برای پدرم
شعری از آتیلا اسکندانی
اولین هدیه تولد من
بیکاری پدر بود.
کارخانه رستگار شده بود
وکارگران حسود
سنگهای عصبانی را
ناچار به خانه بر می گرداندند
به خانه نرفتیم
که با شکلهای احمق نم روی دیوار
حرف بزنیم
نشستیم
و
گریستیم.
اول من
بعد پدر
بعد عروسک شکسته ای که با شاخه انگور
روبروی ما
هی روشن می شد
هی خاموش می شد.