخستین زوج به گونه
دیگر در وداها ( آسمان بسان پدر و زمین مانند مادر ) نمودار شده است : « ای آسمان
و زمین .... ای پدر و مادر .... باشد که
رزق گوارا و چراگاه پرآب ، از آن ما گردد » و « ای پدر آسمان و ای مادر زمین ....
به ما برگ و بار ( برکت ) بخشید . »
در دنیای اسطوره ایران باستان "زن"
موجودی مقدس است و در آن اکثر خدایان مونث ترسیم شده اند ، مونث بودن خدایان نشانی
از پاکی ، کاربری ، زایش و... آنان بوده است ، زیرا که همه این صفات در زن موجود
بوده است .
در ایران باستان دوره ای است که به دوره
مادر شاهی یا مادر سالاری معروف است ، اگرچه این دوره ، دوره ای کوتاه است ، اما
آثار آن در طول تاریخ به شکل رب النوع ها یا الهه ها یا به صورت ایزد بانو خود
نمایی کرده و از زمانی که تاریخ مکتوبی وجود دارد ، نشانه هایی از تقدس زن در میان
سنگ نوشته ها ، نقش برجسته ها ، اشیاء و سفالینه های به جا مانده است .
در دوره مادر سالاری فعالیت کشاورزی و
سایر کار های مهم اقتصادی به همت زنان صورت می گرفته ، به این دلیل در آن روزگار
برای زنان ارزش و مقام بزرگی قائل بوده و آنان را مظهر نعمت و فراوانی خوانده و
قوام و دوام اجتماع را متکی به وجود آنان می دانستند . ارزش کارهای اقتصادی زنان
سبب شده بود که ریاست اقوام و قبایل به آنان سپرده شود . از ویژگی های شاخص این
دوره ، فرمانبرداری و پیروی فرزندان و شوهرها از مادران و از بانوی قبیله بوده است
.
به
نظر می رسد دوره مادرشاهی یا به عبارتی زن سالاری قبل از حکومت مادها نیز بوده است
. آن طور که از نقش برجسته آشوری نینوا ، مربوط به قرن هفتم میلادی برمی آید ،
زنان در فعالیت اقتصادی دوشادوش مردان برای تهیه قسمتی از نیاز ها و احتیاجات
خانواده در زندگی شرکت داشته اند اما با آمدن دوران پدر شاهی یا پدرسالاری و
پیدایش بردگی و وجود نظام برده داری ، جایگاه زن نیز از مقام اول اجتماعی در نظام
مادرشاهی ، به مقام دوم تنزل یافته است .
نظام اجتماعی در برهه ای از تاریخ باستان
بر اقتدار شماری از ملکه ها استوار بوده که هر یک صاحب سه طایفه یا بیش تر بودند .
عده ای از اقوام معتقد بودند که جهان زاده ایزد بانوی قدرتمند «ماه» است .
در آثار باستانی به دست آمده متعلق به
فرهنگهای پیش از کشاورزی ، نماد های خدایان زن بسیاری یافت شده است که عموماً
بیانگر قدمت ایزد بانو ها (بانو خدا ها) در جوامع کهن است . این ایزد بانو ها و
پهلوان بانو ها ، مظهر آرمانهای زنان باستان هستند که بیگمان از آرمانهای دوران
مادر سالاری سرچشمه میگیرند .
اکنون به معرفی برخی از ایزد بانو های مهمی
که در اعتقادات و باور های مردمان ایران باستان ، برخی مایه خیر ، برکت و خوبی و
برخی مایه شر و بدی بوده اند ، می پردازیم .
سپندارمد
:" با نمادی زنانه ، دختر اورمزد به شمار می آید او سمت چپ اورمزد می
نشیند و چون ایزد بانوی زمین است و به چهارپایان چراگاه می بخشد .
این امشاسپند مونث است ."
خرداد :" به معنی تمامیت ،
کلیت و کمال است و مظهری است از نجات ، برای افراد بشر ، آب را پشتیبانی می کند ،
در این جهان ، شادابی گیاهان مظهر اوست . این امشاسپند مونث است. "
ناهید :" ایزد بانویی با
شخصیتی بسیار برجسته که جای مهمی را در آیین های ایران باستان به خود اختصاص می
دهد و قدمت ستایش او به دوره های بسیار پیشین و حتی به زمان پیش از زرتشت می رسد ."
