"سرنوشت جمهوری"
شعری از
سمیه حسینی
آفتابی از بالای سر
و تو همچنان در جمهوری سینهها به تضارب آرائ میرسی
تاریک و روشن مضمون زبری است برای انگشت
آن مشروطهی غمگینِ لایِ بندها
سلطنت رهیده از نوکها
شیوعِ بطالت نافها
آن هراس تکه تکه حزبهای شکم
و قدمهای بیگمان که لنگ میشوند
تا خیال ابری در پراکنده
سایه از نور پیراهن
تفتیش
صدا در درههای تاریک
جدایی کلمه از معنا
-اینها همه حکم محال است و زنها همیشه غایباند-
روز روزِ متلاشی با دردهای شقیقه
روز روزِ پوست انگشت اشاره و به توپ بستن آه ها
روز روزِ آرای تو در میان کشالهها
روز روزِ درختهای بهارستان
سرنوشت من با توست
جمهوری گم لای سینهها
جمهوری سرطان و تخلیه
جمهوری سپید با پاهای سیاه