شعری از کیان الیاسی بختیاری
-
پدر
در فصل ِ بریدن ِ موهای انگور
در آغوش آن تاک ِ هفتاد ساله مُرد...
باران بود
مجال نبود
در پای همان تاک ،دفنش کردیم
انگورها آن سال فروش نرفت
تاک ها خشکیدند
ما به بخت خوب خود خندیدیم
و ستاره و بوسه را در لیوانی ارغوانی سرکشیدیم ....
قرار گذاشتیم
پاییز به صحرای مجاور کوچ کنیم
انگور بکاریم
خیال بچینیم
و صدای سنتور را با شمعدانی ها پیوند بزنیم...
پاییز آمد
زمستان رفت
ما همچنان در پای تاک ها
سوگواری می کردیم
و هیچ وقت نفهمیدیم
قرار آن روزها چگونه از ذهنمان پرکشید؟
اما
اصطلاح موهای انگور تاکیدی است اضافی. زیرا مو دربرگیرنده معنای درخت انگور است. پس دیگر لزومی به آوردن انگور بعد از موها نیست. جسارتا.
اکبر محمدی
aakbarm@web.de
کلام مقدس را به شما خواهیم آموخت
لیک بخاطر آن عقوبتی جانفرسا را تحمل بایدتان
عقوبت دشوار را
چندان تاب آوردیم
که کلام مقدسمان از خاطر گریخت
کفاره ی شراب خواری های بی حساب
هوشیار میان مستان نشستن است