اردوی سور آناهیتا :" نام این
ایزد معنی پاکی وبی آلایشی می دهد.
این ایزد بانو با صفات نیرومندی ، زیبایی و
خردمندی به صورت الهه عشق و باروری نیز در می آید . چشمه حیات از وجود او می جوشد
و بدینگونه « مادر خدا » نیز می شود .
او همتای ایرانی "آفرودیت "، الهه عشاق و زیبایی در یونان و
"ایشتر" الهه بابلی ، به شمار می رود ."
اشی
:" ایزد بانویی است که نماد توانگری و بخشش است . او را دختر اورمزد و
سپندارمد به شمار آورده اند . او پیشرفت و آسایش را به خانه ها می برد و به افراد خرد
و خواسته (دارایی) می بخشد.
"
دین یا دئنا :" ایزد بانویی
است که مظهر وجدان است و به آدمیان نیرو می دهد که راه اهورایی را برگزینند او را
دختر اورمزد و سپندارمد و خواهر ایزد اشی به شمار آورده اند . نقش اساسی او بر پل
چینود (پس از مرگ) است ."
ماه
ایزد :" بانویی است که با ماه و روان گاو و چهار پایان ارتباط دارد . او در اسطوره ها با
ایزد آسمان ازدواج کرده است ."
چیستا :" ایزد بانویی
است که نماد دانش و آگاهی و فرزانگی است . غالباً با ایزد بانوی دین با هم ذکر می
شوند او راه راست را نشان می دهد ."
الهه مادر یا الهه آسیایی :" ایزد بانویی
است که از آسیایی صغیر تا شوش مورد پرستش بوده است ، این امکان وجود دارد این الهه
کهن ، که مظهر آبادانی و بارداری است بعدها به صورت ایزد «اشی» و خواهر ایزد «سروش»
درآمده باشد . ماهی و انار از مظاهر این الهه است . گاهی شیرها یا بزکوهی از مظاهر
او شمرده شده اند ."
زامياد :"
ایزد بانوی زمين محسوب ميشود ."
پارند : "
ايزدي بانویی است که نگهبان دارايي مرد است ."
براساس کتاب اوستا
(از آثار فارسی باستان) هر جا ستايشي آمده ، زنان با مردان برابر بودهاند : اينك
ما جان و وجدان و قوه درك و روان و خرد و فروهرهاي نخستين آموزگاران كيش و نخستين
شنوندگان آيين آن ، مردان و زنان پاك را كه سبب پيروزي راستي بودهاند را ميستاييم.
(يشت)
براساس كتاب نيرنگستان
پهلوي (از آثار فارسی میانه) ، زنان ميتوانستند در سرودن يسنا و برگزاري
مراسم ديني با مردان شركت كنند يا خود به تنهايي آن مراسم را انجام دهند .
براساس كتاب مادیگان هزار دادستان (از
آثار فارسی میانه) زنان می توانستند به
شغل وكالت و قضاوت مشغول گردند .
براساس كتاب ارداويرافنامه (از آثار فارسی میانه) پرورش
كودكان يكي از وظايف زن به شما ميرود .
ایزدان اساطیری زن در
نقش منفی (دیو ها)
در
جهان ایزدان زن ، نقش منفی و خیره سری ، شر و ناخشنودی را بر عهده دیوها که ایزدان
زن بد نهاد هستند ، گذاشته شده ، كه به نمونه هایی از آنها بنابر اساطير ايراني ذیلا
ً اشاره می شود :
جِه یا جهی : " دختر يا زن اهريمن كه اغواگر و فريب دهنده
مردان است ." ( بند/ 9 ارديبهشت يشت) "
پري : "
چهرهاي منفي از زن و نماد اغواگری زنانه است . در کتاب های زبان پهلوی ، "پریک"
، "پری شریر" یا جادوگر است . پریان در جستجوی این هستند که مومنان را
با زیبایی خود بفریبند و ایمان آنان را از میان ببرند ."
