منصور
کوشان درگذشت
امروز , ۲۷
بهمن ۱۳۹۲، منصور کوشان نویسنده و روشنفکر
ایرانی مقیم نروژ در سن ۶۵
سالگی درگذشت.
منصور کوشان در طول بیش از چهل سال فعالیت فرهنگی، آثار ارزنده ی بسیاری در عرصه های ادبیات و تاتر منتشر کرد.
در سال های آخر زندگی اش در نروژ توانست بسیاری از نویسندگان و دگراندیشان خوش فکر را در فصلنامه «جنگ زمان» و همچنین در «خانه آزادی بیان» گرد هم آورد و پل پیوند و تعاملی شود میان آنان. منصور کوشان جدا از فعالیتش در زمینه ی هنر و ادبیات، همواره برای آزادی ی بیان و احقاق حقوق از دست رفته ی مردم کشورش تلاش می کرد. به درستی دریافته بود که کار فرهنگی جدا از کنش سیاسی نیست. پس همواره با حس مسئولیت و صراحت در ارتباط با وقایع سیاسی موضع می گرفت و بی پروا انتقاد می کرد و از پرداخت هزینه هراسی نداشت. تبعید ناگزیرش به فرنگ یکی ازین هزینه ها بود.
منصور کوشان هرچند در میانسالی وارد سرزمینی بیگانه شد، اما بر خلاف بسیاری دیگر از هنرمندان و نویسندگان تبعیدی، منزوی و گوشه گیر نشد. ارتباط با محیط فرهنگی ی جدید برقرار کرد و همچون اغلب نویسندگان موفق در غربت، جایگاه فردی ی خویش را در محیط تازه یافت. جنگ زمان یکی از دستاوردهای این اینتگریشن بود. ترجمه ی متون ادبی، یک دستاورد دیگرش بود.همچنین «خانه آزادی بیان» و ...
جدا از اینها
منصور کوشان یک سردبیر قوی و کارآزموده بود.
در
غربت نروژ فصلنامه ی پربار «جنگ زمان» را به دو زبان درمی آورد و پیش از هجرت ناگزیرش به غرب(در
جریان قتل های زنجیره ای و کشته شدن دوستان و دمخورانش)، سردبیر نشریاتی
چون تکاپو، دنیای سخن و گردون بود.
همواره
مشوق جوانان بود و هرکجا جوان علاقمندی می دید، در حد توان یاری اش می کرد.
از
سال ۲۰۰۹
در فیسبوک پروفایلی ساخت که من و جمعی از دوستان و علاقمندانش
از آن طریق با او در ارتباط و تعامل بودیم. در اواسط سال ۲۰۱۲ ناگاه از
خبر ابتلا به بیماری ی سرطان خود در آنجا نوشت و در معرفی ی غده ی سرطانی چنین گفت:
« غدهی سرطانی نماد کامل یک دین یا عنصر دینی است و همهی دست اندرکاران دین
و مذهب و هر آیین قدیم و جدید، آگاهانه یا ناآگاهانه شیادانی بیش نیستند.
ساعت
شش صبح، بیمارستان استاوانگر، بخش سرطان، واحد ک 1، اتاق 17
...
از
آن پس همواره نوشته هایش را در صفحه ی شخصی اش در فیسبوک با نگرانی دنبال می کردم. مداوا و شیمی درمانی
سرانجام به نتیجه ی مطلوب نرسید. منصور کوشان با همان صراحت و شهامت همیشگی خبر شکست
درمان و مرگ قریب الوقوعش را در روز پانزدهم
نوامبر
سال گذشته در صفحه ی فیسبوکش منتشر کرد:
مورد
توجه دوستانی که پیش از متأسف بودن از داشتن سرطان، خوشحال بودند که من در نروژ
هستم که به خیالشان بهترین است:
پس از
6 ماه درمان، سه دور شیمی درمانی، جراحی و برداشتن معده، دو دورهی دیگر شیمی
درمانی جهنمی، اکنون، درست در روزهای آخر، پس از بارها شنیدن رضایت پزشکان، پس از
بیماری شدید دل درد و جراحی و بیرون آوردن چند لیتر آب خون از داخل شکم، اطلاع
یافتم که غدههای سرطانی در تمام اندامهای گوارشی نفوذ کرده و بدون هر گونه امکان
جراحی یا هر گونه انتخابی مگر مرگ تدریجی توأم با درد، تنها راه بازمانده باز شیمی
درمانی است آن هم بدون هر گونه تضمینی.
این هم
زندگی در کشور پیشرفته(؟)ی مورد علاقه بعضی از دوستان
---
در
آخرین مطالب و نوشته های شخصی او نوستالگی، یاد مرگ، خشم، عشق، شور و البته امید موج
می زند. تا آخرین روزهای زندگیش نگران وضعیت اسفبار کشورش بود و از آن: «هم میهنانی که بیدارخوابیشان طولانی به نظر می رسد» دلی پر درد داشت.---
درگذشت
او را به خانواده، دوستان و آشنایانش تسلیت می گویم و شما را به خواندن نوشته های شخصی
ی او در فیسبوک دعوت می کنم.
آدرس
فیسبوک منصور کوشان:
https://www.facebook.com/mansourkoushannn
آرشیو
برخی آثار منصور کوشان در اثر:
http://www.asar.name/1971/01/archive-mansour-koushan.html
-
خبر
انتشار اولین شماره ی جنگ زمان
http://www.asar.name/1981/02/normal-0-21-microsoftinternetexplorer4.html
شاهرخ رئیسی