بنای یادبود والتر بنیامین در پوربو
شاهرخ رئیسی
والتر بنیامین از روشنفکران مهم قرن بیستم است. متفکر و ادیبی آلمانی
که در ۱۸۹۲ در برلین متولد شد و در ۱۹۴۰
در هتلی غریب در دهکده ی پوربو در کوهستان پیرنه خودکشی کرد. او که
نسب یهودی داشت، با بالا گرفتن شعله های جنگ دوم جهانی و یهودی ستیزی ی نازی ها مجبور
به ترک اروپا شد. نخست به پاریس گریخت و تا زمان شکست ارتش فرانسه توسط آلمان، در آنجا
ماند. بعد از اشغال فرانسه پاریس را نیز به مقصد آمریکا ترک کرد. در ۲۶ سپتامبر
۱۹۴۰، شبی در
توقف میانراه در مرز فرانسه و اسپانیا، در اتاق هتلش با مورفین به حیات خود خاتمه داد.
سالها پس از جنگ دوم جهانی به دنی کراوان، آرشیتکت یهودی اسرائیلی/فرانسوی
ماموریتی داده میشود: ساختن بنای یادبودی برای والتر بنیامین در پوربو.
دنی کاراوان برای «کُریدور» های معروفش در هنر معماری جهان،
هنرمندی شناخته شده است. در ساحل مدیترانه، در کنار گورستان پوربو، همانجا که
بنیامین به خاک خفته است بنای یادبودش را ساخته است.
دنی کراوان به محض ورودش به گورستان آنجا را چنین توصیف میکند:
در گورستان پوربو ایستادهام. از آنطرفتر سر وصدای ایستگاه قطار به
گوشم میرسد، نجوایی از مرز، صدای ریلها، لوکوموتیوها و قژ قژ واگنهایی که به
اردگاههای مرگ ختم می شوند...
کُریدوری که بیست متر بالاتر از سطح دریاست. واردش که می شوی فضایی
تاریک دارد. از پلکانش که پائین می روی و به انتهای کریدور می رسی ناگهان رو به
وسعت دریا، بر فراز صخره ای پایان می یابد. انگاری که پلکان بریده شده اشاره ای
است به سرنوشت نافرجام بنیامین. آن دالان تاریک که رو به پرتگاه می رود سرنوشت
محتوم بنیامین و ملیونها یهودی دیگر زیر سایه فاشیسم است. پایان دالان پرتگاهی
است. اما درست در آخرین پله نمای زیبا و وسعت بی کران دریا نیز خود را در برابر
دیدگان می گشاید.
بنای یادبود در پانزدهم مای ۱۹۹۴ با مبلغ ۹۸۰۰۰۰ مارک
توسط دولت آلمان، خیریه پورتبو و حمایت مالی برخی علاقه مندان به اتمام رسید.
بر سنگ گور بنیامین جمله ای از خود او به دو زبان آلمانی و انگلیسی
نقش بسته است. نقل قولی از «تزهای فلسفه ی تاریخ»:
«هیچ سندی متعلق به فرهنگ نیست که در همان حال سندی از بربریت نباشد.»
هتل دُ فرانسیا، هتلی که بنیامین در آنجا با مورفین خودکشی کرد.
شاید از هراس یا خستگی مهاجرت؟ یا یأس عمیق فلسفی اش از زوال «روح آدمی» در دوران
مدرن. گورستان پوربو در کنار این هتل قرار گرفته است در ساحل سنگی «کوستا براوا».
این نمای اتاقی است که بنیامین در آن خودکشی کرد.
بنای یادبود والتر بنیامین در پوربو(۷ عکس)
-------------------------
Dani Karavan
http://de.wikipedia.org/wiki/Dani_Karavan
از نخستین (و در نوع خود بهترین)کتاب هایی که در معرفیی والتر بنیامین
به زبان فارسی منتشر شده، کتاب «خاطرات ظلمت» است از بابک احمدی. در بخشی ازین کتاب
که در اصل به سه متفکر مکتب فرانکفورت اختصاص دارد، نقل قول معروف بنیامین درباره ی
نقاشی کله(فرشته نو) ترجمه شده است.
در زیر بخش هایی از کتاب بابک احمدی را به همراه نقاشی کله و نیز نقشی
از والریو آدامی با توضیح بابک احمدی می گذارم.
نقاشی والریو آدامی
والریو آدامی طرحی از بنیامین کشیده که
به Ritaratto di Walter
Benjamin مشهور است.طرحی بر اساس عکسی
از بنیامین که چانه را به دست تکیه داده است.بالای سر او نامش همچون امضایی جعلی
آمده است.مربعی بالاتر قابی است خالی.نیم رخ سربازی با تفنگ کنار این همه.قاب خالی
یادآور عکس بنیامین است،تجلیِ فراموش شده.امضا یادآور تکرار است.ژاک دریدا نوشته
که این طرح تمام عناصر ضروری یک «پرده نقاشی» را داراست،اشاره اش به یک زندگی است،
و به منش رویایی یا بهتر بگوییم کابوس وار آن.همه چیز این کابوس که زندگی نام
دارد،یادآور جمله است از خود بنیامین که در خیابان یک طرفه گفته:«زیرا تنها در آن
سو،در روشنایی کامل،رویا می تواند با بخشایش تام به یاد آید.»-نقل از کتاب خاطرات
ظلمت،نوشته بابک احمدی،صفحه ۱۲-
فرشته نو اثر کله
«والتر بنیامین به سال ۱۹۲۱ پرده
ای آبرنگ اثر پاول کله خرید،به نام «فرشته نو» Angelus
Novusتا هنگام گریز ناگزیرش از پاریس در ژوئن ۱۹۴۰ مستاجر
خانه های بسیاری بود و این پرده در تمامی اتاقهای مطالعه اش به دیوار آویخته
بود.در واپسین مقاله اش «درباره مفهوم تاریخ»۱۹۴۰ این
تصویر را همچون تمثیلی از نگاه به تاریخ گذشته به یاری گرفت.»این نقل قول از کتاب
«آسمان برلین» ترجمه صفی یزدانیان است که در کتاب خاطرات ظلمت(ص۱۳)به آن
ارجا شده است.