بوشاسب : "ديو
خواب مفرط و تنبلي است . ديو زن است و به دارنده دست هاي دراز موصوف است . "
نسو : "ديو زنی است که نماد لاشه و مردار و هر چيز گنديده است . "
زن در اثر حماسی "
شاهنامه فردوسی "
شاهنامه فردوسي از زناني بسیاری نام ميبرد
كه برخي سنت شكني كرده و حماسه آفريدهاند :
"زنان را همين بس بود يك هنر نشينند و زايند
، شيران نر"
فردوسی زن را با عالی ترین صفات ستوده است
، او نسبت به همسر خود که
در دوران طولانی تدوین شاهنامه یاریش نموده ، بارها ابراز عشق کرده و او
را ستوده است .
زنان نامدار شاهنامه هر یک نمونه برجسته ای از زیبایی ،
خردمندی ، آزادگی ، دلیری ، فداکاری و عفت اند که همه جا یاریگر همسران خویش بوده و به
وقت ضرورت به تنهایی به میدان نبرد رفته اند. این نکته بسیار مهم است که در
شاهنامه - هم در مورد عشق های
شاهان و هم در مورد عشق های پهلوانان - زنان گام اول را بر می دارند .
آنها هستند که ابتدا عاشق می
شوند و آنها هستند که بی پروا و آشکار به محبوب مرد خود ابراز عشق می
کنند .
فرانک : " پس از مرگ همسر ، دلیرانه
در میدان نبرد علیه "ضحاک" پای می فشارد و تا پایان پیش می رود . "
گرد آفرید : " هنگامی که پهلوانان
ایرانی از مقابله با "سهراب" می ترسند ، پیش می تازد .
جریره : " پس از فرود (پسر سیاوش)
همه دارایی های دژ را به آتش می کشد ، همه اسبان را می کشد و
سرانجام خودکشی می کند تا به دست دشمن نیفتد . "
کتایون :"
زنی خردمند و مهربان است که تا پایان در کنار پسر خود اسفندیار می ماند و با "گشتاسب"
به خاطر خود کامگی و
پستی اش مقابله می کند. "
سیندخت :" مادر رودابه و زن
مهراباست او
در خردمندی و تدبیر بی همتا و بزرگ دربار است . او با "سام"
به مذاکره می نشیند و همه امور را به درستی به سرانجام می رساند ."
رودابه :"
رستم در جنگ با "اسفندیار"
پس از برشمردن عظمت نیاکان و پدران ، از بزرگی مادر خود رودابه نیز نام می برد و به وجود او می
بالد . "
از
میان زنان شاهنامه تنها دو زن دارای شخصیت منفی بوده اند :
سودابه :" همسر کیکاوس که
از روی هوس دل به عشق سیاوش داد و بی پروا و بی ملاحظه پیش رفت و عفاف سیاوش بود که
راه را بر این خیانت بست ."
کردیه :" خواهر بهرام چوبین است که همیشه با کار های برادر
خود موافق نبود . او پس از مرگ بهرام ، زن دشمن او "گستهم"
شد . کردیه به این شوهر نیز وفا
دار نماند . او با خسرو پرویز وارد معامله شد تا به شرطی که در
حرمسرای شاهی جای
شایسته ای به او بدهند ، به گستهم زهر بدهد . پس از پذیرش شرایطش توسط
خسرو پرویز ، گستهم را کشت و خود را تسلیم خسرو کرد .
فرنگيس
، كه پا به پاي گيو و كي خسرو از رود جيهون با كشتي عبور كرد .
بطور کلی زنانی که در شاهنامه نامشان
برده شده سه گروهند :
زنان عادى درداستان هاى شاهنامه
برخی زنان عادی در روند رويدادهاى داستان
هاى شاهنامه گاه گاه نقش آفرين کرده اند ، مثلا ً در داستان عشق زال و
رودابه ، زنى ميانجى عشق ميان اين دو دلداده است ، یا زن مکارى
که به خواهش سودابه برای رسوا نمودن سیاوش ، سقط جنين مى کند تا فرزندی نامشروعی
را به سیاوش نسبت دهند ، یا زن گازر (رختشوی) که در پروردن داراب (شاه ایران) نقش
مادر را بازى مى کند ، یا مادر کفشگر زاده ى نو کدخدا ، یا چهار دختران کاردان و
دلبر آسيابان ، یا سه
دختران برزين دهقان (ماه آفريد ، فرانک ، شنبليد ) ، یا آرزو
دخترهنرمند
ماهيار گوهرفروش که بهرام شاه آنان را به همسری برمی گزیند ، یا زن شيردوش
که ازبهرام پذيرايى مى کند ، یا پيرزنى که فال آيين گشسب را مى گيرد و او
را از کشته شدن مى آگاهاند یا
سه تن زنانى که يکى بکر و ديگرى شويمند بى فرزند و سومى شويمند باردار
است .
