به او لقب «بانوی شانسون» داده اند. او را «الهه اگزیستالیسالیست های فرانسه» می نامند. ژاک پروه، فرانسوا موریاک، فرانسواز ساگان و آلبر کامو برایش ترانه ی عاشقانه نوشته اند. ژان پل سارتر او را «یکی از بزرگ ترین خوانندگان زن ترانه فرانسه» می دانست و چهره هایی چون اورسون ولز یا مارلین دیتریش از آن طرف آب ها می آمدند تا شبی افتخار حضور در دیسکوی زیرزمینی ی او در سن ژرمن را داشته باشند. همانجا که بوریس ویان جوان با ترومپت، آواز او را همراهی می کرد.. ژولیت گرکو از مطرح ترین چهره های شانسون فرانسه در نیمه ی دوم قرن بیستم است. نام او با سن ژرمن، شانسون فرانسه و روشنفکران اگزیستانسیالیست پیوند خورده است.
ژولیت گرکو در ۱۹۲۷ در مونپلیه فرانسه به دنیا آمد. در سن ده سالگی برای نخستین بار در مدرسه بر روی سن ترانه خواند.
با اشغال فرانسه توسط ارتش آلمان، مادر ژولیت گرکو به نیروی مقاومت می پیوندد تا برای آزادی فرانسه مبارزه مسلحانه کند. در ۱۹۴۳ مادرش را دستگیر می کنند و همراه او و خواهر بزرگتر به اردوگاه کار اجباری می فرستند. پس از چند هفته ژولیت ۱۶ ساله را از مادر و خواهرش جدا می کنند و دیگر تا مدت ها آنان را نمی بیند.
آوارگی و بی خانمانی دوران جنگ رد خود را بر زندگی او می گذارند. مسیر زندگی اش برای همیشه عوض می شود. پس از جنگ با بدبینی نسبت به دوران بازسازی، از هرچه سر سوزنی رنگ و بوی مدنیت بدهد، فاصله می گیرد. زن جوان سرکش و یاغی که با خواندن موقت آواز در بارها و کافه ها مخارج روزمره ی زندگی خود را بدست می آورد و در نهایت سرگردانی پی یافتن راه متفاوت خویش است. این دوران همزمان با پدید آمدن جریانی روشنفکری در پاریس توسط سارتر، کامو و سیمون دوبوار و جمعی است که خود را اگزیستانسیالیست می نامند.
ژولیت گرکو ۱۹ ساله در سال ۱۹۴۶ در محله ی سن ژرمن پاریس، دیسکوتیکی زیرزمینی به اسم «تابو» برپا می کند و خود مدیریت آنرا برعهده می گیرد. مکانی که بدل به یکی از پاتوق های اصلی اگزیستانسیالیست های جوان می شود.
محله ی سن ژرمن از سال های پیش از جنگ، محله ی ادبی هنری پاریس شده بود. گالری ها، تاتر، سالن اجرای موزیک و... در آن زمان هنرمندانی چون پیکاسو یا فیلسوفی چون سارتر در آنجا زندگی می کردند. در تابو شبی سارتر شاهد اجرای آوازی از ژولیت گرکو می شود. بنا بر گفته ی خود «او را کشف» می کند و آنچنان شیفته ی گرکو جوان می شود که فردای آن روز او را به منزل خود دعوت می کند و دو شعر خود را به او تقدیم می کند تا آن ها را بخواند. دو ترانه ای که بعدها توسط ژوزف کوسما برشان آهنگی گذاشته می شود و همراه چهار ترانه دیگر سارتر توسط گرکو خوانده و منتشر می شوند.
ژولیت گرکو در سال های بعد تور اجرای موزیک برگزار می کند، در رادیو شعر می خواند و در تاترها و فیلم های هنری آن دوران بازی می کند. در سال ۱۹۵۲ نخستین تور موزیک او در آمریکا برگزار شد. در دههی ۱۹۴۰ دو ترانه از گرکو به نام های
« Si tu t’imagines و L’Éternel féminin »
بدل به «هیت» شد. با اینحال گرکو هیچوقت به شهرت خوانندگانی چون ادیت پیاف نرسید. یک دلیل عمده آنرا محتوای «سیاسی» و « روشنفکری» ترانه های او می دانند.
مسیر فعالیت هنری ی او درین هفتاد سال گذشته، شاید بتوان گفت از پر فراز و نشیب ترین سرگذشت های هنری است. ژولیت گرکو در طول حیات هنری ی خود بارها به اوج (کیفی و کمی) رسید و ناگهان در مرکز توجه مردم و رسانه ها، کناره گرفت و ناپدید شد. پس از سال ها «کام بک» هنری داشت. بار دیگر بر صحنه ظاهر شد و هر بار درخشید و توانست نظرها را به خود جلب کند.