و اینهم ترجمه بسیار زیبای بابک احمدی از نوشته والتر
بنیامین درباره فرشته تاریخ که من اصل نوشته را که به زبان آلمانیست در اینجا برای
مقایسه آورده ام:
«یک طرح از کله به نام فرشته نو،فرشته ای را نشان می دهد
که انگار می خواهد از چیزی بگریزد که یکسر گرفتار اندیشیدن بدان است.چشم هایش می
درخشند،دهانش باز است،بالهایش گشوده اند.این گونه می توان فرشته تاریخ را تصویر
کرد.صورتش به سوی گذشته برگردانده شده است.آنجا که ما رشته ای از رویدادها را می
بینیم،او شاهد فاجعه ای یکه است که ویرا نه ها را روی هم تلنبار و همه چیز را پیش
پای او پرتاب می کند.فرشته مایل است بماند،مرده ها را بیدار کند و هر چیز ویران را
بازسازد.ولی توفانی که از جانب بهشت می وزد با چنان شدتی گرد بالهایش می پیچد که
دیگر نمی تواند آنها را ببیند.این توفان به شکل مقاومت ناپذیری فرشته را به سوی
آینده ای پیش می راند که پشت بدان دارد.در همین حال ،ستون ویرانه ها در برابرش سر
بر آسمان می کشد.این توفان همان است که ما توسعه اش می خوانیم.»
Über
den Begriff der Geschichte These IX
Es
gibt ein Bild von Klee, das Angelus Novus heißt. Ein Engel ist darauf
dargestellt, der aussieht, als wäre er im Begriff, sich von etwas zu entfernen,
worauf er starrt. Seine Augen sind aufgerissen, sein Mund steht offen und seine
Flügel sind ausgespannt. Der Engel der Geschichte muß so aussehen. Er hat das
Antlitz der Vergangenheit zugewendet. Wo eine Kette von Begebenheiten vor uns
erscheint, da sieht er eine einzige Katastrophe, die unablässig Trümmer auf
Trümmer häuft und sie ihm vor die Füße schleudert. Er möchte wohl verweilen,
die Toten wecken und das Zerschlagene zusammenfügen. Aber ein Sturm weht vom
Paradiese her, der sich in seinen Flügeln verfangen hat und so stark ist, daß
der Engel sie nicht mehr schließen kann. Dieser Sturm treibt ihn unaufhaltsam
in die Zukunft, der er den Rücken kehrt, während der Trümmerhaufen vor ihm zum
Himmel wächst. Das, was wir den Fortschritt nennen, ist dieser Sturm.
تصویری از پاسپورت جعلی بنیامین
هنگام گریزش
نقل از کتاب خاطرات ظلمت:
«با پیشروی ارتش نازی در خاک فرانسه،بنیامین از پاریس عزیزش خارج
شد.نخست به مارسی رفت.آدورنو برای او گذرنا مه ای جعلی با روادید قطعی ورود به
آمریکا فرستاده بود.با این گذرنامه همراه با گروهی از مهاجران که از آن میان
یهودیانی نیز بودند،بسوی اسپانیا رفت.در روستای پور-بو در کوهستان پیرنه در مرز
فرانسه و اسپانیا برای واپسین بار با پلیس فرانسه روبرو شد.آنان به مسافران اجازه
خروج فوری ندادند و گویا یکی از آنان تهدیدی کرد مبنی بر بازگرداندن گروه به
پاریس.شاید فاشیستی بود یا سادیستی.گروه را به هتلی فرستادند.در نخستین ساعتهای
صبح ۲۷ سپتامبر ۱۹۴۰،والتر
بنیامین با مورفین خودکشی کرد.روز بعد-شاید متاثر از مرگ او به تمام افراد گروه
اجازه خروج دادند.آنان از پوربو رفتند و بنیامین آنجا ماند،در گورستانی که سالها
پیش دوستش ریلکه آن را «همراهی مرگ و سنگ» خوانده بود.هانا آرنت چند ماه بعد به
آنجا رفت.گوری به نام بنیامین نیافت،ولی به گرشوم شولم نوشت:گورستان صحنی است بر
فراز صخره،و پائین مدیترانه گسترده است.یکی از زیبا ترین چشم اندازهاست که در
زندگی خود دیده ام.»
----
یکی از هنرمندان معاصر آلمان که در زمینه والتر بنیامین،
کار کرده و کارش در خور توجه است، فولکر مرتس است.