زنان دربارى و وابسته
به دربار
اين زنان در چهره ى دختر خانه ، مادر،
همسر و معشوقه اند و متعهد
انجام کارى در بيرون خانه نيستند و در چهره ى شاه ، شهبانو ، گنجور
(خزانه دار) ،
سپهسالار ، پهلوان ، کنيز ، پرستنده ، دايه ، دلال محبت ، فال بين ، ريسنده و... در روند
رويدادها در بيرون از سراى خويش ظاهر مى شوند .
بلند آوازه ترين و بلند پایه ترین زنان
کاخ نشين شاهنامه سه گروهند :
1 - شاهان
در شاهنامه هما ، پوران دخت و آزرم دخت از شاهان
ایران ، قيدافه ملکه ى اندلس ،
مادر تلخند ، گو ملکه ى بخشى از هندوستان هستند .
2-
شهبانوان
در شاهنامه رد پاى چند شهبانوی ايرانى و
انيرانى را بيشتر نمى توان یافت که شامل این افرادند : "سيندخت همسر مهراب شاه
کابل ، سودابه همسر کیکاووس ، مادر سياوش ، کتايون همسر گشتاسپ و دختر قيصر روم و
مادر اسفنديار ، هما که از وى به عنوان شاه زن نام برديم در روزگار بهمن ،
شهبانوى ايران است ، ناهيد دختر فيلقوس و
همسر داراب ، مادر روشنک و همسر دارا ، روشنک همسر اسکندر ، دختر اردوان
و همسر اردشير ، دخترمهرک نوشزاد و همسر شاپور ، سپينود دختر شنگل و همسر بهرام
گور ، مريم دختر قيصر ، کرديه خواهر بهرام چوبين و شيرين همسر
خسرو پرويز ، خاتون همسر خاقان چين و مادر زن بهرام چوبين
3- شاه دخت
شمار شاهدخت هاى ايرانى در شاهنامه اندک
نيست . از شاهدخت هاى ايرانى ارنواز و شهرناز دختران جمشيد ، هما و به آفريد دختران گشتاسپ ، روشنک دختر دارا و نوشه که
به روايت شاهنامه از تبار نرسى است ، دختران سرو
پادشاه يمن ، همسران پسران فريدون ، رودابه دخترمهراب کابلى وهمسر زال
، سودابه دختر شاه
هاماوران و همسر کیکاووس ، تهمينه دختر شاه سمنگان و همسر رستم ، فرنگيس دختر
افراسياب و همسر سیاوش ،
منيژه دختر افراسياب و همسر بيژن ، کتايون دختر قيصر روم و همسر گشتاسپ ، ناهيد دختر
فيلقوس و همسر داراب ، دختر کيد هندى و همسر اسکندر ، سپينود دختر شنگل و
همسر بهرام گور ، دختر خاقان چين و همسر بهرام چوبين و ... از اين شمارند .
اشتباه منتقدان
به دیدگاه فردوسی در مورد زنان
برخی از روی نا آگاهی بدون منظور یا عامدا ً
با تکیه بر اشعار نامعتبر سعی در مخدوش نمودن چهره و اندیشه سترگ فردوسی آن زنده
کننده زبان فارسی ، ادبیات و فرهنگ ایرانی و شاهکار بی نظیر و جهان شمول وی
شاهنامه را در مورد زنان ( زن ستیز بودن ) دارند که می توان به دلایل زیر اعتبار
این نظریه بی پشتوانه را مردود دانست :
جدا نگريستن به اشعار ، غافل ماندن از
زمينه ی موضوعی و داستانی شاهنامه ، تعميم دادن يک مورد (البته اگر در چهارچوب موضوعی اش ،
مستند باشد.) به همه ی منظومه ، يکی شمردن ِآن چه فردوسی از پشتوانه های باستانی
اش در شاهنامه آورده ، برداشت ها و گريزهای خود شاعر در سرآغاز ، اوج و يا پايانه
ی داستان ها ، موجب اغتشاش فکری و عدم درک درست برخی افراد در کار ِدريافتِ درست
از متن و مفاهیم و اندیشه فردوسی در این کار فرهنگی بزرگ و طاقت فرسا شده است . ( اشاره
این کج اندیشی به بيتِ مجعول " زن و اژدها هر دو در ... " است که به
تایید و تحقیق پژوهشگران ، افزوده کاتبان و ساختگی بودنش قطعی است . )
حتی
از دید بانوان نیز رفتار زن ِنکوهيده ، زن ِبدانديش و بدکردار و فتنه انگيز (چون سودابه)
که در نکوهيده بودن خیانت به همسر ، دستِ کمی از مردی با همين منش و کنش را ندارد ،
پسندیده نیست .