زندگی ی شخصی ی ژولیت گرکو مانند کار هنری اش بود. تابوشکن، هنجارگریز و بی پروا. چندین بار ازدواج کرد و رسوایی های عاشقانه کم نداشت. از سال های نخست جوانیش که تحت تاثیر کمونیست های انقلابی بود، تا دوران اوج کارش در سن ژرمن دهه های پنجاه و شصت تا امروز همواره در حاشیه ماند، تن به مردم پسندی و مد روز نداد، در زندگی شخصی اش یک «بوهیمن» بود و در عرصه ی هنر آوانگاردیستی ساختارشکن.
ژولیت گرکو به معنای دقیق کلمه یک «بوهیمن» بود. اصطلاحی فرانسوی که به سبکی از زندگی ی قلندری گفته می شود. برای یک «بوهیمن» آداب و رسوم اجتماعی ارزشی ندارند و تنها سبب ازخودبیگانگی و اضمحلال آدمی می شوند. یک «بوهیمن» در پی رد ارزش های اجتماعی متداول به دنبال کشف و تعریف فردیت خود می گردد. صحبت از جدایی کامل از معیارهای زندگی شهروندی نیست. تلاش او انتخاب سبکی از زندگی است که تا جای ممکن دور از مناسبات حاکم و رسم روز باشد. «بوهیمن» در زندگی ی عاشقانه و سکشوال خود نیز، پایبندی های متداول را تا آنجایی می پذیرد که خود با آن موافق باشد. زندگی ی یک «بوهیمن» نزدیک به شب گردی های «ولگرد پرسه زن» بودلر است. لیبرتن مارکی دو ساد، دن ژوان دم غنیمت شمار عاشق پیشه و سبکبال که عشق را در معنا و با تعریفی دیگر جستجو می کند.
ژولیت گرکو در دهه ی نود موقع مصاحبه با هفته نامه ی آلمانی ی «سایت» با شهامت گفت: «روابط جنسی با زنان داشته ام...هرچه باشد نمی خواهم به عنوان یک احمق از دنیا بروم. کی گفته باید احساس عاشقانه خودم را به جنس مذکر محدود کنم؟ از عهد باستان تا کنون عشق میان زنان بوده و در تاریخ ثبت شده است.»
کارنامه ی گرکو در سینما نیز خاص خودش است. در کل چند فیلم بیشتر بازی نمی کند. در ۱۹۴۹ در «ارفه» اثر ژان کوکتو بازی کرد و پس از آن در فیلم های معدودی چون «کلبه عمو تام»، «شب ژنرال ها» و «میان پاریس و مادرید».
اگر بخواهیم بر اساس رده بندی ی کتب تاریخ شانسون قضاوت کنیم، اوج کار هنری او درین عرصه دهه های ۵۰ و شصت است. درین سال ها چند استعداد جوان را نیز شناخت و در بالیدن آنان نقشی مهم ایفا کرد. کسانی چون لئو فره و سرژ گانزبورگ که در دهه های بعد هر کدام به نوعی بر تاریخ ترانه جهان اثر گذاشته اند.
در سال ۲۰۰۱ موقع اجرا بر روس سن شهر مونپلیه دچار حمله ی قلبی شد. از ۲۰۰۴ تا کنون چند اجرا در فرانسه و کشورهای دیگر داشته است. شبکه آرته به مناسبت هشتاد و پنجمین سال تولدش، با او مصاحبه ویژه انجام داده است که شنیدنی است. ژولیت گرکو اکنون با همسرش یوهانس در مزرعه ای اطراف پاریس زندگی می کند و آخرین آلبومش در سال ۲۰۱۳ منتشر شد که همراه یادنامه ای برای ژاک برل بود.
---
این ويژه نامه همراه ترجمه ی ترانه ی «من همینم که هستم» منتشر می شود. ترانه توسط ژاک پروه در سال ۱۹۴۸ نوشته شده و آهنگساز آن ژوزف کوسما است. کوسما آهنگساز برخی از مهم ترین ترانه های قرن بیستم است
. «من همینم که هستم» برای نخستین بار در سال ۱۹۵۱ در آلبومی از ژولیت گرکو منتشر شد. فیلم تدوین شده از اجرای سال ۱۹۶۵ است.
ترجمه ی این شعر توسط مریم رئیس دانا از زبان فرانسه انجام شده است. مریم رئیس دانا از بهترین مترجمان شعر پروه به زبان فارسی است.
این ترانه پس از گرکو، توسط چند هنرمند دیگر اجرا شده است. یکی از اجراهای جدید و به نسبت شنیدنی، کاری است از خانم ونده اسنایجر از سال ۲۰۰۶ که آن نیز در همین مجموعه منتشر می شود.
شاهرخ رئیسی
فرانکفورت ۲۶ آگوست ۲۰۱۴
............
در نوشتن زندگینامه گرکو از ویکی پدیا استفاده کردم:
http://en.wikipedia.org/wiki/Juliette_Gr%C3%A9co