در همين منظومه وصف های شکوهمند و احترام انگيز در ستايش
انديشه و کردار شايسته ی بانوانی همچون فرانک ، سيندخت ، رودابه ، تهمينه ، گردآفريد
و همترازان آنان وجود دارد که مغرضین هیچ توجهی به آنها نکرده اند .
اگر همه ی ساده انگاری ها و برون نگری های
یاد شده را در رويکردِ به شاهنامه کنار بگذاريم و با چشمانی ژرفا کاو به گفته ی نيما
: «بينايی ی فوق بينايی ها»، از لايه ی بيرونی و پديدار آن بگذريم و ژرفْ ساختِ آن
را با همه ی بُعدهای ناشناخته اش بنگريم ، شاهنامه از يک سو شاهکاری بی همتا در
زبان و ادب فارسی و فرهنگ ايرانی است و از سوی ديگر به سبب ويژگی های والای
ساختاری ، درونْ مايه ی سخت انسان مدارانه (صرف نظر از زن يا مرد بودن ِانسان) و
هستی نگر و فرا قومی دارد که آشکارا اثری
جهان شمول است . هيچ يک از اثرهای ادبی ايرانيان تا کنون به اندازه ی شاهنامه در بيرون
از ايران و در حوزه های زبان و ادب و فرهنگ ديگران شناخته نشده و ارج و پايگاهی
چنين والا نداشته است .
از نگاه آموزشی داستان رزم گردآفرید با
سهراب نکته های ریز و آموزنده ای در خود دارد در این داستان فردوسی در شخصیت زنی
به نام "گردآفرید" زیبارویی ، پهلوانی و جنگاوری و افسونگری را درمی
آمیزد . او رزم آورده و نیرنگ می سازد اما در این داستان از دل « نیرنگ » و « افسونگری
» ، معنای تازه ای بیرون کشیده می شود که خواننده این نیرنگ ها و افسون ها را
ستایش کند !
در این افسانه فردوسی گوشزد می کند یک زن می تواند با
بهره جستن از ویژگی های زنانه ی خویش به یاری ایران بشتابد و حتی جایگاهی فراتر از
مردان بیابد ، فردوسی بزرگ در اینجا به برتری زنان اشاره دارد که افزون بر برابری
در نیروی بازو و خرد ، می توانند با بهره گیری از ویژگی های زنانه ی خود
توانمندترین و خردمندترین پهلوانان مرد را نیز به زانو درآورند.
در حالی که در زمانی
کمابیش نزدیک به فردوسی ، در روم (یونان) ، زنان همسان بردگان بودند اما در ایران
نزدیک به همان دوران یعنی دوران ساسانی ، زنان به جایگاه شاهی رسیده اند . از همین
روی است که فردوسی نیز در شاهکار خود به زنان جایگاهی برابر با مردان می دهد. باید دانست که همانگونه شخصیت
های مرد شاهنامه بد و خوب دارند ، شخصیت های زن هم بد و خوب دارند. زنان در شاهنامه در عین برخورداری از
فرزانگی ، بزرگ منشی و دلیری ، از جوهر زنانه خود به نحوی سرشار بهره مند هستند .
زنانی چون سیندخت ، رودابه ، تهمینه ، فرنگیس ، جریره ، منیژه ، گردآفرید ، کتایون
، کردیه یا شیرین عشق و احترام را با هم بر می انگیزند ، زیبایی بیرونی و زیبایی
درونی با هم دارند . همه ی زنان بیگانه ای که با مردان ایرانی پیوند می کنند (همسران پسران
فریدون - سلم و تور و ايرج - یمنی اند . سیندخت و رودابه ، کابلی هستند . فرنگیس ،
منیژه ، جریره ، تهمینه و مادر سیاوش تورانی اند . کتایون زن گشتاسب رومی است
. )، از صفات عالی انسانی برخوردارند . (غیر از سودابه ) این زنان جسارت
عاشقانه را با پاکدامنی می آمیخته اند.
رودابه :" او با آن که می
داند خانواده اش با خانواده ی زال دشمن است ، در ابراز عشق خود به زال کمترین
تردیدی به دل راه نمی دهد و زال را پنهانی به قصر خود فرا می خواند . آنگاه با لطف
و دلبری بی نظیری ، گیسوان خویش را از بام فرو می افشاند ، تا زال مانند کمندی با
آن خود را به بالای دیوار کشانده و وارد کاخ شود . "
تهمینه :" او از
رودابه نیز بی باک تر است . وقتی رستم به دنبال اسب گم شده ی خود به خانه ی آنها
می رفته و مهمان می شود ، هنگامی که در اتاق خود آرمیده است ، تهمینه بی هیچ ترسی ،
پنهانی به خوابگاه او وارد می شود و به او می گوید : من نادیده عاشق تو شده
ام ، بیا با من ازدواج کن ! این همسر و مادر مهربان پس از شنیدن خبر مرگ پسرش "سهراب"
بیش از یک سال زندگی نمی کند ."
جریره :" پس از مرگ پسرش
فرود (فرزد سیاوش) برای این که دارایی ها دژ و اسبان به دست دشمن نیفتد ، پس از به
آتش کشیدن آنها و کشتن اسبان ، خود را کنار پیکر بی جان فرزند با خنجر می می کشد ."
رودابه :" پس از مرگ رستم ،
از غم از دست دادن او ، چندی دیوانه می شود و سپس حالت ترک و تسلیم در برابر تقدیر
روزگار را در پیش می گیرد."
کتایون :" پس از مرگ
اسفندیار ، سرنوشتی همانند رودابه دارد ."
شیرین :" پس از مرگ خسرو ، به زندگی
خود پایان می دهد . "
فرنگیس :" دختر افراسیاب ، همسر
سیاوش ، وقتی شوهرش به دست پدرش کشته می شود ، به دلیل پشتیبانی دخترش از سیاوش، پدر
قصد جان او را می کند . او با مشکلات و سختی های فراوان با پسرش کی خسرو سال ها آواره
می شود اما بالاخره با وی به ایران فرار می کند .
در پيشينه ي افسانه هاي ملل آمده كه پهلوانان
و قهرمانان از وصلت خدايان (الهه) با مردم به دنيا مي آيند اما بر خلاف آن در
شاهنامه تمام قهرمانان از بطن زن زمینی بوجود آمده اند . در شاهنامه آن گاه كه
مردان از انديشه باز مي ماندند زنان وارد ميدان انديشه وكارزار مي شوند و گره ها را
مي گشایند. دليري و شجاعت از ويژگي هايي درخشان زنان شاهنامه است . سيندخت هنگامی
كه همسرش "مهراب کابلی" را سخت نگران و وامانده از نبرد با ايران و لشکر
منوچهر شاه مي بيند ، خود پیش مي رود تا مشكل را حل كند . آن گاه كه "گژدهم"
به دست سهراب دستگير مي شود ، دختر او "گردآفريد" كه خود را نگهبان "دژ
سپيد" مي داند ، ننگ سكوت را بر نمي تابد و با پوشيدن زره و پنهان كردن
گيسوان خود زير كلاه خُود همانند يك مرد به نبرد سهراب مي رود . چهرزاد ، دختر
بهمن ، نخستين زني است كه در شاهنامه پادشاه ايران شده و سي و دو سال پادشاهي كرده
است . پوران دخت و آزرم دخت نیز به پادشاهي رسیده اند . گرديه نيز پس از ابراز
لياقت و كارداني از سوي خسرو پرويز به شهرباني ري برگزيده مي شود .
سيمرغ پرنده اي افسانه اي چهره اي زنانه
دارد که دلسوزي و نگهداري از زال در كوه كنار جوجه هايش نمايانگر خوي زنانه و
مادرانه ي اين پرنده است .
زنان از به پیشواز خطر رفتن فرزندان دلگير
و پريشان مي شوند . مانند هنگامي كه رستم به نبرد مازندران مي رود یا زمانی
که رودابه از مرگ نوه اش و تهمينه برای مرگ پسرش سهراب سوگواري مي كند .
از
دیدگاه ملیت ، زنان در شاهنامه را می توان در چهار رده بخشبندی کرد : 1 - شاهان
ایرانی 2 - پهلوانان ایرانی 3 - شاهان
انیرانی (غیر ایرانی) 4 - پهلوانان انیرانی(غیر ایرانی)
شخصیت های مرد و زن انیرانی در شاهنامه به سه
دستهی بخش بندی می شود : 1 - تورانیان (و
هم پیمانان آن ها) 2 - رومیان 3 - تازیان
تفاوت
نقش زن در شاهنامه با سایر آثار ادبی فارسی
ویژگی های زن در شاهنامه فردوسی بسیار برتر
و باورپذیرتر از زنان دیگر منظومه های ادب پارسی است . شیرین در خمسه ی نظامی زنی
است که فقط به عشق اندیشد اما شیرین در شاهنامه زنی خردمند و دلاور است که زندگی
می کرده و در زندگی عاشق هم شده است . شخصیت زن در شاهنامه نه تنها فرعی ، فرودست
نشانده و کمرنگ نیست بلکه در بعضی موارد این حضور جوهره اصلی داستان را به خود
اختصاص داده است.
زن در بین النهرین
در بين النهرين ، زن
حيات را آفريده و او را يك رب النوع و الهه یا ایزد و سرچشمه زندگی ميدانستند و نظام اجتماعی بر ميزان ابتكار زن
در خانواده استوار بوده است .
ويل دورانت به دليل توانايي زن در فرهنگ اجتماعی ميگويد : « وظيفة پدر در
منزلتي عرضي و كوچك قرار داشته است . »
گوردن چايلد
در كتاب سير تاريخ عنوان ميكند : " در بين ملل كشاورز ، زن عامل خويشاوندي
است."
ا.ت. او مستد
در كتاب تاريخ شاهنشاهي هخامنشي مينويسد : " حمورابي حکمی را براي از
راه به در بردن يك كنيزك نامزد شده كه هنوز در خانة پدر زندگي ميكند ، ذكر ميكند
، مرد بايد كشته شود و زن آزاد گردد . "
یادداشت :
در آیین زرتشت یک روز از سال به نام روز
زن نامگذاری شده است. مردم ایران روز پنجم اسپندارمد « اسفند » را جشن میگرفتند
و به آن عید زن میگفتند. در این روز که تقدیر و تشکری از زحمات زن محسوب میشد ، مرسوم
بود که مردان برای زنانشان هدیههایی ارزنده تهیه کرده و به آنان تقدیم کنند .
سه چهار بیت در شاهنامه جنبه ی الحاقی
دارند و یا مناسبت هایی در پشت آنهاست که مغرضان و ناآگاهان آن را نادیده انگاشته اند که مشهورترین
آنها بیت الحاقی و مجعول زیر که منتصب به داستان سودابه و سیاوش و خیانت وی به همسرش
در شاهنامه است :
" زن و اژدها هر دو در خاک به جهان پاک از این هر
دو ناپاک به "
منابع:
آموزگار، ژاله :
تاریخ اساطیری ایران ، چاپ ششم ، تهران ، سمت ، 1383
هینلز، جان : شناخت
اساطیری ایران ، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی ، چاپ هشتم ، تهران ، نشر سرچشمه
، 1382
زن در اساطیر ژرمنی
در قیاس با اسطورههای زن در شاهنامه فردوسی - پژوهشگر مژگان پژمانمهر
شاهنامه فردوسی -
براساس شاهنامه چاپ مسکو – تحت نظر ی . ا. برتلس - انتشارات سوره مهر - تهران -
1378
http://www.lifekowsar.com
http://mehremihan.ir/shahnameh
http://iran.epage.ir/fa